تاریخ سند: 13 آذر 1357
درباره : آقای مهندس شریف امامی نخست وزیر پیشین
متن سند:
از : 352
محترما باستحضار می رساند.
شخصی با نام مستعار «آنتونیو» نامه ای جهت
آقای مهندس شریف امامی به نشانی مجلس سنا ارسال و قسمتی از مطالب نامه به
شرح زیر می باشد: «...
از آنجا که سال هاست در اقصی نقاط دنیا مشغول
خدمتگزاری می باشم حامل پیامی هستم که بیش از پیش منعکس کننده صداقتم در
نحوه انجام وظایف محوله خواهد بود.
از آنجا که وظیفه این بنده ارتباط غیر مستقیم
با ژورنالیست های مطبوعات
مهم خارجی است و آگاهی از
مندرجات رپرتاژهای تهیه و
تأیید نشده ایست که آماده
چاپ می باشد...
...
.
غرض از ذکر تمامی مطالبی
که شرح آن رفت عکسی است
که از طریق تهران در اختیار
تیم ژورنالیست یاد شده است
و نمایشگر عده ای جوان
ایرانی است که در زمان اقتدار
فاشیسم به قصد تحصیل در
آلمان تشریف داشتند که در
وضع ناخوش آیندی زیر
پرچم نازیسم با ژست سلام
مرسون آن دوره و با بازوبند
مخصوص حزب یاد شده که به بازوی یکایک جوانان مورد بحث است به یادگار
عکسی گرفته اند.
که سرکار نیز جوانی سی ساله به نظر می رسید همراه سایرین به
خوبی مشخص هستید و عکس مزبور قرار بود همراه مطلبی مختصر که رونوشتی از
آن را نیز در اختیار دارم و با «تیتر فاشیست قدیمی رئیس حکومت به اصطلاح
دموکراسی فعلی» منتشر شود که بحمداللّه بخیر گذشت.
لیکن هدف از عرض تمامی
مطالب ذکر این واقعیت است که در وهله اول در پاسخ گزارش ارسالی همانطوری که
فوقا...
...
از دریافت و یا معدوم عکس مذکور به هر ترتیب ممکن به حقیر ابلاغ شد و
نتیجتا خانمی که با همسر و همکارانش مسئول تهیه گزارش مذکور بود و از دوستان
بسیار نزدیک من است و در موارد دیگری نیز مورد بهره برداری قرار گرفته است
طبق روش همیشگی قول هرگونه کمک و مساعدت مالی دادم که عکس مورد بحث
را به هر ترتیب ممکن که باشد از بین برده و یا نزد خود به هر صورتی که صلاح
می دانند نگهداری نماید...
در این میان مسئله ای که تا حدودی برای این بنده قابل
درک نیست دستور دیگری است که بفاصله یک هفته از واگذاری نخست وزیری
حضرتعالی دریافت داشته ام و حاکی از عدم دخالت در این مذکور می باشد...
.
.
و قریبا
ناگزیرند رپرتاژ جدید را
چنانچه مورد بی مهری از
جانب ما قرار گیرند هرچه
کوبنده تر و زننده تر از معمول
تهیه و تحویل خواهند داد و از
طرفی قدرت مالی این بنده نیز
از تعهد مذکور خارج است...
.
.
البته همان طور که اشاره رفت
چون رپرتاژ فعلی شامل چند
نفر است درخصوص سایر
آقایان خصوصا جناب هویدا
بنده نیز بی میل نیستم که
مطالب مربوط به ایشان با
توجه به شواهدی که مورد
گفت و گو قرار گرفته اند و
مدارک فراوانی که در دست
دارند...
.
علی الخصوص که ایشان حتی به هنگام زمامداری و در مواقعی که طبق
دعوت رسمی مهمان ممالکی نظیر انگلستان و فرانسه و غیره...
بوده اند تمامی اوقات
خارج از برنامه رسمی را با وضع فعلی بسیار زننده و اشخاص ناخوشایند در
کلوپ های خصوصی آنچنانی لندن و پاریس گذرانده که برای خود من غیر قابل
درک و باور بود...
.
کمااینکه جناب ادوارد هیث صدر اعظم پیشین انگلستان نیز با
جناب هویدای خودمان همدرد بود...
.
البته تمایل حقیر به انتشار رپرتاژ مربوط به
جناب هویدا1 صرف نظر از موارد شخصی که موجب آسیب هایی غیرقابل
جبران گشته صرفا به سبب مرگ غیرمنتظره یکی از دوستان بسیار بسیار عزیزم
مرحوم دکتر علیقلی لقمان ادهم است که ظرف یک سال قبل از مرگش طی سه
ملاقاتی که در نیویورک و پاریس داشتیم همیشه گله از کارشکنی ها و جنگ اعصاب
غیرقابل تصور و تحملی بود که جناب هویدا بدون دلیل و بی مورد از خود بروز داده و
ادامه همین بازی بچگانه و احمقانه موجب گشت آنچنان به دوست نازنیم روحا
فشار وارد سازد که شخص شریف و صدیق و پاک و لایق نظیر دکتر علیقلی لقمان
ادهم را از دست بدهیم...
.
.
لطفا به هر صورت که صالح می دانند روز 14 دسامبر که
این بنده برای مأموریتی مجدد
به برلین مراجعت خواهم کرد
ساعت چهار (4) بعدازظهر
بوقت محلی و هشت شب به
وقت تهران با تلفن
(8818566) تماس حاصل
که موجب نهایت تشکر
خواهد بود ...
ضمنا با تمنای
مجدد از اینکه موضوع را
کاملاً محرمانه تلقی فرمایید
ذکر این مطلب ضروریست که
چون با نام مستعار آنتونیو
مشغول به خدمتگذاری هستم
و از طرفی با آشنائی
مختصری که سالها پیش با این
حقیر دارند با کمال تأسف در
موقعیت فعلی از معرفی خود معذورم لیکن چنانچه مایل باشند بعد از ژانویه که برای
مدت دو هفته عازم تهران هستم حتما حضورا شرفیاب خواهم شد...
با عنایت به
مراتب فوق و اینکه اصل نامه توزیع گردیده است هفت برگ فتوکپی تهیه شده جهت
استحضار از عرض می گذرد.
تهیه کننده ـ رحمانیان رئیس بخش /352 ـ صفارنیا
رئیس اداره پنجم پشتیبانی عملیاتی ـ رویا 14 /9 /57
به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید .
توضیحات سند:
1ـ هویدا به روایت اسناد
ساواک ، 2 جلد، تهران، مرکز
بررسی اسناد تاریخی، 1382
منبع:
کتاب
جعفر شریف امامی به روایت اسناد ساواک صفحه 687