صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

درباره: مجلس ختم آخوند ملاعلی معصومی و شیخ احمد کافی

تاریخ سند: 9 مرداد 1357


درباره: مجلس ختم آخوند ملاعلی معصومی و شیخ احمد کافی


متن سند:

شماره: 94026 /20 ه‍ به: مدیریت کل اداره سوم 312 از: سازمان اطلاعات و امنیت تهران 20 ﻫ از ساعت 1000 الی 1200 روز 9 /5 /37 مجلس ختم نامبردگان بالا با حضور حدود دوهزار نفر از طبقات مختلف مردم در مسجد جامع واقع در بازار تهران برگزار گردید.
ابتدا آیاتی از قرآن مجید قرائت [شد] و سپس معممی به نام سیدهمدانی1 به منبر رفت‌.
ابتدا در زمینه علم پیامبر و انبیاء صحبت و اضافه نمود علماء می‌توانند شهید به وجود بیاورند، ولی شهدا نمی‌توانند عالم بسازند و ضمن قدردانی و تعریف و تمجید از آخوند ملاعلی همدانی به خمینی و پسرش مصطفی خمینی اشاره و از آنان به نیکی یاد نمود و از هم‌بستگی مردم با روحانیون ستایش و خواستار اتحاد بیشتر آنان گردید.
در پایان جلسه عده‌ای جوان در حدود 50 نفر شروع به دادن شعار بر له خمینی نمودند که در نتیجه پلیس در اطراف مسجد مستقر گردید و حاضرین به تدریج مسجد را ترک نمودند.
مراتب برای استحضار معروض می‌گردد.
ضمناً واعظ موصوف از حاضرین دعوت نمود که در مجلس ختم از ساعت 6 الی 8 بعد از ظهر روز 9 /5 /37 در مسجد ارک شرکت نمایند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت تهران ـ پرنیانفر گوینده ـ قاسمیان گیرنده ـ عباسی ساعت 1719 روز 9 /5 /37 محترماً به استحضار می‌رساند 10 /5 /37 ثابتی در بولتن درج شود.

توضیحات سند:

1.
حجت‌الاسلام سید احمد حسینی همدانی منظور است.
ایشان در خاطرات خود در مورد مجلس ترحیم مرحوم آخوند ملاعلی معصومی می‌گوید: «دومین مجلسی که به مناسبت درگذشت آیت‌الله آخوند برپا شده بود، از سوی آیت‌الله خوانساری و علمای تهران در مسجد جامع تهران بود.
آقای امامی کاشانی از بنده دعوت کرده بود تا در این مراسم سخنرانی کنم.
در این مجلس منبر رفتن شوخی نبود.
برای من خیلی سخت بود.
به دلیل این‌که شاگرد آخوند به حساب می‌آمدم، به این مراسم دعوت شدم.
در این مراسم خیلی تند صحبت کردم.
یادم هست که موضوع منبر حدیث «افضل‌الناس عندالله الانبیاء و العلماء والشهداء» بود که هم از علم صحبت کردم،‌ چون آقای آخوند عالم بود و هم در مورد شهادت که موضوع مبارزاتی روز بود.
بعد از آن‌که سخنان من تمام شد و از منبر پایین آمدم تعدادی از مردم شعار دادند و مسجد شلوغ شد.
بزن بزن و درگیری مأموران با مردم آغاز شد.
مأموران با باتوم مردم را می‌زدند، بعضی از افرادی که الان هستند و نمی‌خواهم اسم ببرم را به یاد دارم که چگونه فرار می‌کردند.
مشخص نبود چه کسی سخنرانی کرده، لذا دستگیر نشدم.
بلافاصله پس از شلوغ شدن مسجد همراه علمای مجلس در میان ایشان حرکت کردم و در میان آن‌ها به تدریج از مسجد خارج شدم به منزل آمدم.
در منزل بودم که آقای دکتر مفتح به من زنگ زد و گفت: «در دانشکده الهیات هستم.
امروز بعدازظهر روحانیون انقلابی برای آقای آخوند مجلس گرفته‌اند [در مسجد ارک] و شما هم باید منبر بروید.
» گفتم: «من را می‌گیرند.
صبح در مسجد جامع سخنرانی کرده‌ام.
» گفت: «نمی‌شود، باید منبر بروید.
شما انتخاب شده‌اید.
» گفتم: «خود شما بروید» گفت: «نمی‌شود.
» مسلم است باید در مجلس ترحیم آیت‌الله آخوند شخصی مثل فلسفی به منبر می‌رفت، انصاف هم این بود؛ اما در مسجد جامع آقای فلسفی پای منبر من نشسته بود.
در آن موقع چهره‌های انقلابی چون مرحوم آقای مفتح تشخیص دادند که این منبر از عهد‌ۀ من برمی‌آید.
» (خاطرات حجت‌الاسلام حسینی همدانی، تدوین رحیم نیک‌بخت، صفحه 129 تا 131، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، سال 1382)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 435

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.