تاریخ سند: 22 شهریور 1357
معمم اسلامی واعظ بخش تاکستان قزوین که اخیراً به منظور اشاعه شعائر دینی از قریه شال به تاکستان آمده
متن سند:
شماره: 48 /6ج /7000 /02 /501 /906 تاریخ: 22 /6 /2537[1357]
از: اطلاعات و ضداطلاعات وابسته به لشگر 16
به: فرماندهی هنگ ژاندارمری قزوین
آگهی خبر
برابر اطلاع واصله.
معمم اسلامی واعظ بخش تاکستان قزوین که اخیراً به منظور اشاعه شعائر دینی از قریه شال به تاکستان آمده، در اوایل ورودش در مورد مسائل دینی وعظ و خطابه مینمود؛ سپس به تدریج مسائل دینی را فراموش و اقدام به تحریک مردم برعلیه مقدسات ملی و بر له خمینی نموده و به قدری در پیروانش نفوذ پیدا کرده که علناً به کد 66 توهین و خمینی را مظهر صفات الهی مینامند. حتی در روز 21 ماه مبارک رمضان مصادف با چهارم شهریور ماه، جمعیتی به تعداد تقریبی 700 نفر که سن همه آنان بین 15 الی 17 سال بوده، به دنبال خود به راه انداخته و ضمن دادن شعار به نفع خمینی، دسته جمعی میگفتند این است کلام توحید، نصرمنالله و فتح قریب و سپس مشارالیه در مسجد حجتی تاکستان به منبر رفته و از مردم به خاطر دادن شعار و جمع شدن در مسجد، اظهار امتنان نموده است.
ضمناً در همین موقع محمدحسین طاهری آموزگار تاکستان به مسجد مراجعه و به خاطر اینکه دو نفر از فرزندانش به نامهای پرویز و فرزاد تحت تأثیر تبلیغ مضره مشارالیه واقع شدهاند، اظهار داشته که برای خودم ننگی بالاتر از این نمیدانم که پسرانم مرید بیگانهپرست باشند و قصد درگیری با وی را داشته، اما حجتالله طاهرخانی فرزند شاه نوروز ساکن تاکستان به مقابله با وی برخواسته[برخاسته] و اظهار نموده که شما حق ندارید به آقای اسلامی بیاحترامی کنید و قصد کتککاری وی را داشته. پس از این ماجرا، پرویز و فرزاد، فرزندان محمدحسین طاهری به منزل رفته ضمن نشان دادن اعلامیههای مضرهای به امضاء شریعتمداری، گلپایگانی و مرعشی به پدرشان اظهار نمودند که ایران استعمار امریکا است و نفت و ثروت ما را آمریکا میبرد1 و خمینی دستور داده که تا پای جان کوشش کنیم و ایران و اسلام را از این وضع نجات دهیم.2 سپس افزودند که آتشسوزی سینما رکس آبادان3 به دستور کد 66 بوده و این کشتارها را دولت خودش میکند و اگر شما مسلمان هستید باید به دستور مرجع تقلید عمل کنید. درضمن نامبردگان زیر از مشارالیه به طور سرسختانهای حمایت میکنند.
1. رمضان طاهرخانی فرزند حاج قربان دبیر آموزش و پرورش تاکستان
2. علی رحمانی آموزگار
3. حاج کرم طاهرخانی آموزگار بازنشسته
4. امامعلی طاهرخانی فرزند حسنقلی
ارزیابی خبر . قابل بررسی است.
مراتب جهت اطلاع و اقدام مقتضی آگهی میگردد.
با توجه به سابقه مورد بررسی امنیت داخلی قرار گیرد. 25 /6 /57
این موضوع را مرجعی به ما گزارش میکند که خودش در جریان امر بوده و با اطلاع از کلیه قضایا وی را دستگیر و با همین اطلاعات وی را آزاد ساخته است. راجی 30 /6 /57
توضیحات سند:
1. در تاریخ «9 رمضانالمبارک 1398 برابر 23 /5 /1357» اعلامیهای با امضای علمای ثلاث قم منتشر گردید که در آن آمده است: «هنوز ما برای عزیزان از دست رفته خود که در چند ماه اخیر در قم، تبریز، یزد و سایر شهرها کشته شدهاند عزادار بودیم که کشتار وحشیانه دیگری در مشهد مقدس و همدان به راه انداختند و به مدرسه علمیه نواب در مشهد هجوم بردند و طلاب علوم دینیه را مورد ضرب و جرح شدید قرار دادند ... ما ضمن تشکر از عواطف و علائق مذهبی ملت مسلمان ایران برای آگاهی و هشیاری عموم اعلام میداریم که استعمارگران و مخالفین اسلام با صحنه سازیها و ایجاد بلوا میخواهند اعتراضات منطقی ما را وارونه جلوه داده مبارزات روحانیت و مردم مسلمان را آلوده سازند. لذا ملت مسلمان ما باید بدانند که مبارزه بهتر است که با همبستگی مردم و با آموزش صحیح و انتخاب طرق هوشیارانهای که با تلفات و صدمات کمتر نتیجه بیشتری دارد همراه باشد...» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان خراسان رضوی
2. به نظر میرسد منظور از این اعلامیه، همان اعلامیهای باشد که در تاریخ 5 مرداد ماه 1357 (21 شعبان 1398)، درباره لزوم ادامه مبارزه صادر گردید؛ که در بخشی از آن آمده است: « این جانب از عموم ملت شریف ایران متشکرم که با همبستگى و وحدت کلمه در سوم و پانزدهم شهر شعبان یک مرتبه دیگر به رژیم منحط ثابت کرد که با اراده ملت نمىتواند مقابله کند؛ و این رفراندمى بود بىنظیر از مخالفت سراسرى ایران با شاه، گرچه دستگاه با جلوگیرى از بعضى از اجتماعات بزرگ سلب آزادى نمود و نگذاشت مصائب و مطالب مشروع ملت بزرگ تماماً ابراز شود. به طورى که اطلاع حاصل شد به دنبال تظاهرات آرام، دست به جنایاتى که کاشف از سستى پایههاى حکومت است زد، و در بعضى از شهرها چون مشهد و رفسنجان و جهرم وحشیانه به مردم بىدفاع هجوم برد و عده کثیرى را مقتول و مجروح نمود به طورى که بعضى از خبرگزاریها اطلاع دادهاند در مشهد مقدس تعداد کشتگان به چهل نفر رسیده است و بعضى بیش از این گفتهاند و از قرار اطلاع، مأمورین شاه وحشیانه به مدرسه نواب مشهد ریخته و طلاب بىدفاع را تا سر حد مرگ کتک زده و سر و دست آنان را شکستهاند و معناى اعطاى آزادى را به ملت فهماندند.
و مردم متدین و شجاع شهرها چون قم قهرمان، تبریز غیور و مشهد، بیدار شده براى اظهار تنفر از دستگاه و رژیم شاه تعطیل عمومى نمودهاند، و مشتى محکم به دهان گزافه گویانى که مىگفتند این تظاهرات دیگر تکرار نمىشود و ملت به حال عادى خود بازگشته است زدند. ملت عزیز تا محو آثار ظلم و هدم دستگاه رژیم منحط پهلوى آرام نخواهد گرفت و به حال عادى باز نخواهد گشت. ما از این غیورانى که در راه هدف مقدس اسلام فداکارى مىکنند و از جان و مال دریغ ندارند، و تن به ظلم نمىدهند و سکوت مرگبار را شجاعانه با اهداى جان خود مىشکنند، و راه و رسم پیامبر اسلام(صلىالله علیه و آله) و امامان تشیع را یافته و بدانان اقتدا نمودهاند، تشکر نموده و به آنان تبریک مىگوییم... » صحیفه امام . ج 3. ص 431.
3. حادثه سینما رکس آبادان: در سالگرد کودتای 28 مرداد سال (1357) حادثهای در شهر آبادان رخ داد که به نقطه عطفی در رویارویی رژیم پهلوی و مخالفان آن بدل شد. در آن روز که مصادف با بیست و پنجمین سالگرد بازگشت شاه به تخت سلطنت بود، در یکی از سینماهای شهر آبادان آتشسوزی بزرگی روی داد. شاه در 26 مرداد 57 ابراز داشته بود که: «ما به مردم تمدن بزرگ را وعده میدهیم و دشمنان وحشت بزرگ را» دو روز بعد در سالروز کودتای 1332 سینمارکس به آتش کشیده شد و تفسیر سخن شاه معلوم گشت. مردمی که برای گریز از آتش به سوی درهای خروجی میدویدند، متوجه شدند که درهای خروجی به صورت مرموزی از پشت قفل شده است. ستاره فرمانفرماییان در کتاب «دختری از ایران» درباره این فاجعه مینویسد: «چهارصد نفر زن و مرد و کودک در این فاجعه انسانی در آتش سوختند. موجی از خشم و نفرت در سراسر کشور به حرکت درآمد. دولت میکوشید این اقدام را به متعصبان مذهبی نسبت دهد که به طور معمول در آن روزها سینماها را میسوزاندند، اما سینماهایی که در تظاهرات عمومی به آتش کشیده میشد قبلاً از تماشاگر خالی میشد. روشن بود که کسی حرف دولت را نمیپذیرفت و اعتقاد عمومی بر این بود که ساواک برای بدنام کردن روحانیت دست به چنین جنایت هولناکی زده است.» (دختری از ایران، ص 364)
این فاجعه زمانی رخ داد که فیلم «گوزنها» ساخته مسعود کیمیایی در حال نمایش بود. آن زمان بیست سال از ساخته شدن سینما رکس میگذشت. ظرفیت این سینما حدود هفتصد صندلی بود و در خیابان امیری آبادان، روی یک پاساژ قرار داشت. فردای حادثه روزنامهها خبر این فاجعه را به شکلی شتابزده تنظیم کردند و آن را به «خرابکاران» منتسب کردند. «خرابکار» صفتی بود که رژیم شاه به مبارزان و افرادی که علیه سلطنت او اقدام میکردند، داده بود. روزنامه اطلاعات خبر خود را چنین شروع کرد: «گروهی خرابکار و غیر معتقد به اصول انسانی با همکاری سرایدار سینما با مواد آتشزا سالن سینما را به آتش کشیدند.» (ش 15691، ص 4) و بعد در ادامه نوشت: «ماموران آتشنشانی، شهرداری و شرکت نفت آبادان چند لحظه پس از آگاهی از آتشسوزی سینما رکس آبادان به محل حادثه شتافتند (همان) بدون آن که درباره عوامل وقوع این فاجعه پیشداوری کنیم روند گزارشهای ساواک که در نهایت منعکس کننده قضاوت عمومی اهالی آبادان، مردم ایران و حتی جهانیان است، بیانگر این داوری خواهد بود. بر اساس گزارش ساواک؛ شاهدان عینی روایت میکردند که «آتش با چنان سرعتی آغاز شد که در زمان کوتاهی تمام فضای سینما را دربرگرفت. به طوری که عدهای از تماشاگران جز تسلیم در برابر شعلههای سرکش آتش چارهای دیگر نداشتند و عدهای دیگر در حالی که وحشت سراپایشان را فرا گرفته بود از لابهلای صندلیها به قصد فرار خود را به درهای خروجی سینما رساندند، اما جز تعداد کمی، کسی نتوانست از آن حصار شوم بگریزد و آن هم پس از خروج از در و پنجرههای سوخته سینما مامورین شهربانی آنها را زیر لگد و مشت خود گرفتند. در این زمان شعلههای آتش تمام سالن را دربرگرفته بود... مردم برای نجات آسیبدیدگان به طرف درهای سینما میرفتند تا بلکه بتوانند به هر وسیلهای شده تماشاگران را از آنجا خارج سازند، اما سرتیپ رزمی در حالی که فریاد میزد خرابکارها توی سینما هستند اجازه نزدیک شدن به کسی را نمیداد و دستور داده بود در سینما را که از درون با زنجیر بسته شده بود از بیرون نیز برای محکم کاری با دستبندهای آهنی شهربانی قفل کنند. مردم که نظارهگر سوختن فرزندان خود بودند برای ورود به داخل سینما تلاش میکردند اما مامورین شهربانی به زور اسلحه و باتون و با ضرب و جرح به مقابله با آنان میایستادند و از ورودشان به درون سینما ممانعت میکردند ... پس از گذشت نیم ساعت از آتشسوزی ... مامورین آتشنشانی فاصله 5 دقیقهای را مدت 30 دقیقه طی کرده و به محل آتشسوزی رسیدند ...» (خوزستان همگام با انقلاب، صص 109 تا 113) امام خمینی(ره) با صدور اعلامیهای در نجف اعلام کرد که به آتش کشیدن مردم در سینما رکس کار خود رژِیم است. روحانیون، دانشجویان و اصناف مشهد مقدس طی اعلامیهای، به پنهانکاریهای رژِیم از بیان حقیقت، اشاره و توضیحاتی را جهت روشن شدن موضوع و عاملین حادثه بیان کردند:
1. تناقضگویی رئیس شهربانی آبادان، او در مصاحبه رادیویی اعلام کرد ساعت 2:30 نصف شب خبر آتشسوزی سینما را به وی اطلاع دادهاند و او بلافاصله از نیروهای آتشنشانی جهت اطفای حریق کمک میخواهد، این در حالی است که روزنامهها نوشتند: ساعت 9:30 شب به رئیس شهربانی اطلاع داده شده است، با اینکه آتشسوزی ساعت ده شب به وقوع پیوسته است.
2. نیروهای آتشنشانی آبادن به علت وجود پالایشگاه نفت، به طور شبانه روز در حال آماده باش هستند؛ پس چگونه آنها موفق به مهارکردن آتش قبل از آنکه تمام سالن را فراگیرد، نشدهاند؟
3. رئیس شهربانی بیان کرده که به علت گسترش آتش از پنجاه متر مانده به محل حادثه، مأموران قادر به پیشروی نبودهاند و در دنباله سخنانش بیان میکند که مأموران به پشتبام رفته و دیوارها را جهت گریز مردم خراب کردهاند.
4. علت بسته و قفل شدن درهای سالنها چه بوده است؟
5. فیلم گوزنها محتوایی آموزنده و انقلابی داشته است.
6. علت مرتبط ساختن این اقدام با تظاهرات مذهبی از سوی دولت در بیانیههایش چیست؟
7. قبل از بررسی واقعه، رژیم چگونه پی برده که این، کار خرابکاران بوده و این موضوع را از رسانهها اعلام کرده است؟ (ر.ک: نقش علمای مشهد در انقلاب اسلامی، حسن شمسآبادی، صص 6ـ 255 به نقل از آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 129، سند شماره: 110)
در پی حادثه جانگداز و دلخراش سینما رکس آبادان حرکتهای انقلابی مردم در شهرهای مختلف کشور به شدت افزایش یافته و در بسیاری از شهرها تظاهرات و درگیریها به اوج خود رسید. در شهرهای شیراز، قم، تبریز و اصفهان هم که حکومت نظامی برقرار بود مردم به حجم تظاهرات خود افزودند و در پی آن شاه مجبور شد برای آرام کردن اوضاع دکتر جمشید آموزگار را از کار برکنار کرده و در تاریخ 5 /6 /57 فرمان نخستوزیری مهندس جعفر شریفامامی را صادر نماید. در ماه مذکور تعداد کثیری از مردم شهرهای مورد اشاره و شهرهای دیگر به شهادت رسیدند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1359 دادگاه با حضور قربانیان و سایر مردم طی بیست جلسه برگزار و نهایتاً عاملان این فاجعه در شهریور ماه همان سال به سزای اعمال ننگینشان رسانید.
منبع:
کتاب
آیتالله علی اسلامی به روایت اسناد ساواک صفحه 152

