تاریخ سند: آبان 1357
موضوع: دکتر على امینى
متن سند:
گزارش خبر
به: 312 شماره گزارش: 26758 /20ﻫ12
از: 20ﻫ12 تاریخ گزارش: 16 /8 /57
موضوع: دکتر على امینى
1 ـ مورخه 13 /8 /57 على وثوق با امینى تماس گرفت و اظهار داشت الان یک کسى به من تلفن زد و راجع به هویدا اطلاع داد و من 80% فکر میکنم صحیح باشد و گفت هویدا مقدار زیادى قرص خورده و به بیمارستان بردهاند وگویا پس از شستشو از مرگ نجات یافته است و افزود شاید بهانهاى است براى رفتن و این موضوع را ظهیر از یکتا شنیده بود.
2 ـ اسحقىنژاد نماینده مجلس شوراى ملى با امینى تماس و اظهار داشت من نوبت گرفتهام براى روز سهشنبه (16 /8 /57) و افزود در قم که شما ملاقات داشتید بعد از پنج دقیقه من رسیدم (ملاقات با آیتالله شریعتمدارى) و قرار گذاشت روز چهارشنبه (17 /8 /57) ساعت9:00 امینى را ملاقات نماید.
3 ـ احمد نامدار ضمن تماس با على امینى اظهار داشت آقاى نجفى وزیر دادگسترى وقتى خواستهاند و علاقمندند با شما صحبتى بکنند و قرار شد امینى ساعت ملاقات را بعداً به نامدار اطلاع دهد.
4 ـ دکتر معینزاده با امینى تماس و اظهار داشت یکشنبه صبح (14 /8 /57) به حضور اعلیحضرت شرفیاب خواهیم شد و لازم است قبل از رفتن شما را ببینم و قرار گردید اواخر شب روز جارى امینى را ملاقات نماید.
ضمناً دیگر افرادی که با امینى صحبت و یا وقت ملاقات خواستهاند عبارتند از: اسلامىنیا، زهتابفرد، جمالى آشتیانى، پورشریعتى از خبرگزارى پارس، محمدعلى مسعودى، آیتالله قمى1، تیمسار بازنشسته ساسانى، جعفر اخوان و سیدعلى بشارت.
نظریه یکشنبه:
1 ـ در چند روز اخیر مطالبى بین امینى و اطرافیانش انجام میگیرد که ضمن اشاره به آمدن مظفر فیروز2 شخصى به نام اسکندرى که امکان دارد ایرج اسکندرى3 رهبر کمیته مرکزى حزب منحله توده در آلمان شرقى (لایپزیک) باشد، یاد میشود.
2 ـ امینى در مورد خودکشى هویدا مشغول تحقیق است که در صورت مثبت یا منفى مراتب متعاقباً به استحضار خواهد رسید.
نظریه سهشنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
نظریه چهارشنبه: نظریه سهشنبه تأیید مىگردد.
توضیحات سند:
1ـ آیتالله سید حسن قمى:
آیتاللّه سید حسن طباطبائى قمى در سال 1298ﻫ.ش در شهر نجف اشرف متولد شد. نامبرده مقدمات علوم دینى را نزد پدر روحانى خود فراگرفت. ایشان پس از عزیمت به شهر مشهد بار دیگر در سال 1310 به نجف بازگشت و مراتب عالى علوم حوزوى خود را نزد استادانى چون آیتاللّه نائینى سپرى کرد. آیتاللّه قمى در سال 1327 بار دیگر به مشهد مراجعت نمود. وى ضمن امامت مسجد گوهرشاد در سال 1342 به دلیل مخالفت با رژیم پهلوى دستگیر و به شهرستان کرج تبعید گردید. رژیم شاه همچنین دستور تبعید ایشان را به علت اعتراض به قانون حمایت خانواده به خاش اعزام کرد. حضرت امام خمینى که از موضوع آگاه شده بودند، با مخابره تلگرافى براى آیتاللّه میلانى جویاى احوال آیتاللّه قمى شدند. متن تلگراف امام از نجف به این شرح است: »مشهد ـ حضرت آیتالله میلانى دامت برکاته ـ حادثه آیتالله قمى موجب تأسف است. از سلامت ایشان مستحضرم فرمائید. سلامت و سعادت جناب عالى را خواستار است. خمینى» آیتاللّه قمى پس از پیروزى انقلاب مجدداً به شهر بازگشت و در آنجا ساکن شد.
ر.ک: شهید آیتاله سید اسدالله مدنى، یاران امام به روایت اسناد ساواک ص 140
2ـ مظفر فیروز:
مظفر فیروز فرزند ارشد نصرتالدوله فیروز و خواهرزاده دکتر مصدق بود. مظفر فیروز پس از اتمام تحصیلات مقدماتى به انگلستان رفت و در رشته حقوق فارغالتحصیل شد و به ایران برگشت. پدرش وزیر امورخارجه در کابینه وثوقالدوله بود. قرارداد ننگین 1919 میلادى که بین ایران و انگلیس منعقد شد، نصرتالدوله نیز جزء عاقدین قرارداد بود که از انگلیسیها رشوه گرفت و ایران را عملاً تحتالحمایه انگلیسیها درآوردند. نصرتالدوله اختلافات زیادى با رضاخان داشت. به دستور رضاخان نصرتالدوله دستگیر و زندانى شد و در دى ماه 1316 ش او را در زندان کشت. مظفر فیروز دشمن خونى و قسمخورده شاه بود بعد از شهریور 1320 ش. ابتدا خود را به سید ضیا نزدیک کرد و در حزب اراده ملى او عضویت داشت و روزنامه رعد امروز که متعلق به مظفرفیروز بود، ارگان حزب اراده ملى بود. قبل از سال 1325 ش. به قوامالسلطنه نزدیک شد و در سال 1325 جزء وزراى کابینه ائتلافى بود. او در رأس وزارتخانه جدید کار و تبلیغات قرار گرفت.
او مشیر و مشاور قوام بود و روزنامه «رعد امروز» را به سبک روزنامه رعد سید ضیا منتشر کرد. اختلاف شاه و قوامالسلطنه بعد از تشکیل کابینه ائتلافى شدت یافت و شاه که از پشتیبانى آمریکاییها برخوردار بود، تصمیم به مقاومت در برابر قوامالسلطنه گرفت. و در یک جلسه بحث و مشاجره طولانى با قوام، او را وادار کرد که وزیران تودهاى و مظفر فیروز را از کابینه اخراج نماید. به ویژه در مورد مظفر فیروز بیش از وزیران تودهاى پافشارى و تأکید کرد که باید از کشور خارج شود. قوام سرانجام شاه را به انتصاب مظفر فیروز به سفارت ایران در مسکو راضى کرد و شاه گفت: عیبى ندارد، برود در همان جا براى روسها جاسوسى کند و مدتى به مسکو رفت و بعد به ایران برگشت.
سپس راهى اروپا شد و در فرانسه ساکن گردید. مظفر فیروز در پایان دهه 1360 در پاریس در گذشت و زندگى وى همچون خاندان فرمانفرما در هالهاى از ابهام باقى ماند.
بازیگران عصر پهلوى / محمود طلوعى / ص 334.
3 ـ ایرج اسکندرى فرزند یحیى میرزا (1287ـ 1364ش) در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدائى را در مدرسه سپهر و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون تهران به پایان برد. در 1304 براى ادامه تحصیل عازم فرانسه شد و به تحصیل در رشته حقوق پرداخت و با مدرک لیسانس به ایران بازگشت و در وزارت عدلیه استخدام شد. وى از 1315 به شغل وکالت پرداخت. در 1316 به اتهام تبلیغ مرام اشتراکى همراه گروه موسوم به 53 نفر دستگیر و به پنج سال زندان محکوم و بعد از شهریور 1320 از زندان آزاد شد. در 7 مهر 1320 به همراه سلیمان میرزا اسکندرى، عباس اسکندرى، رضا روستا، دکتر مرتضى یزدى و... حزب توده ایران را بنیانگذارى کرد و خودش به عنوان عضو کمیته مرکزى موقت انتخاب شد. در کنگره اول حزب در 1324 به عضویت کمیته مرکزى حزب درآمد. از 6 اسفند 1322 لغایت 21 اسفند 1324 نماینده سارى در دوره چهاردهم مجلس شوراى ملى (رئیس فراکسیون پارلمانى حزب توده بود) و از 10 مرداد 1325 لغایت 25 مهر 1325 وزیر پیشه و هنر در کابینه ائتلافى احمد قوام بود. در 1325 با آغاز دستگیریهاى اعضاى حزب توده پس از سرنگونى حکومت پیشهورى در آذربایجان، مخفیانه ایران را ترک نمود و مدتى در فرانسه بود و سپس به شوروى رفت و در آن جا به دبیرکلى حزب توده انتخاب شد. در 28 اردیبهشت 1328 دادگاه جنائى شماره 2 دادرسى ارتش به طور غیابى وى را به همراه دوازده نفر به اتهام فعالیت کمونیستى محکوم به اعدام کرد. مقارن سال 1330 دولت فرانسه او را اخراج نمود و به وین رفت و در 1334 مجدداً عازم مسکو شد. در 1336 در پلنوم کمیته مرکزى به عنوان عضو هیأت اجرائیه و دبیرکل حزب توده انتخاب شد و تا سال 1357 در این مقام بود.
در آستانه انقلاب اسلامى در 1357 به دستور مقامات شوروى از دبیرکلى برکنار شد. مدتى همراه دیگر اعضاى کمیته مرکزى حزب توده به ایران برگشت و بر اثر اختلافاتى که با رهبر حزب پیدا کرد. ایران ر ا ترک کرد و به آلمان شرقى رفت و از آن پس تا زمان فوتش (1364) در خارج از کشور باقى ماند. خاطرات وى که حاصل گفت وگوى او با امیر خسروى و آذر نور مىباشد، در 1372 توسط مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى در تهران چاپ و منتشر شد.
ر.ک. روزشمار انقلاب / ج 2 / ص 190.
منبع:
کتاب
علی امینی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 549