روزنامه بامشاد
متن سند:
تیمسار معظم
به مناسبت فرا رسیدن عید بزرگ باستانی نوروز.
اینجانب اجازه می طلبد تا
جسارت ورزد و استدعا کند که عرایض فدوی را به سمع مبارک اعلیحضرت
همایون شاهنشاه برسانند.
از آنجایی که بر خاطر منیر شهریاری هیچ یک از امور
مملکتی پوشیده نمی ماند.
حاجتی به تکرار نیست که در تیرماه سالی که گذشت.
بر اثر خرابکاری مشهود و
معلومی که در مجله بامشاد
صورت گرفت.
چاکر و
عده ای از کارکنان مجله
بازداشت شد و پس از اینکه
تحقیقات دقیق و دامنه داری
در زمینه این پیش آمد، به
عمل آمد.
توقیف شدگان به
جز شهاب سردبیر مجله آزاد
شدند و به کار خویش
برگشتند.
اکنون هشت ماه
تمام است که او در زندان به
سر می برد و انتظار روشن
شدن تکلیف خویش را
می کشد.
در آستانه عید باستانی ملی
نوروز، غلام که یکی از کوچکترین خدمتگزاران شاهنشاه و مملکت است
عاجزانه از پیشگاه همایونی استدعا دارد که این جوان غفلت زده را که اینک به
حد کافی متنبه شده و مجازات دیده.
مشمول عنایت بی انتهای شهریاری فرمایند
و با عفو او درهای رحمت را برای خانواده اش بگشایند.
باشد که او با دلی امیدوار به میان خانواده خود بازگردد و با چشم باز راه آینده را
در پیش بگیرد و در سلک برجسته ترین خدمتگزاران این آب و خاک درآید.
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه رضا آورد
ور نه سزاوار شهنشاهیش کس نتواند که بجا آورد1
با استظهار به لطف آن جناب امیدوارم که استدعای غلام جان نثار مقبول افتد.
اسماعیل پوروالی.
مدیر بامشاد
11 ـ 4
توضیحات سند:
1ـ این اشعار از سعدی می باشد
و درست آن بدینصورت
میباشد.
بنده همان به که زتقصیرخویش
عذر بدرگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که بجای آورد*
ولی اسماعیل پوروالی با
تحریف این اشعار و دست بردن
در آن، اشعاری که مدح خدای
تبارک و تعالی می باشد
بصورت مدح شاه خائن در
آورده است.
* گلستان : به کوشش خطیب رهبر ص 5
بنگاه مطبوعات صفیعلیشاه
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - مجله بامشاد به روایت اسناد ساواک صفحه 35