تاریخ سند: 24 خرداد 1350
درباره : مجله رنگین کمان نو بازگشت به 304/325-10/3/50
متن سند:
از : ساواک فارس
به : تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور شماره : 9310/ ه
مدیریت کل اداره سوم (325)
آبونمان مجله مزبور تا آخر سال 49 پرداخت گردیده و نیز آقای دکتر
نهاوندی اظهار نمودند که از صاحب امتیاز مجله خواسته اند تعداد مجلات را
کمتر بفرستند و توضیح دادند که مجلات ارسالی را کسی نمیخواند و از آن
استفاده نمیشود معهذا توصیه گردید کمک و مساعدت نمایند و مورد موافقت هم
قرار گرفت استحضارا معروض میگردد
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت فارس.
لحسائی
جناب آقای دکتر میمندی نژاد
چه حاجت که نه کرسی آسمان
نهی زیر پای غزل ارسلان
جنابعالی در مجله تان اینقدر راجع به نبوغ ذاتی و تیزبینی و موشکافی و عهد
رضاخان نام برده و میبرید که خواننده مشمئز می شود و حتّی در زمان کودکی و
صباوت این شخص چنان داد سخن پهن و گسترده نموده اید که شخص حیران و
فکر میکند آنچه سالها به چشم دیده و واقع شده خواب دیده.
آقای دکتر شما هر
چه راجع به عدم لیاقت شاهان قاجار نوشته اید صحیح و اینها را همه ملّت میدانند
امّا در مورد رضاشاه بقدری غلّو و اغراق و خارج از حقیقت نوشته اید که امر
بخودتان هم مشتبه شده.
بقول مشهدی قاسم که میگوید آآآآ تا قبر چهار قدم
فاصله است.
من و شما آآآ را گذرانیده ایم و از قدم آخری هم فکر میکنم چیز
دیگر باقی نمانده.
تو را به تمام مقدسات و یا هر چیز دیگری که برای شما مقدّس
و مورد احترام است اینقدر برای این شخص معجزه نتراشیده و اینقدر در رابطه
پدر فرزندی بحث نکنید چون ملّت شمار را هم نوعی مزدور و یکی از
سرسپردگان استعمار می شناسند همانطور که لورنسها و مسترجکل ها برای
زبونی این ملّت به انواع و اقسام حیل و تزویر از راه آخوند سازی و اشاعه انواع
اقسام امراض ترویج تریاک و اختلاف شیعه و سنی و بابیگری وایجاد قحطی
قرنها است که این ملت را زبون و ناتوان نموده اند که دو قرن و بیشتر از قافله تمدن
باز مانده.
شما هم از طریق دیگر قصد اغفال و فریب و تخدیر مغزها را دارید ولی
به شما اطمینان میدهم که شما هر قدر
از نبوغ اعجاز شقّ القمر ذاتی و فطری رضاشاه بگوئید خود را خسته کردید.
آقای
دکتر اگر بفتوای شما شاهان پدر ملّت هستند احمد علاف، محمد علی شاه،
فتحعلی شاه و شاه سلطان حسین هم پدر ملت بودند چطور از همه پدرها تنها این
بی پدر نابغه و معجزه گر از آب درآمد.
آقای دکتر ملّت ایران در طول بیست ونیم
قرن یا بیشتر چند تا پدر خوب داشت که برای آبادانی کشورش و رفاه ملتش قدم
خیر برداشت به من نشان دهید کیها (چه کسانی) بودند، آیا از انگشتان یکدست
تجاوز میکند تازه آنهاهم دارای معایب بیشماری بودند که یکی از آنها تجاوز به
حقوق و ناموس مردم بود.
شاهانی که ما به آنها افتخار می کنیم بقول شما پدران
خوب، یکی شان را اسکندر با آن وسایل و طول راه تار و مار کرد آن همه قدرت و
عظمتی را که حالا به آن افتخار می کنیم خورد، نابود کرد، سوزاند.
بعد از قرنها
عربهای پابرهنه سوسمار خور کاخ با عظمت ساسانیان را ویران و بیش از دو قرن
در این مملکت فرمانروائی کردند یا تیمور و مغول، در اواخر هم روس و انگلیس.
آقای دکتر شما هم میدانید این ملت ایران بود که از بس بوسیله همین پدرها ظلم
و بیدادگری دیده بودند حاضر می شدند این اجنبی را به گردن بگیرند و به مرگ
خود راضی می شدند که از دست این پدرها خلاص شوند و آنها را هم با خود به
گور برند.
[دو صفحه سند ناخوانا می باشد]...
تجدید نظرها را دارید و آنها را به بیراهه
می کشانید و همانطور که خود شما میدانید استعمار واستثمار برای جلوگیری از
ترقی و نگاهداشتن ملّت در فقر و بدبختی راههای متعددی دارد که یک راهش را
هم به شما واگذار نموداند که انجام دهند.
اگر کهولت سن و مرض مانع میشود تمام
صفحات مجله تان را از این قبیل اعجازها...
خدا شما را هدایت کند.
و امّا این معجزه را هم جزء معجزات بنویسید.
در یکی از اعیاد بود که رضا شاه با
اتومبیل روباز به کاخ گلستان تشریف فرما می شدند در طرفین خیابان تعداد
بیشماری مردم ازدحام و با فریادهای زنده باد و هورا و کف زدن خوش آمد
میگفتند.
ماشین با سرعت پیاده حرکت میکرد.
سرپیچ میدان حسن آباد که تعداد
مردم زیادتر بود غفلتا زنی جلوی ماشین پرید و دستش که هفت تیری در آن بود
بطرف شاه نشانه روی، ولی تیری خارج نشد.
در این بین افسری دوید و با پاسبان
آن زن را که البته چادر سیاه به سر داشت گرفت.
ولی رضا شاه با صدای بلند گفت:
«ای زن مگر تو نمیدانی من کمر بسته ابوالفضل، و تیر به من کارگر نیست؟ آقای
دکتر میدانید آن زن کی (که) بود؟ او از...
تأمینات بود که باید با آن افسر این رُل را
در حضور مردم بازی کنند و اسلحه هم خالی بود.
و از این معجزات زیاد است.
در
مدت 16 سال از خانه بازارچه کربلائی عباسعلی به 4 هزار آبادی و قصرهایی
فراعنه ای، جز معجزه نمیتوان به چیز دیگری تعبیر نمود.
آقای دکتر دو مأموریت
این پدر، یکی جمع آوری طلا و دیگری قرارداد بستن است با [ناخوانا ]اگر شما
می نوشتید سرمایه بانک شاهی انگلیس چه قدر بود و به چه ترتیب سرمایه اش
رابرد مطلب روشن می شد.
خداوند روح محمد [ناخوانا ]را شاد کند که در 35
سال پیش نوشته بانک ملی ملت ایران را 50 بار غارت کرد.
در مدت پنجاه سال
سلطنت پهلوی ملت ایران 150 مرتبه غارت شده.
28 ریال به 2800 ریال رسید
و این میرساند که مأموریت اولی بخوبی انجام شد.
دومی هم با جشن چراغانی
انجام.
همانطورکه بقول شما...
در تمام پنجاه سالی که شرکت نفت بصاحب اصلی آن...
امتیاز داد باندازه مالیات یکسال شرکت نفت بود که بدولت خودش داد.
ملاحظه
کردید این مأموریتی که انجام داد در عوض دست او و ایادیش برای جان و مال
ملت باز و تا آنجا تجاوز (را) ادامه (داد) که از خانه بازارچه کربلائی عباسعلی به
چهار هزار قریه و تعداد بیشماری قصور (قصرها) و میلیاردها لیره استرلینگ طلا
در بانکهای خارج.
چه از این بیشتر؟ کدام یک از پیغمبران و امامان اینقدر معجزه
کردند؟ آقای دکتر شما خیلی خوب میدانید که زبان و قلم آزاد نیست.
تنها از
این...
که نظیر شما که...
واقعا پیش نفس خود خجالت نمی کشید.
آیا به خدا و روز
جزا ایمان دارید؟ آقای محترم سرّبدبختی ملت ایران وجود همین پدرها است.
خاصّه وقتی زبان و قلم آزاد نباشد.
من گاهی فکر می کنم که شما برای معرفی
خائنین ناگزیرید این لاطائلات را بنویسید ولی نه به این غلیظی که نه کرسی فلک
را زیر پا بگذارید.
امضا : ...
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - مجله رنگین کمان نو به روایت اسناد ساواک صفحه 118