مرگ غنى، جنگ وارث
متن سند:
مرگ غنى، جنگ وارث
آوردهاند در روزگاران نه چندان دور، مردى که نسبتا متمول بود در اثر عارضه قلبى به ظاهر دارفانى را وداع گفت. فرزندان و بستگان، پیکر بىجان مرد را به غسالخانه بردند تا پس از تغسیل به خاکش بسپارند. از قضا، وقت گذشت و هوا تاریک شد و مردهشوى دست از کار کشید.
تصمیم بر این شد تا میت، شبى را در غسالخانه سپرى کند تا صبح فردا، پس از شستشو در آرامگاه ابدى سُکنى گزیند. (در آن زمان، هنوز سردخانههاى نگهدارى اموات طراحى نشده بود تا در گذشتگان را در داخل آن قرار دهند).
بارى پاسى از شب گذشته بود که قلب مرد، مجددا شروع به طپیدن کرد و حیات از سرگرفت. مرد دیده باز کرد و خود را بر سنگ غسالخانه یافت. پس از بخود آمدن، براى اینکه خانواده عزادار و گریانش را، از غم سنگین درگذشت خود، نجات بخشد با هر ترفندى بود، خود را به محل سکونت رسانید تا مژده زنده بودن را به زن و فرزندان و بستگان برساند و آنان را از غم برهاند ولى زمانى که به پشت در خانه رسید صداى قیل و قال اهل منزل او را در جاى خود میخکوب کرد، چرا که این قیل و قال در رثاى او و سوگوارى در غم از دست رفتن او نبود بلکه این پسران و دختران و دامادها بودند که بر سر تقسیم ماترک، کارشان به هیاهو و دعوا کشیده بود.
الغرض سندى که در این بخش به مطالعه آن خواهید نشست، شاهدى است بر مدعاى فوق، که به دعواى ارث فىمابین پدر و همسران حسنعلى منصور (پس از اعدام انقلابى او توسط شهید محمد بخارایى) اشاره دارد. رجبعلى منصور (منصورالملک) ـ پدر میت ـ از عمال درجه اول سیاست انگلیس بود که در دوران استبداد رضاخانى سالیان مدید در مشاغل حساس به اربابان خود خدمت کرد و در اواخر دوران سلطنت رضاخان به نخستوزیرى رسید و در دوران محمدرضا پهلوى نیز مجددا در رأس دولت قرار گرفت. منصورالملک از عناصر درجه اول شبکه اردشیر ریپورتر و از متفکران و برجستگان فراماسونرى در ایران بود که از اعضاى اولیه لژ بیدارى ایران به شمار مىرفت.
پسرش حسنعلى منصور که مانند پدر، پرورش یافته دامان انگلیس بود، از جمله نگلیسىهایى بود که به آمریکایىها وصل شد و لذا حمایت هر دو قدرت را به حد کافى پشت سر داشت و در اصل چهار ترومن و دوران نخستوزیرى به شدت از طرف آمریکا تقویت گردید.
حسنعلى در دوران صدارت، برنامههاى مهمى به سود غرب، اجرا کرد که یکى از مهمترین آنها کاپیتولاسیون بود که با مقاومت جدى حضرت امام خمینى (ره) مواجه گردید تا اینکه منجر به تبعید معظمله به ترکیه شد. حسنعلى منصور بنابر گزارش ساواک در سال 1337، فردى بىشخصیت، کم مغز، بىتجربه و عزیز بىجهت بود که در روز اول بهمن ماه سال 1343 در میدان بهارستان و هنگام ورود به مجلس، توسط شهید بخارایى به سزاى اعمال خیانتکارانه خود رسید.
پس از مرگ وى، دعوا بر سر تصاحب پولهاى دزدى شده و چپاول کرده او از اموال عمومى، بین پدر (منصورالملک) و همسران او بالا گرفت، که سند زیر گوشهاى از آن ماجرا را نقل کرده است. باشد تا با دیده عبرت بر آن بنگریم، شاید عبرتى حاصل آید. قبل از مطالعه سند، یادآورى این نکته ضرورى است که یکى از طرفهاى این دعوا رجبعلى منصور است که در برآوردى که در سال 1337 از ثروت وى، به عمل آمده، فردى بسیار متمول که در حدود 5 میلیون تومان ثروت دارد، معرفى شده است :
شماره : 111 /32 تاریخ : 28 /4 /44
«اخیرا بین بیوه مرحوم منصور نخستوزیر فقید و آقاى رجبعلى منصور بزرگ خاندان منصور بر سر تصاحب پولهایى که در زمان نخستوزیرى مرحوم منصور به حساب شخصى ایشان در یکى از بانکهاى سوئیس ریخته شده اختلافاتى بروز نموده و در حالى که همسر مرحوم منصور مدعى گردیده که کلیه موجودى این حساب متعلق به وى و فرزندانش مىباشد آقاى رجبعلى منصور این موجودى را متعلق به تمام خانواده منصور مىداند و دامنه این اختلاف تا آنجا کشیده شده که بیوه منصور در سوئیس وکیلى براى خود تعیین نموده است. علت دیگرى که همسر مرحوم منصور تاکنون موفق به دادن انحصار وراثت نگردیده آن است که مرحوم منصور 5 ماه قبل از سوءقصد، بانو آهى یکى از کارمندان شرکت بیمه را محرمانه به عقد خود درآورده و اکنون این بانو هم مدعى حقالسهم خود از نقدینه و ماترک مرحوم منصور مىباشد و چون اخیرا پى برده که مرحوم منصور پولهایى در یکى از بانکهاى سوئیس داشته که بر سر تصاحب آن بین همسر اول منصور و آقاى رجبعلى منصور اختلافى بروز نموده، لذا هر دو را تهدید نموده که اگر سهم او را ندهند با مراجعه به مراجع رسمى و ارائه عقدنامه خویش و همچنین جنینى که در رحم دارد تقاضاى سهمالارث خواهد نمود. روى این اصل آقاى هویدا نخست وزیر، به منظور حفظ آبروى مرحوم منصور پا در میانى نموده و از آقاى رجبعلى منصور تقاضا مىکند که براى تعیین تکلیف بانو آهى به ایران بیاید و ابتدا بانوى مزبور را راضى و ساکت نموده و سپس به حل اختلاف بین خود و عروس بزرگش بپردازد و سفر اخیر رجبعلى منصور سفیر کبیر ایران در دفتر اروپایى جامعه ملل به تهران براى همین منظور بوده است.»
[پىنوشت نصیرى]
اختلافى که بین بیوه منصور و پدر منصور ایجاد شده براثر برداشتن عکس فرزند خود از اتاقش [بوده ]که این عمل مورد اعتراض بانو فریده منصور قرار گرفته و کار به مشاجره لفظى [کشیده] و در نتیجه قهر کرده و به لندن رفته است علت برداشتن عکس مرحوم منصور بیمارى مادرش مىباشد که قدرت دیدن عکس فرزند خود را ندارد و شدیدا نیز بیمار مىباشد.
منبع:
کتاب
اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 145