تاریخ سند: 10 مهر 1357
موضوع: شیخ عبداللّه نظرى خادمالشریعه فرزند عبدالنبى
متن سند:
سند شماره (23)
به: 312 تاریخ: 10 /7 /57
از: 2 ه 1 شماره: 3329 /2 ه 1
موضوع: شیخ عبداللّه نظرى خادمالشریعه فرزند عبدالنبى
روز 6 /7 /57 مصادف با شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) نامبرده بالا در مسجد جامع سارى به منبر رفته ضمن سخنرانى اظهار مىدارد آقاى شریفامامى مردم تو را خوب مىشناسند که چگونه بلوا و آشوب بپا نمودى و مردم بیگناه را دم گلوله دادى و کشتار خونین بپا نمودى ایران هرگز با این حکومت نظامى کردن و ایجاد ترس نمودن آرام نخواهند نشست دیگر آن زمان گذشت شما هر حقه و نیرنگ زدید و خواستید مردم را نسبت به تظاهرکنندگان بدبین نمائید نتوانستید بدترین جنایت را مرتکب شدید سینماى رکس آبادان را آتش زدید و مردم بىگناه را سوزانیدید و خودرا در دنیا رسوا نمودید و همه فهمیدند که این کار دستگاه است چرا این کار را کردید و در دنیا خود را رسوا کردید و اضافه مىکند این حکومت بعثى عراق که مىدانم چه کسى او را تحریک مىکند شنیدم و مخابره نیز شده که منزل آیتاللّه خمینى [را] محاصره کردهاند شما باید بدانید و آگاه باشید چطور شد تا قبل از این سر و صداها منزل آیتاللّه خمینى را محاصره نمىشد و دولت عراق چنین کارى نمىکرد ولى حالا مىخواهد این عمل ننگین را مرتکب شود به خیال این که اگر او ترور شود مردم آرام مىگیرند باباجان بدانید مملکت ظرف 24 ساعت به یک تپه خاک تبدیل مىشود اگر تمام ملت هم کشته شود باز هم چنین چیزى ممکن نیست یک نفر دیگرى پیدا مىشود و یقه حکومت را مىگیرد دیگر با فشار نمىشود کارى کرد و روحانیت سازش نمىکند (حاضرین گفتند صحیح است) باید حکومت با مجتهدین کنار بیایند وگرنه با این وضع مملکت به یکپارچه آتش تبدیل شده و منفجر مىشود تا چه زمانى مىخواهى به وسیله ارتش مملکت را اداره کنى تا ملت باتو نباشد چنین چیزى امکان ندارد و اضافه مىکند نمىدانم وزیر آموزش و پرورش چکار مىکند که زنان بىحجاب دارند تعلیمات دینى درس مىدهند.1 در خاتمه بیان مىکند یک تلگراف به سفارت عراق در ایران و یک تلگراف به حکومت عراق و یک تلگراف به خود آقاى خمینى از جانب روحانیون و شما مردم شریف زدیم که دولت عراق تحت تأثیر حرفهاى حکومت ایران و دولت ایران قرار نگیرد و بداند مردم ایران تمام این نقشهها را مىخواند و دیگر حنایشان رنگ ندارد که پس از این سخنرانى عدهاى از شرکتکنندگان از مسجد خارج و دادن شعارهائى له خمینى به تظاهرات پرداخته و پس از عبور از خیابان نادر و خیابان پهلوى و شاه متظاهرین متفرق مىگردند تظاهرکنندگان پلاکتهائى از عکس خمینى و محکوم کردن حزب بعث تحت عنوان ملت ایران رژیم بعثى عراق را به مناسبت محاصره کردن منزل حضرت آیتاللّه خمینى محکوم مىکند در بین تظاهرکنندگان حمل مىشد افرادى غیربومى که هویت آنها شناخته نشد اقدام به پخش اوراق مضره مىنمودند.
ضمناً که شیخ عبداللّه نظرى عنوان کرده از روحانیون بالا دستور داریم که روز 9 /7 /57 جهت انزجار از این وضع اسفناک کسبه مغازههاى خود را تعطیل نمایند.
نظریه شنبه: خبر صحت دارد.
نظریه یکشنبه: خبر مورد تائید است. هوشمند
نظریه چهارشنبه: نظریه یکشنبه مورد تائید است. رومى
ارسال شود. بیگدلى 10 /7 /57
توضیحات سند:
1. منوچهر گنجى فرزند داراب امیر در 1310 ه ش در تهران به دنیا آمد. دیپلم خود را از دبیرستان البرز گرفت و درجه لیسانس و فوق لیسانس را در رشته علوم سیاسى و روابط بینالملل از دانشگاه کنتاکى امریکا دریافت کرد. همچنین موفق به دریافت دیپلم حقوق بینالملل از دانشگاه کمبریج انگلیس و دکتراى علوم سیاسى از دانشگاه ژنو سوئیس گردید. وى پس از مراجعت به کشور به استخدام وزارت فرهنگ درآمده و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به تدریس پرداخت. در سال 1355 ش مدتى ریاست دانشکده حقوق را به عهده گرفت چندى نیز ریاست مرکز مطالعات و تحقیقات بینالمللى دانشگاه مزبور را به او سپردند. در سال 1355 ش در کابینه امیرعباس هویدا به جاى احمد هوشنگ شریفى به عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفى گردید. در کابینههاى جمشید آموزگار، و شریف امامى سمت خود را حفظ کرد تا این که در آبان 1357 از وزارت آموزش و پرورش استعفا کرد. چندى نیز سرپرستى وزارت علوم و آموزش عالى را به عهده داشت.
از جمله اقدامات او در آموزش و پرورش، تأسیس بانک فرهنگیان به وسیله جمع آورى مبالغى از معلمان بوده است. از دیگر سوابق ادارى او: مشاور حقوقى هیات نمایندگى ایران در دومین کنفرانس حقوق دریایى سازمان ملل متحد، دبیرکل هیات نمایندگى ایران در کنفرانس بینالملل حقوق بشر در تهران، از تالیفات او سازمان ملل متحد، حقوق بینالمللى عمومى، حمایت بینالمللى حقوق مىباشد.
منابع: سالنامه کشور ایران، منوچهر گنجى ،وزیر آموزش و پرورش و سرپرست وزارت علوم و آموزش عالى، سال 37 1357 ش عبداللّهپور، احمد، وزراى معارف ایران، تهران، 1369 ش .
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد 2 صفحه 24