تاریخ سند: 29 خرداد 1337
تیمسار سرلشگر بختیار، ریاست محترم سازمان امنیت و اطلاعات کشور
متن سند:
محترما به عرض می رساند
اینجانب مهندس صادق انصاری متجاوز از 25 روز است که اضافه بر مدت
محکومیت 18 ماهه خود در زندان به سر می برم و در این مدت با آنکه کتبا و
شفاها به مراجع مربوطه مراجعه کرده ام متأسفانه نتیجه ای به دست نیامده است.
از این رو، به طور خلاصه وضعیت خود را به عرض می رسانم تا با توجه به
وعده ای که در باب
استخلاص اینجانب چندین
ماه قبل به پدر پیر و علیل
اینجانب فرموده اید از بذل
مساعدت در این مورد دریغ
نفرمائید :
اولاً چنانچه سوابق گذشته
اینجانب نشان می دهد و
مأموران محترم تحقیق نیز
بدان واقف هستند و در
پرونده نیز منعکس می باشد
و مورد تأیید و تصدیق
دادگاههای بدوی و تجدید
نظر قرار گرفته، اینجانب دو
سال قبل از زندانی شدن از
کلیه سمت ها و فعالیت های
حزبی برکنار بوده ام و تذکر این حقیقت را نیز لازم می دانم که در هنگام عضویت
در حزب مزبور نیز مرتکب عملی که متضمن عدم وفاداری نسبت به شاهنشاه و
کشور باشد نشده ام.
ثانیا اینجانب به بیماری خطرناک و کشنده سنگ کلیه مبتلا هستم که متأسفانه
هر روز بدتر و شدیدتر می شود و در شرایط زندان نیز پزشکان مربوطه انجام عمل
جراحی را که ضرورت دارد صلاح ندانستند.
علاوه بر این رماتیسم مفصلی و
استخوانی اینجانب را شدیدا رنج می دهد و احتمال خطر دیگری به وجود آورده
است و بالاخره بیماری اعصاب و ناراحتی های آن از قبیل تشنجات شدید و حالت غش و غیره مزید بر
ناراحتی های دیگر شده است.
تمام این مراتب را پزشکان مسئول مورد گواهی قرار خواهند داد.
این
بیماری ها برای من این نگرانی را به وجود آورده است که دیگر حتی در خارج از زندان نیز سلامتی خود را
نمی توانم به دست بیاورم.
ولی تقاضائی که می توانم داشته باشم این است که موافقت فرمایند.
قبل از آنکه
آخرین آثار سلامتی خود را از دست بدهم و به کلی به فردی علیل و عنصری فلج تبدیل شدم از زندان
رهائی یابم.
ثانیا چنانچه خود آن تیمسار محترم استحضار دارند وضع خانوادگی ما صورت وخیم و نگران آوری به
خود گرفته است.
شما خودتان در روز جشن چهارم آبان که پدر پیر و علیل اینجانب را ملاقات فرمودید از
بروز رقت و تأثر نتوانستید خودداری فرمائید، به همین جهت پس از اطلاع از چگونگی امر وعده
مساعدت مبذول فرموده و در حقیقت با مژده آزادی قریب الوقوع اینجانب پیرمرد رنجدیده ای را دلشاد
فرمودید.
متأسفانه تاکنون که در حدود هشت ماه از آن روز می گذرد نه تنها نسبت به آزادی اینجانب
اقدامی نشده بلکه پس از پایان مدت محکومیت دادگاه تجدید نظر همچنان با این حالت مریض و وضع
پریشانی خانوادگی در قید زندان باقی مانده ام تنها آرزوی پدر پیر و علیل اینجانب اینست که فرزند زندانی
خود را در آخرین دوران حیات آزاد ببیند ولی متأسفانه با ترتیبی که پیش آمد کرده است اضطراب و یأس
فراوانی برای او به وجود آمده و این نگرانی تولید شده که مبادا تنها آرزوی ایام پیری و درماندگی او با همه
وعده ها و با وجود رأی دادگاه و پایان یافتن دوران محکومیت فرزندش، به خاک سپرده شود.
من دیگر از وضع مادر و خواهرها و برادرها که احتیاج به کفالت و سرپرستی اینجانب دارند و از زن و دو
کودک بیگناه خود که با یأس و ناراحتی و پریشانی به سر می برند عرض نمی کنم، خود شما بهتر به
چگونگی امر واقف هستید.
با توجه به حقایقی که به عرض رسید، و مخصوصا با توجه به اینکه خود آن تیمسار محترم وعده مساعدت
و همراهی به پدرم مبذول فرموده اید و خانواده ای را در انتظار اجرای این وعده دلخوش فرمودید انتظار
دارم که قبل از آنکه به علت بیماری ای خطرناک اینجانب و در اثر وخامت وضع خانوادگی ما هرگونه امید
آینده منتفی گردد، از بذل مساعدت و همراهی دریغ نفرمائید.
با تقدیم احترامات فائقه 29 /3 /37 صادق انصاری
منبع:
کتاب
چپ در ایران - کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 222