تاریخ سند: 15 اسفند 1351
درباره: فعالیت طرفداران خمینى در بوشهر
متن سند:
شماره: 8052 /16/ ﻫ 1 تاریخ: 15 /12 /1351
از: ساواک فرمانداری کل بوشهر
به: مدیریت کل اداره سوم 312
درباره: فعالیت طرفداران خمینى در بوشهر
عطف به 12490 /312 ـ 5 /12 /51
همان طوری که طى تلگراف شماره 8016 /16/ هـ 1 ـ 8 /12 /51 به عرض رسیده پس از وصول امریه معطوفى در تاریخ 7و 8 /12 /51 شش نفر افراد شناخته شده طرفداران خمینى در بوشهر به اسامى (1) محمد حسین راستى معروف به جمشیدى فرزند على شغل کارگر خیاطى نیک بوشهر (2) مهندس سید مهدى موسوى فرزند سید محمد مسئول مولدهاى برق منطقه بوشهر (3) عبداله فاتحى فرزند على دانشآموز کلاس ششم ریاضى دبیرستان سعادت بوشهر (4) علیرضا نظرى فرزند طهماسب کارمند اداره کشاورزى بوشهر و مسئول امور حفاظتى اداره مذکور (5) احمد معصومى فرزند على محمد خان تکنیسین اداره کل مخابرات بوشهر (6) عبدالنبى سیمیرونى فرزند غلامعلى کارمند بانک ملى بندر ریگ دستگیر و منازل آنان بازرسى که در نتیجه از منزل نامبردگان مقدار قابل توجهى کتابهاى مربوط به دکتر على شریعتى1 و مهندس بازرگان و سید محمود طالقانى و اعلامیه خمینى علیه جشنهاى دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهى2 که اکثر کتب مزبور ممنوعه و مضره میباشد بدست آمد که با حضور نماینده دادسراى نظامى شیراز صورتجلسه گردید که یک نسخه از صورتجلسات به موقع تقدیم خواهد شد. محمد حسین راستى معروف به جمشیدى فرزند على شغل کارگر خیاط در بازجوئى صراحتاً اعتراف نموده عضو انجمن اسلامى بوشهر و شهرستان کازرون میباشد که در سال 1347 به مدت سه ماه در شیراز در کار ساختمانى مشغول کار بوده کارهاى ساختمان مزبور با شخصى به اسم مهندس رجبعلى طاهرى3بوده که به کارگران صحبت میکرد در ماه رمضان سال 1347 مهندس رجبعلى طاهرى نامبرده را به منزل خود دعوت مینماید بعد از پذیرایى او را به شخصى به نام سید جعفر عباسیان معرفى میکند مشارالیه مدتى با جعفر عباسیان در شیراز تماس داشته روزى که میخواسته به بوشهر بیاید سید جعفر عباسیان پیاده شده (محمد حسین جمشیدى) گفته که اگر توانستى رسالههاى خمینى را در بوشهر به فروش برساند. محمد حسین جمشیدى اضافه میکند ورود او به بوشهر همزمان با فوت مرحوم آیت اله حکیم بوده وى از این مسئله استفاده و در بین مردم به نفع خمینى تبلیغ مینماید و تعداد 10 جلد رسالههاى خمینى در بین اهالى بوشهر توزیع میکند ضمناً در یکى از مسافرتهاى خود به شیراز از سید جعفر عباسیان تعداد 10 جلد کتاب ولایت فقیه4 دریافت و نسبت به توزیع آنها مبادرت مینماید. یاد شده اضافه میکند همزمان با برگزارى جشنهاى فرخنده دوهزار و پانصدساله شاهنشاهى تعداد ده عدد جزوههاى خمینى را هنگام مسافرت به شیراز از عباسیان دریافت و آنها را در بوشهر بطور مخفیانه توزیع میکند و چند فقره نیز مهندس رجبعلى طاهرى تعدادى اعلامیه به او داده و آنها را در بوشهر توزیع کرده است. محمد حسین جمشیدى اضافه نموده حدود یکسال و نیم در مسجد دهدشتى 10 عدد اعلامیه روى ستونها با میخ پنس وصل نموده و یک عدد از آنها را در جانمازى آقاى حسینى پیشنماز شهر قرار داده است وقتى از محمد حسین جمشیدى سئوال شد متن اعلامیهها در چه مورد بوده پاسخ داد که موضوع اعلامیه حدیثى بود از امام حسین به این شرح که هرکس با سلطان جابر همکارى کند در روز قیامت خداوند او را با همان سلطان به جهنم میاندازد. شخص مورد بحث به گفتار خود چنین ادامه میدهد که از طریق داشتن نمایندگى فروش مجله مکتب اسلام در بوشهر با مردم ارتباط برقرار کرده در نشست و برخاستهاى خود هر شخصى را که مخالف دولت تشخیص میداده با او دوست میشده و سعى میکرد او را علیه دولت تبلیغ نماید. چند مرتبه به علت تبلیغ مضره در مدرسه علمیه بوشهر و مسجد دواس مردم او را طرد و از اطرافش پراکنده میشوند.
یاد شده در منطقه دواس5 و پرورشگاه بوشهر و مدرسه علمیه اقدام به تأسیس کلاس تربیتى در زمینه امور دینى مینماید و اداره هر یک از کلاسهاى مزبور را به عهده یکى از افراد مورد اعتماد خود میسپارد. محمد حسین جمشیدى ضمن تایید موضوع جمعآورى نوار سخنرانى وعاظ مخالف دولت اضافه نموده که نوارهاى اشاره شده را از اصفهان فروشگاههاى نوربخش واقع در خیابان چهارباغ اصفهان و از تهران شمع هدایت خریدارى نموده و یا قسمتى از آنها را از رادیو عراق ضبط کرده است که مربوط به سخنرانى خمینى میباشد .
شخص موصوف در دنباله مطالب مزبور اظهار داشته
که حدود یکسال قبل با شخصى به اسم مهندس مهدى موسوى که از همشهریهاى او (اهل کازرون) بوده در مغازه خیاطى نیک آشنا شد از طریق مبادله کتاب و مجله مکتب اسلام اعتماد او را جلب کرد و درباره بازداشت مهندس رجبعلى طاهرى که مورد شناسائى هر دو نفرشان بوده صحبت که بعد از مدتى در مورد خرید یک دستگاه ماشین پلى کپى با او وارد مذاکره میشود. مهندس مهدى موسوى اظهار میدارد که لازم است در این باره مطالعه نماید پس از چندى در ملاقاتهاى که بین جمشیدى و موسوى بوجود میآید امکان استفاده از دستگاه پلى کپى را در بوشهر به علت کوچک بودن محیط غیر عملى میداند بدین ترتیب موضوع مزبور مسکوت میماند. محمد حسین جمشیدى در پاسخ این سئوال که هدف اصلى شما از تهیه ماشین پلى کپى چه بوده پاسخ داده که در نظر داشتیم به منظور روشن کردن مردم اعلامیه تکثیر و به طور مخفیانه منتشر نماییم.
یاد شده تعداد اعضاء انجمن اسلامى بوشهر را که بیشتر طرفداران خمینى تشکیل میدادند شانزده نفر ذکر کرده که از جمله گروهبان یکم نیروى هوایى ولىاله خاشعى عضو انجمن مزبور بوده و تحت عنوان ضدیت با بهائیگرى در جلسات شرکت میکرده است. ضمناً وى اشاره میکند که ستوان دوم میران و همافر مرتضى آرتیمائى نیز عضو انجمن اسلامى بودند که به علت گرفتارى کمتر در جلسات شرکت میکردند.
محمد حسین جمشیدى صراحتاً اعتراف کرده که یک جلد کتاب ولایت فقیه و یا حکومت اسلامى که به قلم خمینى و چاپ نجف اشرف میباشد و کتاب دنیا بازیچه یهود6 چاپ نجف اشرف و کتاب شهادت نوشته دکتر على شریعتى و اعلامیه جنایات شاه که بر علیه دهمین سال بزرگداشت انقلاب شاه و مردم بوده در اختیار گروهبان خاشعى قرار داده ضمناً اضافه نموده از خاشعى مبلغ ـ 2500 ریال به عنوان کمک به ایتام و مساکین دریافت داشته است و شیخ محمد حسین مقیمى(از روحانیون مخالف دولت است) با ستوان میران آشنائى داشته و به دعوت او به بوشهر مسافرت و روز اول و دوم ماه محرم در پایگاه سخنرانى که بوسیله این ساواک و شهربانى از ادامه سخنرانى مذهبى او جلوگیرى شده است. ضمناً محمد حسین مقیمى تعدادى کتاب از طریق خاشعى به کتابخانه نیروى هوایى اهدا کرده است.
جمشیدى سپس اضافه نمود که با اینکه مرتباً به خاشعى خطر دریافت کتابهاى مضره را گوش زد میکرد ولى مشارالیه(خاشعى) اظهار میداشت از ارتش دل خوشى ندارم مگر نه این است که او را بیرون کنند از خدا میخواهد که از ارتش اخراج شود. ضمناً خاشعى مرتباً به جمشیدى دلدارى میداد که همه چیز به موقع خود درست خواهد شد.
مطلب قابل توجه دیگرى که محمدحسین جمشیدى به آن اعتراف نموده مخالفت وى با روحانیون طرفدار دولت بوده است. نامبرده خاطرنشان ساخته با توجه به اینکه سید بلادى و شیخ اسدى و سید فقیه اصفهانى و آقاى حجت که روحانیون بوشهر میباشند در مجالس از دولت طرفدارى میکردند روى این اصل تصمیم گرفته بود که عمامه این چند نفر را موقع شب برباید و براى انجام این منظور موضوع را با شخصى به اسم عبدالعلى کشاورز دانشآموز هنرستان صنعتى بوشهر و عباسعلى نیاکان در میان میگذارد آنها آمادگى خود را جهت عملى ساختن این مسئله اعلام میدارند ولى هر دفعه که در تعقیب نامبردگان بودهاند وجود افراد دیگر در همراهى آنان عملیات آنها را نقش بر آب کرده است.
جمشیدى در خاتمه بازجوئى اظهار داشته که از خمینى تقلید مینماید و بعد اضافه نموده از طریق شخصی به نام محمد روحانی که درجهدار نیروی دریایى میباشد در اوایل سال جارى با شخصى به اسم جمشید شیخ نجفى آشنا شده که مرتباً همراه ورجامند به مغازه او میآمدند. جمشیدى یک دستگاه ماشین تحریر خود را به قیمت چهار صد تومان به خانم محمد ورجامند میفروشد و با جلب اعتماد ورجامند یک فقره اعلامیه تحت عنوان(شما را بخدا بما رحم کنید) بوسیله ماشین اشاره شده که تحت اختیار ورجامند و خانمش بوده تکثیر و بین افراد توزیع میگردد. (توضیح اینکه محمد ورجامند از منابع نیروى دریائى میباشد و ضداطلاعات مربوطه در جریان فعالیتهاى مزبور بوده است) ضمناً جمشید شیخ نجفى در تماسهاى خود که در مغازه خیاطى نیک انجام میشده به جمشیدى اظهار داشته که بیا تو تهران ببین جنوب شهر چطور است و شمال شهر چطورى آدم دلش کباب میشه که چرا مردم ما این همه بدبخت است شیخ نجفى سپس اضافه میکند که دلش میخواهد یک اسلحه داشت تا چه کارها که میکرد تا هرچه پولدار و افراد برجسته پیدا میشد همه را میکشت گاهى اوقات از محمد حسین جمشیدى سئوال میکرد آیا در بوشهر اسلحه سراغ دارد و بعد اضافه مینمود که در صدد است با انقلابیون تهران همکارى نماید. جمشیدى در دنباله مطالب مزبور اضافه میکند که جمشید شیخ نجفى میگفت تمام پمپ بنزینهاى تهران بلدم و میدونم که هر کدامش متعلق به چه شخصى میباشد و از همه لولههاى نفتى با اطلاع است و میتواند در پالایشگاه نفت رخنه کند در لولههاى نفتى خرابکارى نماید. محمد حسین جمشیدى اظهار داشته از تابستان سال جارى ارتباط او با جمشید شیخ نجفى قطع شد و مشارالیه به تهران رفت تا اینکه حدود یکماه قبل مجدداً به بوشهر آمد و بعد از یک هفته توقف بار دیگر به تهران مراجعت کرده است. اظهارات سید مهدى موسوى فرزند محمد رئیس تولید و خط انتقال برق ناحیه بوشهر:
نامبرده در بازجوئى اظهار داشته که فارغالتحصیل دانشکده برق و الکترونیک است در سال 1346 تا 1349 در اکثر اعتصابات دانشگاه پهلوى شیراز شرکت و با انجمن اسلامى دانشگاه پهلوى ارتباط داشته است.
مشارالیه اضافه نموده تا سال 1346 در اعتصاب دانشگاه دنباله رو بوده ولى از سال 1347 تا 1349 عملاً فعالیت او شروع شده است در اعتصاب سال 1348 و 1349 تحت تأثیر رهبران اعتصاب که عبارت بودند از شیخ الاسلامى و نوذر هاشمى و کیانوش هاتفى که داراى افکار و عقاید کمونیستى بودند قرار گرفته و یک فقره با عدهاى از دانشجویان در بهم زدن نظم جلسه امتحان دخالت و منجر به تعطیل شدن کلاسهاى دانشگاه شده است.
مشارالیه در دنباله مطالب مزبور گفته است که فعالیت او بعد از شرکت در آخرین اعتصاب که در سال 1349 صورت گرفته متوقف شده است نامبرده بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه کماکان با جلسات دینى شیراز ارتباط داشته و با یکى از دانشجویان دانشگاه به اسم ربیع زادگان ارتباط برقرار مینماید سید مهدى موسوى ربیع زادگان را جزو دانشجویان کمونیست معرفى نموده است. شخص موصوف بعد از استخدام در برق منطقهاى استان فارس به بوشهر منتقل و بوسیله یکى از بستگان خود به اسم عباسعلى رضوى زاده که صاحب خیاطى نیک میباشد با محمد حسین جمشیدى کارگر خیاطى مزبور آشنا بوسیله او با اعضاء انجمن اسلامى بوشهر آشنا میشود و حدود یک سال قبل در جلسات تفسیر قرآن بوشهر که با حضور شخصى به نام دکتر صادقى کارمند بهدارى بوشهر و دکتر دباغ که در داروخانه شبانه روزى بوشهر کار میکرده و نبوى دبیر دبیرستان بوشهر و عبداله فاتحى تشکیل میشده شرکت مینماید پس از چندى دکتر دباغ و دکتر صادقى به تهران منتقل و جلسات مزبور تعطیل و تفسیر قرآن مدرسه علمیه بوشهر ادامه پیدا مینماید.
ضمناً در جلسات اشاره شده شخصى به نام ابوالقاسم کمندى که از اعضاء جبهه به اصطلاح ملى بوشهر و از دوستان دکتر کاظم سامى کرمانى7 میباشد شرکت داشته است. مهندس مهدى موسوى سپس خاطر نشان ساخته بعد از ایجاد تماس با محمدحسین جمشیدى با وى درباره تهیه یک دستگاه پلى کپى و تکثیر اعلامیه به منظور روشن کردن افکار مردم مذاکره و بعداً این موضوع را با قدرتاله ربیعزادگان دانشجوى سال چهارم دانشکده عمران ملى شیراز در میان میگذارد ولى چون پیداکردن دستگاه پلى کپى امکانپذیر نبوده از این کار صرف نظر مینمایند. مهندس مهدى موسوى ضمن اظهار آشنائى با مهندس رجبعلى طاهرى اضافه نموده که قبل از بازداشت شدن وى دو بار با او در مطب برادرش ملاقات نموده است. علیرضا مظفرى زاده مخ بلندى فرزند طهماسب شغل مسئول حفاظت اداره کشاورزى بوشهر:
نامبرده در بازجویى اظهار داشته حدود یکسال است که براى مبارزه با بهائیت عضو انجمن اسلامى بوشهر میباشد و به اتفاق محمد حسین جمشیدى ـ عبداله فاتحى. محمد و على قنبر پور. خاشعى. میران. آرتیمائى. روشن بین. حیدرى. ولىیارى. صحرائیان. درهاکى. تنگستانى. خداکرم حیدر زاده در انجمن مزبور فعالیت و معرف او به این انجمن عبداله فاتحى بوده است.
مشارالیه اضافه نموده که جلسات انجمن مزبور هر دو هفته یک بار تشکیل و ماهیانه 310 ریال به انجمن مزبور کمک میکرده است. وى سپس اعتراف کرده که مرجع تقلید او آقاى خمینى میباشد و اضافه نموده در تابستان سال جارى که به اتفاق محمد حسین جمشیدى و عبداله فاتحى به شیراز و اصفهان و تهران و مشهد مسافرت کرده درمشهد مبلغ 6000 ریال مال امام خود را از طریق نماینده خمینى در مشهد باسم على تهرانى باو ارسال داشته است. ضمناً وى شخصى به اسم مهدى ایرائى را که برادر وى کارمند این ساواک میباشد جزو دوستان نزدیک خودش معرفى کرده که در مسافرت مشهد مشارالیه نیز همراه نامبردگان بوده است علیرضا مظفرى مهدى ایرائى را فردى صوفى مسلک معرفى مینماید که آنها را از اعمال تند و افراطى همیشه منع و خطرات این مسئله را به نامبردگان گوشزد میکرده است.
علیرضا مظفرى درباره نحوه و کیفیت آشنائى خود با محمد حسین جمشیدى اظهار داشته که با او حدود دوسال قبل روزى که براى شرکت در جلسه دعا و ندبه که در مسجد دواس بوشهر تشکیل شده بود آشنا و سپس این دوستى در جلسات انجمن اسلامى مستحکم شده است یاد شده در دنباله مطالب مزبور اضافه نموده که در کتابهاى مربوط به دکتر على شریعتى و کتاب دنیا بازیچه یهود. رساله خمینى. ولایت فقیه و یاحکومت اسلامى و اعلامیه پلى کپى شدهاى که علیه جشنهاى دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهى بوده و نوار سخنرانى وعاظ مخالف دولت را از محمد حسین جمشیدى دریافت داشته است. در خاتمه لازم است به عرض برساند که هنگام بازرسى علیرضا مظفرى زاده تعداد قابل ملاحظهاى از کتابهاى مهندس مهدى بازرگان. سید محمود طالقانى و جلال آل احمد8. صمد بهرنگى9. یداله سحابى. دکتر على شریعتى که مطالعه آنها زمینه فکرى انقلابى را در مشارالیه ایجاد میکرد کشف گردیده است. ضمناً وى ضمن معرفى خود به عنوان یک فرد شاهدوست و وطن پرست از اعمال و رفتار خود به شدت اظهار ندامت میکرد و میگفت ندانسته آلوده به این گونه فعالیتها شده که عامل اصلى آن محمد حسین جمشیدى بوده است.
عبداله فاتحى فرزند على
نامبرده اظهار داشته که منشى انجمن اسلامى بوشهر میباشد و در سال 1348 توسط شخصى به اسم ابراهیم ماحوزى به انجمن مزبور معرفى و در همین انجمن با محمد حسین جمشیدى آشنا شده و ماهیانه /50 ریال حق عضویت میپرداخته است. مشارالیه اضافه میکند از اردیبهشت سال جارى ستوان ولىاله میران و مرتضى آرتیمائى که از افراد پایگاه نیروى هوائى بوشهر میباشند در جلسات ضد بهائى انجمن اسلامى بوشهر شرکت میکردند ولى بعدها شرکت نامبردگان در جلسات مرتب نبوده است و سپس اضافه مینماید که گروهبان فضل اله خاشعى حدود چهارماه است که در جلسات مرتباً شرکت مینماید.
عبداله فاتحى در دنباله مطالب مزبور اضافه نموده که کتابهاى دکتر على شریعتى بعلت اینکه قبلاً کتابخانه داشته مستقیماً از طرف حسینیه ارشاد براى وى ارسال میشده و از طرف محمد حسین جمشیدى نیز رساله خمینى و دو جلد کتاب ولایت فقیه در اختیار او گذاشته شده است. محمدحسین جمشیدى در سال 1350 تعدادى جزوه و اعلامیه تحت عنوان پیام خمینى به ملت شریف ایران که علیه جشنهاى فرخنده دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهى بوده جهت توزیع به او داده ولى وى از توزیع اعلامیههاى مزبور خوددارى و آنها را در منزل خود مخفى کرده است(در جریان بازرسى اعلامیههاى مذکور کشف گردیده است).
ضمناً هنگام بازرسى منزل عبداله فاتحى تعداد قابل توجهى کتابهاى مهندس مهدى بازرگان و سید محمود طالقانى و جلال آل احمد و دکتر على شریعتى کشف شده است. مشارالیه درباره علت جمعآورى و نگهدارى کتابهاى اشاره شده گفته است که به علت داشتن کتابخانه به مرور زمان کتابهاى مورد بحث را خریدارى نموده است و از نگهدارى آنها نظر خاصى نداشته است.
عبدالنبى سیمیرونى10 فرزند غلامعلى
نامبرده در بازجویى اظهار داشته که عضو انجمن اسلامى بوشهر میباشد و بنا به پیشنهاد ابراهیم ماحوزى به این انجمن معرفى و در جلسات ضد بهائى آن شرکت میکرده. مشارالیه در مورد نحوه بدست آوردن رساله و یک جلد جزوه سخنرانى خمینى علیه جشنهاى دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهى توضیح داده است که آنها را از محمدحسین جمشیدى دریافت داشته و از نگهدارى آنها نظر خاصى نداشته است.
یاد شده سپس اضافه مینماید که حدود دو سال است به سبب انتقال به بندر ریگ ارتباطش با انجمن اسلامى بوشهر قطع شده و در خاتمه بازجوئى شدیداً از اعمال و رفتار خود و مسئله نگهدارى رساله خمینى و سخنرانى او اظهار ندامت و پشیمانى نموده است.
احمد معصومى فرزند على محمد خان
اظهارات نامبرده در اوراق بازجویى حاکیست که حدود یکسال است به بوشهر منتقل و روزهاى جمعه در جلسات مذهبى مدرسه علمیه بوشهر شرکت مینماید. یاد شده قبل از اینکه از شهرستان اراک به بوشهر منتقل شود شخصى به اسم عنایتاله مذکورى طى نامهاى او را به دکتر دباغ که در بوشهر به اتفاق محمدحسین جمشیدى و مهندس مهدى موسوى و نبوى نامى جلسات مذهبى داشتهاند معرفى مینماید. مشارالیه از طریق دکتردباغ که بعدا به تهران منتقل شده براى اولین مرتبه با مهندس مهدى موسوى و درهاکى رئیس انجمن اسلامى بوشهر آشنا میشود یاد شده اضافه نموده در جلسات مدرسه علمیه بوشهر به اتفاق محمد حسین جمشیدى و عباسعلى نیاکان و نبوى دبیر دبیرستانهاى بوشهر شرکت و جلسات مدرسه اشاره شده منحصر به بحث درباره خلقت انسان بوده که از طرف نبوى در این باره سخنرانى میشد و بعد از رفتن نبوى به مکه در جلسات مدرسه علمیه نوار سخنرانى مذهبى روحانیون مختلف از طریق ضبط صوت پخش میشده است. احمد معصومى در خاتمه بازجویى اشاره نموده مبلغ /1500 ریال به عنوان کمک به ایتام و مساکین به جمشیدى داده و بعداً اضافه نموده بدون اینکه از سوابق محمد حسین جمشیدى و فعالیتهاى او اطلاع داشته باشد و یا از خمینى طرفدارى نماید به علت داشتن علاقه به امور مذهبى در جلسات دینى شرکت میکرده است ضمناً هنگام بازرسى از منزل مشارالیه مدارک مضرهاى کشف نشده است.
با عرض مراتب فوق از بررسى اظهارات و سوابق افراد مذکور چنین استنباط میشود که محمد حسین جمشیدى تحت تأثیر افکار و عقاید و تشویق دو نفر به اسامى مهندس رجبعلى طاهرى و جعفر عباسیان که از اهالى شیراز میباشند در پوشش جلسات مذهبى در بوشهر از طریق فروش رساله خمینى و کتب دکتر على شریعتى و کتاب مضره دیگر افراد مورد ارتباط خود را عملاً در مسیر فعالیتهاى مضره قرار داده بود. ضمناً به نظر میرسد محمد حسین جمشیدى از راه جمع آورى وجوهاتى تحت عنوان کمک به ایتام و مساکین در صدد خرید یک دستگاه پلى کپى به منظور تکثیر اعلامیه و گسترش فعالیتهاى مربوط بوده است.
ضمناً همان طوریکه استحضار دارند یک نفر از افسران پایگاه نیروى هوایى بوشهر به اسم ستوان میران و دو نفر درجهدار به اسامىخاشعى و آرتیمائى با عناصر مزبور تماس داشتهاند بعد از وصول امریه آن اداره کل دایر بر دستگیرى سریع فعالین بوشهر مسئله ارتباط نظامیان مورد بحث با فرماندهى پایگاه در میان گذاشته شد ولى مسئولین ضد اطلاعات پایگاه از قبول نماینده این ساواک جهت نظارت بر بازرسى منازل آنان خوددارى و اطلاعات مربوط به کشف مدارک مضره و کمونیستى از منزل مشارالیهم را به طور شفاهى اعلام داشته است.
رئیس سازمان اطلاعات وامنیت فرمانداری کل بوشهر خسروزاده
در پرونده 1430 بایگانى شود.
توضیحات سند:
1. دکتر علی شریعتی، فرزند محمدتقی در سال 1312 ﻫ ش در روستایی از توابع شهرستان سبزوار متولد شد. تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهای مشهد به پایان برد و پس از گذراندن دورهای در دانشسرای تربیت معلم، آموزگار یکی از روستاهای خراسان شد. چندی بعد با ورود به دانشگاه مشهد در رشته ادبیات و زبان فارسی فارغالتحصیل شد. شریعتی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در آنجا دکترا گرفت. آشنایی وی با لوئی ماسینیون، ژانپل سارتر، ژان برگ، جورج گورویچ و فرانتس فانون بر عمق یافتههای علمی او افزود. تلاشهای سیاسی دکتر شریعتی در خارج از کشور بهطور جدی ادامه یافت تا جایی که وقتی در سال 1343 به ایران بازگشت، در مرز ترکیه دستگیر شد و شش ماه به زندان افتاد.
پس از آزادی سخنرانیهای او در دانشگاه مشهد و حسینیه ارشاد تهران توانست جوانان فراوانی را به پای افکار و آرای او بنشاند. همین توجه به همراه افشاگریهای او علیه رژیم باعث شد که بار دیگر دستگیر و حبس شود. دکتر شریعتی پس از آزادی از زندان تصمیم به هجرت گرفت و راهی انگلستان شد، اما در 29 خرداد سال 1356، در عین ناباوری درگذشت و پس از انتقال به سوریه در زینبیه دمشق دفن شد.
2. حضرت امام (ره) در 1 /4 /1350 در جمع علمای نجف به تفصیل به برگزاری جشنهای شاهنشاهی پرداخته و لزوم اعتراض دستهجمعی روحانیت به این جشنها را خواستار شد. صحیفهی امام، جلد 2 صص 372ـ 358. در سال 1351 نیز ایشان در مناسبتهای مختلف و در پیامهایشان به این موضوع اشاره میکردند. امام (ره) در 5 /1 /1352 نیز در پیامی به اقشار مردم از این جشنها انتقاد کردهاست. ر.ک: صحیفه امام، جلد 2، صص 492ـ 491
3. رجبعلی طاهری، فرزند محمود در سال 1315 ﻫ ش در کازرون به دنیا آمد. وی دارای مدرک فوق لیسانس عمران و مبارزات و ارتباط با تشکلهای مذهبی سیاسی در تهران، شیراز و کازرون را از دوران دانشجویی آغاز کرد و چندین بار توسط ساواک دستگیر و روانه زندان شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی درآمد و به عنوان دبیر جامعه مهندسین استان فارس برگزیده شد. او اولین فرمانده سپاه پاسداران استان فارس و نماینده مردم کازرون در اولین دوره مجلس شورای اسلامی بود که به همراه دیگر همفکرانش طرح عدم کفایت بنیصدر و تقاضای عزل او از فرماندهی کل قوا را به حضرت امام(ره) ارائه کرد. وی در ادامه فعالیت سیاسی خود پس از انقلاب اقدام به انتشار مجلّهای به نام «انتظار» کرد. رجبعلی طاهری در مهر 1392 درگذشت.
4. احتمالاً کتاب ولایت فقیه مورد نظر گوینده خبر بوده است. کتاب «ولایت فقیه» مجموعه 13 جلسه تدریس است که حضرت امام خمینى (ره) در فاصله سیزدهم ذیقعده 1389 ﻫ ق تا دوم ذیحجهالحرام 1389 ﻫ .ق مطابق با اول بهمن ماه تا بیستم بهمن ماه 1348 در ایام اقامت در نجف اشرف ایراد فرمودهاند. کتاب ولایت فقیه در سالهای خفقان شاهنشاهی بارها توسط نیروهای انقلاب چاپ و به صورت زیراکسی منتشر شد.
5. دواس: محلهاى بزرگ در حومه بوشهر نزدیک بهمنى است. دواس هم به معنى شیر دلیر و هم به معنى زمین زراعتى و مزرعه گندم است.
6. کتاب دنیا بازیچه یهود به وسیله آیتالله العظمی حاج سید محمدحسین شیرازی راجع به صهیونیسم و تاریخچه آن در نجف اشرف منتشر شد. این کتاب به وسیله هادی مدرسی در سال 1347 در 189 صفحه ترجمه شد که با استقبال زیادی مواجه گردید.
7. دکتر کاظم سامیکرمانی، در سال 1313 ﻫ ش در مشهد متولد شد. در رشته پزشکى و روانپزشکى تحصیلات خود را ادامه داد و در سال 1330 به حزب خداپرستان سوسیالیست پیوست. وی سپس با حزب ایران به همکارى پرداخت. در سال 1331 جمعیت آزادى ایران را تشکیل داد و پس از کودتاى 28 مرداد 1332 به نهضت مقاومت ملى پیوست. کاظم سامی مدتها در دانشکده پزشکى تدریس مىکرد و در سال 1338 به جبهه ملى دوم پیوست و نشریه پیکار اندیشه را با جمعى از دوستانش منتشر کرد. در سال 1341 از حزب ایران کناره گرفت و در سال 1344 دستگیر و زندانى شد. پس از آزادى، مجله «تازههاى روانپزشکى» را منتشر کرد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى، در دولت موقت وزیر بهدارى و سرپرست هلال احمر بود و در دوره اوّل مجلس شوراى اسلامى وارد مجلس شد. وى تشکیلاتى تحت عنوان جنبش انقلابى مردم مسلمان ایران (جاما) را بنیان نهاد. کاظم سامی در دوم آذر 1367 در مطب شخصى خود، توسط فردى که از او شاکى بود به قتل رسید.
8. سید جلال آلاحمد، فرزند آیتالله سید احمد طالقانی مشهور به آلاحمد در سال 1302 ﻫ ش در خانوادهاى روحانى چشم به جهان گشود. آموزش ابتدایى و متوسطه را در تهران خواند و رشتهی ادبیات فارسى را تا مقطع دکترا ادامه داد. آلاحمد در سال 1323 به حزب توده پیوست و در مدّتى کمتر از 4 سال در ردیف رهبران توده قرار گرفت. وى مدت 2 سال به نوشتن مطالبى پرداخت که خود آن را «پرت و پلا» مىنامد و به سبب همین نوشتهها مأموریت یافت تا زیر نظر احسان طبرى به انتشار نشریه بپردازد. در سال 1326 آموزگار شد و شروع به تدریس کرد و همزمان همکارى نزدیکى با جراید وقت تهران داشت. در همین سال با انشعاب از حزب توده که دنباله رو سیاست استالین بود، با همکارى خلیل ملکى و انورخامهاى یک حزب سوسیالیست (زحمتکشان) را بنا نهاد. در ماجراى ملّى شدن صنعت نفت فعالانه شرکت جست و پس از مرداد 1332 از سیاست کناره گرفت و دنبال کار تحقیق و تعلیم رفت. با بروز تحول عظیم در افکارش و روى آوردن به دین در سال 1340، اسلام را به عنوان یک دین جامع و روحانیت را تنها پایگاه ملى براى مبارزه با غرب و غربزدگى خواند و از امام خمینى(ره) به عنوان منجى یاد کرد. وى براى احراز هویت ملّى، «غربزدگى» را در 1341 منتشر کرد. در سال 1343 به حج رفت و «خسى در میقات» را نوشت. در سال 1347 اقدام به تشکیل کانون نویسندگان ایران نمود و کنگرهی هنرمندان دربار را تحریم کرد. مهمترین آرای سیاسى، اجتماعى و مذهبى آل احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» آمده است. وى تشیع را نوعى نهضت مبارزهی روشنفکرى مىدانست و انتظار و اجتهاد را دو نقطهی اوج آن مىخواند. جلال آل احمد که در طول زندگى 25 کتاب و سفرنامه و مقاله را به رشتهی تحریر درآورد و 11 عنوان ترجمه انجام داد، در شهریور 1348 در اسالم دارفانى را وداع گفت.
سید جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک،تهران، مرکز بررسى اسناد تاریخى،1379
9. صمد بهرنگى، فرزند عزتاللّه در سال 1318 ﻫ ش در محله چرنداب تبریز به دنیا آمد. پدرش کارگر بود و به سختى چرخ زندگى را مىچرخاند. صمد در محله چرنداب درس خواند و دوره متوسطه را در دبیرستان تربیت گذراند. سپس وارد دانشسرا شد و اولین تلاشهاى سیاسى خود را با انتشار روزنامه دیوارى «خنده» آغاز کرد. پس از پایان دانشسرا به عنوان آموزگار راهى روستاهاى ممقان، گوگان و... شد و به کودکان روستایى درس داد. صمد بهرنگى نوشتن را از همین زمان و با ارسال مقالاتى به نشریه «بامشاد» شروع کرد و در کنار تدریس وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز شد و در رشته زبان انگلیسى فارغالتحصیل شد. وى کارمند اداره فرهنگ تبریز بود و در تاریخ 8 /1 /43 به اتهام تبلیغ مرام کمونیستی مورد حساسیت ساواک قرار گرفت. ولى به زودى تبرئه شد. صمد با کتاب «الدوز و کلاغها» در سال 1345 داستاننویسى را آغاز کرد. آخرین کار و مشهورترین داستان او «ماهى سیاه کوچولو» نام داشت که چند روز پس از مرگش پشت شیشههاى کتابفروشى جا گرفت. صمد بهرنگى در سال 1347 در رود ارس غرق شد. آثار به جاى مانده از صمد بهرنگى را مىتوان در موضوعات داستان، ترجمه و تحقیقات بومى و تربیتى دستهبندى کرد. کتاب ماهى سیاه کوچولو در سال 1348 جایزه بهترین داستان کودکان را در نمایشگاه بولونیاى ایتالیا به خود اختصاص داد و در همان سال برنده جایزهاى در چکسلواکى شد و در سال 1347 نیز از طرف شوراى کتاب کودک به عنوان کتاب سال معرفى شد.
طبق اسناد به جاى مانده در ساواک، صمد بهرنگى در تاریخ 7 /6 /1347 به اتفاق دوستش که ستوان یکم دامپزشک بود و جهت معاینه دامهاى ژاندارمرى به خارلو اعزام شده بود، در پاسگاه کلاله براى شنا به داخل رود ارس مىروند که در نتیجه عدم آشنایى با فن شنا و قرار گرفتن در مسیر تند و عمیق آب، صمد بهرنگى غرق مىشود. ساواک مرگ وى را مشکوک دانسته و دستور بررسى داده است. جسد وی در تاریخ 17 /6 /47 پیدا و در تاریخ 19 /6 /47 نیز مجلس ترحیمى در مسجد شاهمردان چرنداب برای وی برگزار میشود. نحوه مرگ مشکوک صمد بهرنگى به دلیل سوابق اجتماعى و آثار قلمى وى موجب شد که در افواه عمومى ، احتمال قتل او به دست عوامل رژیم پهلوی شایع شود.
10. عبدالنبى سمیرونى، فرزند غلامعلى در سال 1318ﻫ.ش در بوشهر به دنیا آمد. نامبرده تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم طبیعى در دبیرستان سعادت درسال 1338 به پایان رساند. پس از معافى از خدمت نظام وظیفه به مدت 6ماه در ثبت اسناد اشتغال بهکار داشت و سپس در سال 1348 به استخدام بانک ملى در آمد. از سال 1344 فعالیتهاى خود را با عضویت در انجمن اسلامى ضد بهائیت به همراه آقایان غلامرضا دراکى، علیرضا مظفرى، عبداله فاتحى، ابراهیم روشنبین، احمد معصومى، سیدمهدى موسوى، اسماعیل سرمدى، محمدحسین جمشیدى و... شروع کرد و در جلسات برگزارى دعاى ندبه و مجالس دیگر به قرائت دعا و ایراد سخنرانىهاى دینى پرداخت. از سال 1354 به اتفاق شهیدان حاجباقر میگلىنژاد، حاجقاسم هندیزاده و بعضى افراد دیگر در خدمت شهید حجتالاسلام عاشورى به فعالیتهاى مخفى انقلابى اقدام نمود. ایشان در 9 /12 /1351 در زمان معاونت بانک ملى بندرریگ به اتهام اقدام علیه امنیت داخلى دستگیر و پس از 45 روز بازداشت در ساواک بوشهر، به زندان عادلآباد شیراز منتقل و مجموعا 22 ماه حبس را تحمل کرد. پس از پیروزى انقلاباسلامى جزو مؤسسین سپاه پاسداران، دادگاه انقلاب اسلامى، بنیاد شهید، جهاد سازندگى و بعضى ارگانهاى دیگر بود و مدت 13 سال سرپرستى بانک ملى مرکزى بوشهر و قم را به عهده داشت. از دیگر مسئولیتهای ایشان، مسئولیت امور مالى و ادارى حوزه علمیه امام خمینى(ره) بوشهر و همچنین ستاد نماز جمعه بوشهر میباشد.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان بوشهر، کتاب 1 صفحه 157