تاریخ سند: 4 تیر 1349
موضوع: شهریه گلپایگانی و آقای خمینی
متن سند:
از: 2/ﻫ تاریخ:4 /4 /1349
به: 316 شماره: 1784/ﻫ
موضوع: شهریه گلپایگانی و آقای خمینی
ساعت 8:30 روز 26 /3 /49 شیخاحمد روحانی در دفتر آقای محمدعلی مهمانچی خبرنگار جراید واقع در نکا ضمن صحبت اظهار داشته: طلاب مدرسه علمیه نکا هیچگونه کمکی به عنوان شهریه از آیتاله گلپایگانی1 دریافت نمیکنند و آیتاله گلپایگانی هرچه کمک مادی باشد به طلاب قم میکند و بودجه آن به قدری نیست که قادر باشد به حوزههای علمیه خارج از قم کمک قابل توجهی بنماید. یادشده سپس درباره آقای خمینی چنین اظهار داشت: آقای خمینی در حال حاضر در نجف محبوبیت زیادی پیدا کرده و از نظر مالی در درجه اول قرار گرفته و بعد از آن آیتاله خوانساری.2 بعد اضافه نمود: آقای خمینی موقعی که به عراق آمد حسنالبکر3 به اتفاق یکی از همراهان خود از او خواست شرحی علیه شاهنشاه ایران بنویسد لیکن آقای خمینی خواسته آنها را رد کرد و حسنالبکر او را تهدید کرد که شما را تبعید میکنم ولی آقای خمینی گفته برایش فرقی ندارد چه در عراق باشد چه در پاکستان.
نظریه منبع: شیخاحمد روحانی داماد حاج رمدانی ساکن نکا میباشد و تحصیلات خود را در مدرسه علمیه نکا گذرانیده و سپس جهت ادامه تحصیلات دینی به قم رفته و در حال حاضر به علت تعطیل شدن مدرسه علمیه جهت استراحت و دیدار بستگانش به نکا آمده است. ضمناً یادشده مطالبی را که درباره آقای خمینی عنوان نموده بدون سئوال قبلی از وی و ابتدا به ساکن بیان کرده است.
نظریه رهبر عملیات: از نحوه اظهارات شیخاحمد روحانی درباره آقای خمینی چنین استنباط میگردد که مشارالیه گرایشی به وی دارد معهذا به منبع توصیه شده اعمال و رفتار یادشده را تحت مراقبت قرار دهد، مشخصات وی متعاقباً به استحضار خواهد رسید% تابش
آقای مجتبوی بهرهبرداری شود. 8 /4
در ساعت 12:30 روز 6 /4 /49 به بخش 316 واصل گردید.
فیش به نام شیخاحمد روحانی بررسی و ارائه شود. 9 /4
161119 بایگانی شود.
توضیحات سند:
1. آیتالله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی، فرزند سید محمد باقر در سال 1275 ﻫ ش در روستای گوگد در شش کیلومتری گلپایگان دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را نزد پدر، آیتالله ملاتقی گوگدی، آقا ضیاءالدین اراکی و آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی گذرانید. پس از تأسیس حوزه علمیه قم، به دعوت آیتالله العظمی حائری یزدی به قم رفت و مدارج عالی علوم حوزوی را در این شهر کسب نمود. تبحر ایشان در علم فقه موجب شد که هفتاد سال مدرس این علم در حوزه علمیه قم باشد. وی همچنین از مهاجرت علماء و زعمای حوزه علمیه نجف به قم در سال 1302 کمال بهره را برد و برای مدتی هر چند کوتاه از محضر درس برخی از آنان همچون آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، آیتالله میرزامحمدحسین نائینی و میرزا محمدحسین غروی اصفهانی بهرهمند گردید. با درگذشت آیتالله حائری، آقای گلپایگانی مسئولیتهای سنگینتری را متقبل شد و به تدریس دروس خارج فقه و اصول همت گماشت و تا پیش از ارتحال، همواره کلاس درس خارج معظمله در مسجد اعظم قم، یکی از بزرگترین مکاتب تدریس علوم دینی بود. در پی درگذشت آیتاللهالعظمی سیدحسین بروجردی نیز بخش اعظم وظائف آن عالم ربانی در اداره حوزه علمیه قم به ایشان واگذار شد. با شروع نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) ایشان همواره حامی نهضت و پشتیبان امام بود. بیشتر اعلامیههای مراجع در مسیر مبارزه با رژیم شاه را امضا میکرد و در جلساتی که علمای قم در اوایل نهضت تشکیل میدادند، شرکت مینمود. همگام با امام و دیگر مراجع، عید 1342 را به دلیل اصرار رژیم بر اجرای لوایح ششگانه (انقلاب سفید) تحریم و بعد از تبعید امام به ترکیه نیز از این اقدام رژیم به شدت ابراز ناخشنودی کرد. واکنشهای سیاسی حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی نسبت به مسائل روز ایران و جهان اسلام، رژیم پهلوی را همواره وادار میکرد که از موضعگیریهای ایشان بیمناک باشد. مراسم نیایشی که ایشان در سال 1352 برای پیروزی مسلمانان در جنگ با اسرائیل برپا کرد، در آن زمان واکنش قابل توجهی به همراه داشت. اعلامیههایی که علیه رژیم شاه در مناسبتهای مختلف به ویژه در سالهای 56 و 57 از سوی ایشان صادر میشد، تنور مبارزه مردم را علیه رژیم شاه گرم نگاه میداشت. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در زمستان 1357 ایشان با انتشار اعلامیههایی از ارتش خواست که به ملت بپیوندد و اعلام کرد: «هر کس مردم را به گلوله ببندد، قرآن را به گلوله بسته است.» پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مقاطع حساس شاهد حمایت ایشان از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی بودهایم. در طول جنگ تحمیلی نیز همواره مشوق رزمندگان اسلام بود و بارها نمایندگان ایشان برای تقویت روحیه رزمندگان به جبهه رفتند. در تمام انتخابات در صحنه بود و مردم را تشویق و ترغیب به رأی دادن میکرد. ایشان علاوه بر انجام اقدامات خیریه از قبیل احداث مدارس، بیمارستانها و سایر خدمات عامالمنفعه، چندین اثر تألیفی از خود به یادگار گذاشتهاند که از آن جمله است: حاشیه بر عروۀالوثقی، حاشیه بر رسائل، مناسک حج، تألیفی در فقه و کتابی در اصول. حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی در 19 آذر 1372 به ملکوت اعلی پیوست و پس از تشییع پرشکوه در تهران و قم، در جوار حضرت معصومه (سلامالله علیه) به خاک سپرده شد.
ر. ک : حضرت آیتالله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی، به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
2. آیتالله العظمی سیداحمد خوانسارى، فرزند حاج سید یوسف در 1 مهر 1270 ﻫ ش در شهر خوانسار متولد شد. مقدارى از ریاضیات و علوم مقدماتى و سطح را در زادگاهش فرا گرفت و سپس براى ادامه تحصیل به اصفهان رفت و در آن شهر خارج فقه و اصول را از محضر آیات عظام حاج میرمحمد صادق مدرس اصفهانى و آخوند ملاعبدالکریم گزى و میرزا محمدعلى تویسرکانى، فراگرفت و بعد از طى مراحل، براى تکمیل معلومات خود به نجف عزیمت نمود و در آنجا دو سال در درس مرحوم آخوند ملامحمدکاظم خراسانى و چندین سال هم در درس مرحوم آیتالله سیدمحمدکاظم یزدى و آیتالله میرزامحمدحسین نائینى و استادان دیگر شرکت جست تا به مدارج عالیه رسید و در سال 1305 به ایران مراجعت کرد و با اقامت در اراک از محضر آیتالله عبدالکریم حائرى استفادههاى علمى فراوانى برد.
بعد از انتقال حوزه علمیه از اراک به قم، ایشان نیز بعد از مدتى به قم آمد و نماز جماعت فیضیه به ایشان واگذار شد. در مدتى که در قم بود از مدرسین و فضلاى برتر حوزه علمیه به شمار مىرفت و در درس خارج فقه وى شاگردان مبرزى چون امام موسى صدر شرکت مىکردند. وى از مدرسین فلسفه و ریاضیات نیز شمرده مىشد. در سال 1329 به درخواست مردم تهران و امر آیتاللّه العظمی بروجردى در تهران ساکن شد و بیش از سه دهه یکى از مراجع متنفذ تهران و منشأ خدمات مؤثرى گردید. در ابتداى نهضت مردم ایران در جریان انجمنهاى ایالتى و ولایتى حضور یافت ولى به تدریج از عرصه سیاسى کناره گرفت. هر چند که مستقیم و غیرمستقیم در جهت حمایت از مبارزان تلاش مىنمود. آیتاللّه سید احمد خوانسارى در سال 1362 دارفانى را وداع گفت و با تشییع جنازهاى باشکوه در تهران و قم در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد. امام خمینى در ارتحال ایشان پیام تسلیتى ارسال کردند و طى آن از خدمات او به اسلام تجلیل نمودند.
آثار علمى ایشان: شرح مختصر النافع محقق حلی در چند جلد، حاشیه بر عروۀالوثقى، توضیح المسایل، مناسک حج
3. احمد حسن البکر در سال 1293 ﻫ ش در تکریت تولد یافت. در سال 1311 از دانشسرایعالى فارغالتحصیل شد و تا سال 1317 به شغل معلمى پرداخت. سپس به دانشکده افسرى در بغداد ملحق شد. پس از کودتاى 14 دی 1336 به عضویت شوراى دادگاه نظامى درآمد. در قیام 17 اسفند 1336 شواف، متهم به شرکت در این قیام گردید و به این علت با درجه سرهنگ دومى بازنشسته شد. بعد از کودتاى 19 بهمن 1341 به دریافت درجه سرلشکرى نایل آمد و به نخستوزیرى برگزیده شد. بعد از 20 آبان 1342 اختلاف و درگیرى در کادر حزب بعث عراق شعلهور گردید. در این زمان البکر ریاست جناح مخالف على صالح اسعدى دبیر کل وقت حزب را که در برابر میشل عفلق، دبیرکل [اصلى] حزب ایستادگى مىکرد عهدهدار بود. حسنالبکر بعد از کودتاى «عبدالسلام عارف» در 19 بهمن 1341 علیه شرکاى بعثى خود، از سمت نخست وزیرى برکنار و به عنوان جانشین رئیسجمهور ـ که یک سمت تشریفاتى بود ـ برگزیده شد، ولى قبول نکرد. وى مدتى در دوران حکومت عبدالسلام عارف به همراه تعداد کثیرى از بعثىها به اتهام تلاش براى براندازى رژیم زندانى شد. در سال 1343 بعد از طرد على صالح اسعدى دبیر کل حزب از این تشکیلات، از سوى رهبر قومى به جاى وى منصوب گردید. البکر پس از کشته شدن عبدالسلام عارف در یک سانحه هوایى، و روى کار آمدن عبدالرحمن عارف ضعیف نفس و بىکفایت در آوریل 1344 فعالیت سیاسى خود را به منظور به دست گرفتن قدرت گسترش داد. تا اینکه پس از پیروزى دومین کودتاى بعثى در 17 ژوئیه به ریاست جمهورى و ریاست شوراى رهبرى انقلاب برگزیده و به دریافت درجه فیلد مارشالى نائل گردید.
در دوران او حزب بعث با سلطه استبدادى و استعمارى خود علیه اسلام، تشیع، محدود کردن فعالیت حوزههاى علمیه، تبعید، دستگیرى مراجع و علماء ضربات شدیدى به حوزه هزارساله نجف وارد آورد. حزب بعث در دوران حسنالبکر به صورت یک ایدئولوژى سوسیالیستى ـ ناسیولیستى در تمامى رسانههاى عراق سایه افکند.
سرانجام احمد حسن البکر در سال 1361 به علت ابتلاء به بیمارى سرطان درگذشت.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 01 صفحه 94