تاریخ سند: 8 اردیبهشت 1349
موضوع: اظهارات شیخ غلامحسین غفاری اهل پاکستان ساکن عراق
متن سند:
از: 9/ ﻫ تاریخ:8 /2 /1349
به: 316 شماره: 10317 /9ﻫ
موضوع: اظهارات شیخ غلامحسین غفاری اهل پاکستان ساکن عراق
پیرو 10282 /9ﻫ ـ 6 /2 /49
ساعت 9 صبح روز 1 /2 /49 شخصی به نام غلامحسین غفاری اهل پاکستان به منزل آیتاللهزاده اردبیلی میرود، اظهار مینماید: «برای مسافرت به پاکستان از عراق به ایران آمدهام. خواهش میکنم به آقای استاندار سفارش کنید از محل آستانه کمکی به من بنمایند.» آیتاللهزاده اردبیلی پاسخ میدهد: «فعلاً آقای استاندار در مسافرت هستند.» غفاری اظهار مینماید: «از نجف چند جلد کتاب عربی وسیله من برای حاج میرزا جواد آقای تهرانی و آقای شبیری واعظ فرستادهاند که درمورد اخبار و امور مذهبی است.» سپس گفتگو درباره عراق میشود، غفاری اظهار مینماید: «بهلول فعلاً در عراق نیست. در نجف اشرف شایع بود که دولت عراق بهلول را از عراق خارج نموده و به افغانستان رفته است.» اردبیلی اظهار مینماید: «بهلول با دولت عراق همکاری داشت و روابط خوبی بین او و دولت عراق برقرار بود. چطور شد که ایشان را از عراق بیرون کردهاند؟» غفاری اظهار بیاطلاعی مینماید و اضافه نموده میگوید «همینقدر میدانم که ایشان را دولت عراق بیرون کرده و گویا به افغانستان رفته است و در نظر داشته از افغانستان به پاکستان برود.» غلامحسین غفاری اظهار مینماید: «از تمام علما و مراجع نجف اشرف اجازه کتبی اخذ وجوهات از مردم را در اختیار دارم.» غفاری از خمینی اظهار رضایت زیاد نموده و از وی تجلیل و تمجید مینموده و از خمینی هم اجازه کتبی جهت جمعآوری وجوهات را در اختیار دارد. آیتاللهزاده اردبیلی سؤال مینماید: «از کتابهای آقای خمینی دارید؟»
غفاری پاسخ میدهد: «از کتابهای نوشته آیتالله خمینی خیلی داشتم ولی از ترس نتوانستم با خود به ایران بیاورم، زیرا هرکس کتاب خمینی را با خود به ایران بیاورد او را دستگیر نموده و دولت ایران برایش دردسر درست مینماید. همین کتابهای عربی که درباره امور مذهبی است و برای جواد آقا تهرانی1 و شبیری با خود آوردهام، وقتی از مرز خسروی گذشتهام از طرف سازمان یکایک ورقهای کتابها را بازرسی کردند. اگر کتابهای خمینی را با خود میآوردم پدرم را درمیآوردند و معلوم نیست به چه بلایی گرفتار میشدم.»
نظریه منبع خبر: شیخ غلامحسین غفاری در نظر دارد بهطرف پاکستان مسافرت نماید. مسافرت شیخ غفاری و امثال او را به ایران نمیتوان ساده فرض نمود و صرفاً به خاطر زیارت و دیدوبازدید و اموری که شخصاً اظهار مینماید تلقی کرد و قبول اینکه مسافرت این قبیل افراد عادی بوده و هدفی ندارند مشکل است. چند نفر دیگر هم هستند که مرتب از عراق به ایران میآیند و سپس به عراق مراجعت میکنند. ظاهراً به عنوان زیارت و خریدوفروش کتاب میباشد ولی خیلی مشکوک به نظر میرسند. امکان اینکه غفاری مأموریتی به عهده داشته و بخواهد در پاکستان و یا افغانستان با بهلول تماس گرفته و ملاقات نماید زیاد است.
اعمال و رفتار وی تا سرحد امکان تحت مراقبت خواهد بود. درصورتیکه مطلبی به دست آید چگونگی گزارش میشود.
نظریه رهبر عملیات: شیخ غلامحسین غفاری اهل پاکستان ساکن نجف اشرف مورد شناسایی نمیباشد و در مدت اقامت در مشهد با آیتاللهزاده اردبیلی برای احوالپرسی و احیاناً کمک تماس گرفته. با جواد آقای تهرانی و شبیری واعظ تماس گرفته، چند جلد کتاب مذهبی که از نجف با خود آورده تحویلشان داده است. اعمال و رفتارش تا حدود امکان و مقدورات زیر دید بوده. روز 4 /2 /49 وسیله شرکت خاور تور به مسافرت خود به طرف افغانستان ادامه داده. به منابع آموزش لازم داده شده که مترصد باشند بهمحض کسب هرگونه خبری از مشارالیه و بهلول و مسافرین عراقی چگونگی را گزارش نمایند.
به منبع دستور داده شد سعی نماید افرادی را که از عراق به ایران سفر مینمایند شناسایی و کوچکترین اقدام آنان را زیر دید قرار داده، گزارش نماید.
فیش بررسی و ارائه شود ـ 20 /2 /49 در پرونده 161126 بایگانی شود ـ 22 /4 /49
توضیحات سند:
1. آیتالله میرزا جواد آقا تهرانی در سال 1283 ﻫ ش در خانوادهای اصیل و مذهبی در تهران متولد شد. پدرش حاج محمد تقی از تجار متدین و مورد اعتماد بازاریان بود. میرزاجواد پس از تحصیل دوره ابتدایی برای فراگیری علوم دینی راهی قم شد پس از گذراندن مقدمات و سطح به نجف اشرف رفت و از محضر اساتیدی همچون حضرات آیات شیخ مرتضی طالقانی، شیخ محمدتقی آملی بهره های فراوان برد، پس از مراجعت به ایران در مشهد رحل اقامت گزیده و با حضور در درس علمای وقت شیخ هاشم قزوینی و به ویژه میرزا مهدی اصفهانی شخصیت علمی و اخلاقی او شکل گرفت. وی با وجود موقعیتی که داشت از مال دنیا هیچ نیندوخت و در خانهای استیجاری زندگی می کرد. او خود را از خاکساران اهل بیت (علیهمالسلام) میدانست و در روز عاشورا سقا میشد و در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی طی چند مرتبه سفر به جبههها در کنار رزمندگان اسلام بود و نقل شده که فرموده بود «اگر در جبهه شهید شدم، در همان محل شهادت، دفنم کنید.» برخی از آثار قلمی ایشان عبارتند از: بررسی در پیرامون اسلام (ردیه بر کسروی)، فلسفه بشری و اسلامی، بهائی چه میگوید، میزانالمطالب، آئین زندگی و درس های اخلاق اسلامی. این عارف زاهد پس از مدتی بستری شدن بر اثر بیماری در سحرگاه سهشنبه دوم آبان 1368 به سرای ابدی شتافت.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 06 صفحه 283