گزارش بازجوئی:
متن سند:
مشخصات متهم:
محمدرضا فرزند اسداله شهرت مهدوی معروف به مهدوی کنی (شهرت سابق
حاج باقری) دارنده شناسنامه شماره 68 صادره از تهران متولد سال 1310 محل
تولد کن شغل طلبه واقع در تهران میزان تحصیلات درجه اجتهاد در رشته علوم
دینی متأهل دارای عیال و سه فرزند خدمت وظیفه عمومی را انجام نداده، تبعه
دولت شاهنشاهی ایران، دین اسلام مذهب شیعه اثنی عشری، ساکن فعلی تهران
خیابان سرباز کوچه تقوی سوم تلفن 759607
سابقه:
نامبرده بالا از روحانیون افراطی مخالف دولت و از طرفداران جدی خمینی
می باشد که در مجالس و محافل مختلف اقدام به تبلیغات سوء می نموده که در
سال 2531 دستگیر و برابر قرار تأمین روز 16 /9 /2531 شعبه 5 بازپرسی
دادستانی ارتش بازداشت و پس از رفع بیم تبانی از ناحیه مشارالیه طبق قرار
تبدیل تأمین از زندان آزاد و سرانجام دادستان ارتش با قرار منع پیگرد شماره 17
ـ 17 /9 /31 بازپرسی شعبه 5 دادستانی ارتش موافقت و قطعیت آن اعلام
می گردد لیکن به سبب عدم توجه به تذکرات مقامات مسئول و سوءاستفاده از
موقعیت خاص روحانیت در جهت خلاف مصالح مملکت فعالیت و مردم را به
اخلال نظم دعوت نموده و رویه نامطلوب و ناصواب خود را همچنان دنبال
می نموده است لذا کمیسیون امنیت اجتماعی تهران یادشده را ممنوع المنبر و به
سه سال اقامت
اجباری در بوکان (از توابع آذربایجان غربی) محکوم لیکن وی همچنان به رویه
خود ادامه می داده است.
گردش کار:
به دنبال کشف یک گروه خرابکار و برانداز معتقد به ایدئولوژی اسلامی بر مبنای
سوسیالیزم تحت عنوان گروه به اصطلاح مجاهدین خلق ایران1 در تهران و
شهرستان ها که اعضای آن اقداماتی به نفع گروه موصوف انجام می دادند و اکثرا
اعضای این گروه در سال 2530 دستگیر و عده ای موفق به فرار شدند که با آغاز
زندگی مخفی به تلاش های خرابکارانه و ترور شخصیت های داخلی و خارجی
پرداختند که با پیگیری های لازم مأمورین جهت دستیابی به این عناصر و
دستگیری اعضاء نظامی گروه موصوف و تحقیقات از آنان مشخص گردید
نامبرده بالا یکی از افراد فعال و مرتبط می باشد که اقداماتی در زمینه های
مختلف فوق به منظور پیشبرد مقاصد خرابکاران نموده که با تهیه طرح های
مقتضی دستگیر و برابر قرار تأمین روز 8 /9 /34 شعبه 12 بازپرسی دادستانی
ارتش بازداشت و ضمن رویت قرار صادره نسبت به آن اعتراضی ننموده ضمنا
گزارش کلی گروه موصوف طی شماره 88 /2448/ ک ـ 2 /7 /34 به اداره
دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی ارسال گردیده است و در بازپرسی از محل
سکونت یادشده مدارکی به شرح صورتجلسه پیوست کشف و ضبط گردید.
خلاصه اظهارات متهم:
متهم فوق الذکر که از بدو بازداشت قویا مقاومت و از اظهار حقایق خودداری
می نمود سرانجام در نتیجه بازجویی مداوم مشارالیه ضمن تشریح فعالیت ها،
ارتباطات و اقدامات خویش اظهار می دارد من روحا دوستدار خدمت به مردم
بودم و بر همین اصل سعی به فعالیت داشتم و جهت رسیدن به هدف خود اقدام به
تأسیس و تشکیل صندوقی به نام صندوق قرض الحسنه در مسجد جلیلی
(مسجد برگزاری نماز جماعت متهم که اکثرا افراد فعال جهت بهره گیری و هدایت
از سخنان این فرد در جلسات آن شرکت داشتند) نمودم که از این طریق با افراد
مذهبی کمک نمایم و چون از دوران تحصیل لاهوتی را می شناختم (شیخ حسن
لاهوتی مرتبط با تیم به اصطلاح نظامی گروه خرابکار و تروریست که دستگیر و
بازداشت می باشد) تا اینکه پس از آزادی وی از زندان و ممنوع المنبرشدنشان
بدوا به عنوان تأمین مخارج شخصی او پول هایی دادم و به طور ماهیانه بین یک تا
دو هزار تومان به او پرداخت می کردم تا اینکه مشارالیه از من تقاضای پول
بیشتری را نمود که من هم ماهیانه دوالی 5 و حتی مدتی 10 هزار تومان به
لاهوتی دادم می دانستم که لاهوتی مبلغی از این پول ها را صرف مخارج شخصی
و مقداری از آن را خرج خانواده های زندانیان سیاسی می کند و انگیزه از این کار
ایجاد حس تعاون و کمک به بیچارگان بود زیرا در تمام دنیا به اسرا و مجروحین
کمک می کنند این جرم نیست اسیران را باید دستگیر و یاری نمود و من هم
وجوهاتی را که در این زمینه پرداخته و به مصرف رسانیدم پولهایی بود که مردم
جهت مراجع تقلید (به عنوان سهم امام، خمس، زکوۀ) چون آیت الله حکیم و
خوئی و شاهرودی و خمینی به من می دادند حتی بعضی از مواقع مردمی که سهم
امام می دادند از من
اجازه می خواستند که مقداری از وجوهات را به بعضی از خانواده های فقیر که
مورد شناسایی خودشان بود بدهیم و من هم از این کار دریغ نمی کردم متهم
می افزاید چند سال پیش در آب منگل با جوان با ذوقی به نام افغانی (منظور متهم
تیمور افغانی یکی از فعالین که بر اثر پیروی از دستورات متهم سبب آماده و
عضوگیری افراد برای گروههای خرابکار و گسترش فعالیت های براندازی شده
است) که در جلسات مذهبی درس هایی از عربی را به افراد شرکت کننده درس
می داد آشنا شدم و چون طرز تدریس و ارائه نمایشات وی را پسندیدم با او
دوست و صمیمی شدم تا اینکه شنیدم وی بعضا در کلاس درس عربی
صحبت های ضد امنیتی می نماید که پس از چندی دستگیر و بازداشت و به یک
سال حبس محکوم شد پس از آزادی مجددا به دیدار من آمد که من چندین بار
مبالغی به وی کمک مادی نمودم و با روحانیون برای رسیدن به هدف خود که
کمک به افراد خانواده زندانیان (منظور متهم خانواده خرابکاران، معدوم، محکوم
متواری می باشد) ملاقات ها و ارتباطی داشتم ضمنا اظهارات سیدمحمد
خوئینی ها2 معروف به موسوی در مورد یادشده بالا در برگ شماره 5 پیوست
پرونده اتهامی می باشد.
نظریه:
با توجه به محتویات پرونده و تحقیقات انجام شده و اعتراف صریح متهم به
استحضار می رساند فعالیت متهم فوق الذکر به نفع گروههای خرابکار و برانداز که
رویه آن ضدیت با رژیم مشروطه سلطنتی ایران می باشد محرز و مسلم بوده و از
آن طریق علیه رژیم قانونی کشور غیر مسلحانه فعالیت داشته و باتوجه به
گزارش کلی گروه موصوف میزان فعالیت وی درجه یک می باشد مضافا به این که مشارالیه فردی است
فوق العاده متعصب که نه تنها به تذکرات و اقدامات قانونی توجهی نداشته بلکه از موقعیت روحانیت
خویش سوءاستفاده و با سعی هرچه تمامتر جهت پیشرفت مقاصد گروههای خرابکار و افراد وابسته
فعالیت و در مراحل مختلف بازجویی سعی در اغفال مأمورین و کتمان حقایق داشته و به لطایف الحیل از
اظهارات مطالب و اطلاعات خود خودداری نموده است.
اینک که پرونده امر تکمیل گردیده در صورت
تصویب جهت هرگونه اقدام قانونی به اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی ارسال گردد.
بازجوی متخصص کوچصفهانی 14 /2 /2536
بازجو ـ وظیفه خواه
توضیحات سند:
1ـ سازمان مجاهدین خلق
(منافقین) یکی از گروههای
چریکی و مسلحانه است که در
دهه 1340 و 1350 به فعالیت
پرداخت، محمد حنیف نژاد، سعید
محسن و علی اصغر بدیع زادگان
بنیانگذاران این گروه بوده که از
دوران دانشجوئی در فعالیت های
نهضت آزادی شرکت داشتند.
نامبردگان در سال 1344 ابتدا
گروهی به نام جنبش رهایی بخش
ایران براساس الگوی سازمان
الفتح پی ریزی کردند و در اواخر
سال 1347 پس از سه سال کار در
زمینه ساختار تشکیلاتی، مطالعه
و بررسی انقلابها و شناخت نسبی
از جامعه ایران و نیز تدوین
برنامه های آموزشی برای ترویج
عملیات مسلحانه به تنظیم و
تدوین استراتژی خود پرداخته و
به سازمان مجاهدین خلق تغییر
نام دادند اعضای این سازمان در
صدد بودند تا همزمان با برگزاری
جشنهای دو هزاروپانصد ساله
شاهنشاهی در سال 1350
عملیات مسلحانه گسترده ای در
سطح کشور صورت داده و برخی
از مناطق و اماکن حساس را
منفجر نمایند لیکن واسطه تهیه
اسلحه به نام شاه مراد دلفانی که از
عناصر ساواک بود در درون
سازمان نفوذ کرد و اطلاعات قابل
توجهی از سازمان و عناصر و
برنامه های عملیات نظامی آنان را
در اختیار ساواک گذاشت که
منجر به دستگیری سران سازمان و
اکثریت اعضای آن گردید.
افراد
باقیمانده سازمان موفق شدند با
مخفی شدن در خانه های امن و
مسلح شدن، شروع به تجدید
سازمان و فعالیت نمایند و در
سالهای 51 و 52 و 53 عملیات
مسلحانه خود را تشدید کردند و
در جریان این فعالیتها عده ای
از آنها دستگیر و یا کشته شدند و
در اوایل سال 1354 باقیمانده
اعضای سازمان اختلاف
ایدئولوژیک پیدا کردند و
ساواک نیز با استفاده از فرصت
برای ضربه زدن بیشتر به
سازمان بیانیه اعلام موضع
ایدئولوژیک را در بیرون از
سازمان انتشار داد و در این
مرحله بخش قابل توجهی از
نیروهای سازمان به مارکسیسم
روی آوردند و فقط عده کمی از
جناح مسلمان تغییر روش
ندادند و به رغم فشارها و
مشکلات فراوان با عناوین
جدید همچون گروه مهدیون در
اصفهان گروه شیعیان راستین در
همدان و گروه فریاد خلق
خاموش در تبریز و ...
به فعالیت
خود ادامه دادند.
به هر حال
دستگیر و کشته شدن عده ای از
اعضای سازمان اجازه فعالیت
بیشتر را از این سازمان گرفت و
تنها با اوج گیری انقلاب در
اواخر سال 1356 و 1357
توانستند به فعالیت مجدد رو
بیاورند ولی در به حرکت در
آوردن ملت مسلمان ایران و
اجتماعات عظیم مردمی و
اعتصاباتی که رژیم را از پای
در آورد نقش چشمگیری
نداشتند.
و پس از پیروزی
انقلاب اسلامی و تشکیل نظام
جمهوری اسلامی با اتخاذ
روشهای متضاد و حرکات
منافقانه نهایتا به رویارویی با
انقلاب پرداختند و در سال
1360 دست به اقدامات
مسلحانه زدند که با مقابله
قهرمانانه نهادهای انقلابی و
مردم نهایتا به غرب پناهنده شده
و بعدها ننگ همراهی و همدستی
با صدام را گردن نهادند.
و به
مزدوران دیکتاتور صدام
حسین تبدیل شدند آنها همچنین
برای انگلیس، آمریکا و دیگر
کشورهای غربی به جاسوسی
پرداختند و به عنوان جاسوسان
به مزدبگیری از غرب روی
آوردند.
2ـ سیدمحمد موسوی خوئینی ها
در سال 1320در قزوین به دنیا
آمد.
تحصیلات ابتدایی را در
زادگاه به پایان رساند.
در سال
1340 به قم مهاجرت و محضر
حضرات آیات محقق داماد،
اراکی و ...
را درک نمود.
در
سال 1343 دستگیر و مدتی در
زندان به سر برد.
در سال 1345
به نجف اشرف مشرف گردید و
پس از یک سال بازگشت.
در
سال 1351 به تهران آمد و در
مسجد مهدیه واقع در نیاوران
به اقامه جماعت و تفسیر قرآن
پرداخت.
جلسات تفسیرش
مرکزی برای تجمع جوانان و
دانشجویان گردید.
در سال
1355 دستگیر و جلساتش
تعطیل شد.
حجت الاسلام
موسوی به پانزده سال زندان
محکوم گردید.
پس از گذشت
یکسال در سال 1356 آزاد و
بار دیگر در سال 1357 برای
مدت کوتاهی دستگیر شد.
در
آبان 1357 برای دیدار امام
خمینی به پاریس رفت.
پس از
پیروزی انقلاب اسلامی به
عنوان نماینده امام در صدا و
سیما منصوب گشت.
در جریان
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا
توسط دانشجویان مسلمان پیرو
خط امام مورد مشورت
دانشجویان قرار گرفت.
امام
ایشان را به عنوان امیرالحاج
انتخاب نمودند.
چند دوره
نماینده مجلس شورای اسلامی،
دادستان کل کشور بود.
منبع:
کتاب
آیتالله محمدرضا مهدوی کنی به روایت اسناد ساواک صفحه 386