تاریخ سند: 20 خرداد 1349
موضوع: مذاکرات حجازی و شیخ حسین لنکرانی 1
متن سند:
به: 316 شماره: 15273 /20 ﻫ 3
از: 20 ﻫ 3
حجازی در یک مذاکره خصوصی به لنکرانی اظهار داشت من دیشب در مسجد بجستانی واقع در خیابان شهباز، تیردوقلو، منبر رفتم و صراحتاً گفتم که من نهتنها حالا بلکه بعد از فوت مرحوم بروجردی، آقای خمینی را اعلم علما میدانستم و شما نمیدانم چطور؟ تمام جمعیت فریاد زدند و سه دفعه صلوات فرستادند.
بعد که برای حسن سعید موضوع را نقل کردم خوشحال شد و گفت دوستان خمینی دارند او را عقب میزنند و من گفتم از نظر مردم که کار تمام است.
وی جواب داد از نظر مردم بلی ولی خمینی دوستان و مبلغین خوبی ندارد.
سپس لنکرانی پرسید چرا اسم شما در آن اعلان نبود؟ حجازی جواب داد اینکار [علیاصغر] مروارید و [فضلالله] محلاتی است.
شما آنها را تهدید کنید اینها دارند سرخود کار میکنند یک وقت آدم روی لجبازی ممکن است اصلاً دین را فراموش کند و بگوید مرده باد علی و زنده باد معاویه.
لنکرانی گفت: صلاح نبود این حرف به زبانتان بیاید شما درگیریهای مرا از زمان مصدق به خاطر بیاورید و عبرت بگیرید و بعد قرار شد لنکرانی با مروارید در اینمورد صحبت کند.
نظریه رهبر علمیات: 1ـ شخص مورد بحث سیدعبدالرضا حجازی میباشد.
2ـ لنکرانی با اینکه خودش کمتر در اینگونه جلسات شرکت می نماید معذلک کلیه افرادی را که با وی تماس دارند تحریک مینماید که به نفع خمینی فعالیت نمایند.
آسای
نظریه 20 ﻫ 3: نظریه رهبر عملیات مورد تأیید است.
توضیحات سند:
.
آیتالله شیخ حسین لنکرانی: در سال 1268 ش در یکی از محلههای قدیمی شهر تهران (سنگلج) و در یک خانواده روحانی پا به عرصه وجود گذاشت.
پدرش آیتالله حاج شیخ علی لنکرانی از عالمان و مجتهدان طراز اول تهران به شمار میآمد.
پدربزرگ و جد بزرگ وی نیز از مجتهدان سرشناس زمان خود بودند.
خاندان لنکرانی نسل در نسل حدود چهارصدسال رهبری دینی، مذهبی و سیاسی مردم را برعهده داشتند.
شیخ حسین دوران کودکی را در چنین خاندان علمی، معنوی و جهادی پشت سرگذاشت.
وی خواندن و نوشتن و بخشی از مقدمات علوم اسلامی را نزد پدر و بخش دیگر را در محضر استادان حوزه علمیه تهران فراگرفت.
سپس به نجف اشرف هجرت کرد.
در نجف تحصیلات خود را تا رسیدن به اجتهاد ادامه داد.
وی علاوه بر علوم حوزه در سایر علوم نیز اطلاعات لازم و کافی داشت و با زبانهای انگلیسی، روسی و عربی نیز آشنا بود.
شیخ پس از بازگشت به وطن به ترویج فرهنگ اهلبیت و نشر تفکر جهاد و مبارزه برضد استبداد داخلی و استعمار خارجی پرداخت.
در اعتراض به قرارداد خفتبار 1919 شیخ حسین به عنوان یک روحانی جوان (بیستساله) و مبارز در برابر این خیانت تاریخی ایستاد.
ایشان در ردیف شخصیتهایی بود که در برابر جمهوریخواهی دروغین رضاخان ایستاد و برای افشای ماهیت آن اقدام به انتشار اعلامیهای کرد.
لنکرانی از اعضای فعال جمعیتی بود که به خاطر حمایت از انقلاب عراق و آزادی حرمین شریفین و بینالنهرین از دست بیگانگان تشکیل شد.
در سال 1303 در جهت انجام وظیفه تاریخی و دینی خود اقدام به راهاندازی روزنامهای تحت عنوان اتحاد اسلام کرد و در پی فعالیتهای ضداستعماری و انقلابی از سوی رضاخان چندینبار تبعید شد.
لنکرانی در انتخابات دوره چهاردهم از حوزه انتخابیه اردبیل به مجلس شورای ملی راه یافت.
وی در غالب اقدامات از جمله لغو امتیاز مالی ـ اقتصادی دکتر میلسپو مستشار آمریکایی و رئیس کل دارایی وقت، رد پیشنهاد کمیسیون سه جانبه روس ـ انگلیس ـ آمریکا (کمیسیون قیمومیت)، مخالفت ناموفق با تصویب طرح تعویق انتخابات دوره پانزدهم تا تخلیه ایران از قشون خارجی، ارائه و طرح و برنامه دقیق جهت پایانیافتن غائله آذربایجان، شرکت داشت.
شیخ با علما و شخصیتهای مبارزی چون آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و حجت الاسلام سید مجتبی نواب صفوی ارتباط داشت و تلاشهای ضد استعماری و ضد استبدادی آنها را تایید میکرد.
آشنایی وی با امام نیز از سالهای 1323 آغاز شد و با اینکه از نظر سنی دوازده سال از امام بزرگتر بود و چندین سال سابقه مبارزاتی داشت ولی به شدت تحت تأثیر شخصیت علمی، اخلاقی و انقلابی امام بود.
حضرت امام نیز به وی دید احترام مینگریست و از افکار و اندیشههای سیاسی او بهره میگرفت.
اسفند 1341 طرح آمریکایی «انقلاب سفید» شاه با مخالفت سرسختانه علما و آزادیخواهان و به تبع آنها مردم روبهرو شد و توالی آن به تشدید مبارزه قهرآمیز مردم تحت رهبری امام و مراجع تقلید با اساس رژیم انجامید.
شیخ لنکرانی نیز منتظر فرصت بود تا گامی قاطع در جهت اصلاح اوضاع برداشته شود به همین خاطر همه توانش را در انتقال تجربیات مبارزات 50 ساله خویش به امام و حمایت جدی از وی بهکار بست.
لنکرانی نزدیک به یک هفته پیش از قیام 15 خرداد با امام در قم دیدار داشت و راجع به ضرورت و کیفیت مبارزه با رژیم تبادل نظر کرد.
خانه وی نیز در تهران محل رفت و آمد مبارزان و مرکز پخش اخبار و دستورهای مربوط به نهضت بود.
شب 15 خرداد، لنکرانی تصویر امام را در تیراژی بسیار وسیع در تهران چاپ کرد و روز بعد در میان تظاهرکنندگان که از میدان شاه (قیام فعلی) به سمت دانشگاه میرفتند پخش نمود.
پیرو این اقدامات در 20 خرداد 42 توسط فرمانداری نظامی دستگیر و روانه زندان شد و اواخر تیر همان سال آزاد گردید.
گفته میشود که نعمتالله نصیری (رئیس شهربانی کل کشور در جریانات 15 خرداد) در آن حادثه به شاه گفته بود.
« بر ما مسلم است که بلوای تهران، عمدتاً زیر سر آیتالله لنکرانی است، اما وی با تردستی و زرنگی هیچ مدرکی از خود به جای نگذاشته است»
پس از تصویب کاپیتولاسیون در مجلس به شهادت ناظران عینی و پیش از ایراد نطق کوبنده امام بر ضد لایحه مذکور و وکلای مجلس فرمایشی، متن مذاکرات مجلس از ناحیه لنکرانی تهیه و جهت اطلاع کامل و دقیق امام و برخی دیگر از مراجع، به قم فرستاده شده بود و این اولین و آخرین اخبار سیاسی مهم ارسالی از سوی ایشان به قم و دیگر بلاد نبود.
پس از تبعید امام به ترکیه آیت الله لنکرانی ضمن ادامه ارتباط با ایشان، با رجال نهضت نظیر آیتالله سید محمدرضا سعیدی و آیت الله عبدالرحیم ربانیشیرازی جلسات مستمر گذاشته به بحث و مذاکره پیرامون مسائل جاری کشور میپرداخت و در همین راستا، عناصر حوزه و دانشگاه و بازار را به مبارزه دلگرم و امیدوار میساخت و به جهت ادامه ستیز با رژیم ستمشاهی تحریک میکرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی شیخ حسین به رغم کهولت سن و ضعف مفرط مزاج و گرفتاری به انواع و اقسام بیماریهای مزمن از تأیید مقام رهبری و تعقیب اساس نظام و قانون اساسی جمهوری اسلامی باز نایستاد و از هیچگونه کمک فکری دریغ نداشت و نظرات سیاسی ـ نظامی ایشان بهطور مستقیم و غیرمستقیم گاه حتی در شورای عالی دفاع مطرح و مورد بررسی قرار میگرفت.
سرانجام آیتالله شیخ حسین لنکرانی پس از حدود یک قرن زندگی پربار و مبارزه بیامان با استعمار خارجی و استبداد داخلی در 18 خرداد 1368 دعوت حق را لبیک گفت و در جوار حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
(مقالۀ شیخ حسین لنکرانی، طاهره شکوهی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران به نشانی: iichs.
org و کتاب شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1383)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 260