تاریخ سند: 1 بهمن 1339
ساعت 2/1 ۹ صبح روز جمعه 30/10/39 میتینگی از طرف حزب زحمتکشان ملت ایران
متن سند:
تاریخ: 1 /11 /1339
گزارش اطلاعات داخلی
ساعت 2 /1 ۹ صبح روز جمعه 30 /10 /39 میتینگی از طرف حزب زحمتکشان ملت ایران با حضور ۴۵۰۰ نفر در مسجد آیتالله کاشانی واقع در پامنار برگزار گردید. ضمناً صادقی، آیتالله کاشانی، حسین مکی، حائریزاده، دکتر بقائی، عبدالقدیر آزاد، رحیمیان نماینده سابق مجلس شورای ملی عمیدی نوری و کلیه اعضاء سازمان نگهبانان آزادی و عدهای از اعضاء جبهه ملی و نیروی سوم حضور داشتند. ابتدا صادقی واعظ، درباره تاریخ اسلام و مخالفتهای ابوسفیان و مجادله او با عمر و مبارزه امام حسین [ع] و امام حسن [ع] با معاویه و یزید و خانهنشینی حضرت علی [ع] و مختصری از خلافت حضرت علی [ع] را شرح داد. سپس آیتالله کاشانی مدت ۱۵ دقیقه صحبت کرد. گفت من بیمارم و سینهام درد میکند و صدایم نمیرسد، پس از تبریک به مناسبت روز مولود حضرت امام حسین چند آیه از قرآن کریم را قرائت نمود، بعداً درباره اتحاد و اتفاق سخنرانی کرد، اظهار داشت نگذارید حق شما را پایمال کنند، سپس درباره آزادی و عدم آزادی انتخابات صحبت کرد و گفت اقبال که آن همه جنایت و خرابکاری نمود او را وکیل کردند، علم نیز به همان طریق انتخاب شد، این اقدامات برای مردم و مقام سلطنت ضرر دارد، دولت نباید بگذارد این عده به نام وکیل به مردم تحمیل شوند و مدت ۴ سال مردم را دچار زحمت نمایند، سپس خطاب به حضار گفت ای مردم نگذارید، قیام کنید اگر انتخاب گذشته فاسد بود، باطل شد، اکنون هم همان عده دو مرتبه سر از صندوق به درآوردهاند. سپس درباره گرانی صحبت کرد و افزود روزنامهها و رادیو مرتباً میگوید که روی تمام اجناس برچسب زده شد. نامبرده در این خصوص صحبت کرد موقعی که کاشانی روی منبر صحبت میکرد دارای تشنج بود و پسرش برای جلوگیری از سقوط وی مراقبت مینموده است. سپس حسین مکی سخنرانی نمود و گفت سخنرانی امروز خود را در این مسجد به فال نیک میگیریم و این روز بزرگ را به عموم شیعیان جهان تبریک میگوئیم و افزوده خوشبختانه ما از ده الی دوازده سال قبل، سنگ بنای نهضت ملی ایران را نهادهایم، افرادی که با [ما] همکاری میکردند، در این مجلس حضور دارند. آنگاه از آیتالله کاشانی، دکتر بقائی، رحیمیان، حائریزاده و عبدالقدیر آزاد نام برد. حسین مکی از قرارداد «گس - گلشائیان» که مبتکر آن بود و جلوی او را گرفتند، نام برد. مشارالیه اظهار داشت در این چند سال چند میلیون لیره پول گرفتهاند این پولها چه شده و کجاست این افراد از این میترسند که ملتها از آنها حساب بخواهند در این مدت این پولها چه شده و کجا مصرف شده؟ مکی گفت من از این جهت سخنرانی امروز را به فال نیک میگیرم که از ابتدای مبارزه نهضت ملی سه مرتبه در مسجد سخنرانی کردهام، یکی در اهواز، یکی در آبادان و دیگری هم در اینجا، مشارالیه درباره حکومت زور و قلدری و چاقوکشی صحبت کرد و گفت یکی از دوستانش به او اظهار داشته ممکن است این صحنهسازی برای اجتماع افراد جبهه ملی شده باشد و بعد برای بهم زدن اجتماع آنها چاقوکشی اعزام دارند. مکی پس از سرزنش و تقبیح این عمل گفت جمعیتهای ملی برای به دست آوردن آزادی مبارزه میکنند و نباید وسیله چاقوکش مرعوب شوند. نامبرده اظهار داشت هدف آنها این است که برای به دست آوردن آزادی ملت ایران، مبارزه کنند از هیچ کس هم ترس و هراسی ندارند و نمیخواهند وکالت داشته باشند، هدف آنها تأمین آزادی انتخابات او تأمین آزادیهای فردی و اجتماعی است و امیدوارند ملت ایران در این مبارزه مقدسی که در پیش دارد موفق گردد. (همه گفتند ان شاءالله). سپس حائریزاده درباره اهمیت روز تولد امام حسین [ع] و اینکه گاندی(۱) امام حسین را در زندان برای مردم هند به نام سرمشق و نمونه معرفی کرده است صحبت کرد، سپس درباره مبارزه منفی مردم هندوستان مطالبی بیان داشته و گفته، روز یکشنبه موقعی که از این مسجد خارج میشد کاغذی به دستش دادند، سید باقر کاظمی که با او چندین سال است دوستی دارد و مدتی وزیر و سفیر ایران در آمریکا هم بوده، از مردم برای استماع سخنرانی در باشگاه ملت دعوت کرده بود و او قصد شرکت در این جلسه را داشته ولی در همان لحظه عزیمت، یکی از دوستانش خبر آورد که چند نفر چاقوکش با شعار جاوید باد شاه درب باشگاه را شکسته و میخواستند آنجا را بهم بزنند.
حائریزاده با احساسات خاصی گفته مگر کسی در آنجا گفته بود مرده باد شاه، مگر کسی در آن محل برخلاف مصالح کشور اقداماتی کرده بود که عدهای چاقوکش با شعار جاوید باد شاه، قصد سرکوبی آنان را داشته باشند. چرا کثافتکاری را با نام شاه انجام میدهند، در ایران شاه مظهر درستی و صداقت است، در قانون اساسی این نکته است که وزیر نمیتواند دستور کتبی شخص شاه را واسطه فرار از مجازات قلمداد کند، این عده شاه را خراب و بدنام کردهاند. مثل دکتر اقبال که هر کجا هر کاری میکرد، میگفت اوامر ملوکانه را انجام میدهم. در این موقع شخصی از میان جمیعت گفت چاقوکشان را «فرود» از شهرداری فرستاده است حائریزاده در جواب گفت تصور نمیکنم، من فرود را میشناسم هرگز چنین کاری را نخواهد کرد. او دستور خرابی خانه مردم را نخواهد داد او آدم عاقلی است اگر خانه خراب کردن باب شود خانه او هم بین چهارراه حسنآباد و یوسفآباد است، مردم میروند خانه او را هم خراب میکنند. نامبرده افزود چون وقت کم است و دیگران هم میخواهند صحبت کنند، مطالب خود را به هفته آینده موکول میکند. سپس دکتر بقائی ابتدا اقتباس از روزنامه شاهد که در ده سال، بیش از هشت بار، درباره روز تولد حضرت امام حسین [ع] مطالبی نوشته بود، عیناً بر روی کاغذ آورده بود، به مناسبت تبریک روز مولود، قرائت کرد و وضع فعلی را با اوضاع ده سال قبل تطبیق نمود و گفت در آن موقع نیز برای مردم خواب دیکتاتوری میدیدند و میخواستند رزمآرا را به دیکتاتوری برسانند، در آن زمان کارهای رکن ۲ ستاد و کارهای شهربانی یک جا جمع بود و پرونده مطبوعات را در شهربانی گرد آورده بودند. رزمآرا محسناتی و معایبی داشت، اگر محسناتش بر معایبش افزون بود، مرد مقتدر و وطنپرستی بود ولی دیدیم حکومت دیکتاتوری او به چه وضع ننگینی سقوط کرد و سایر دیکتاتورها به گرد پای او هم نمیرسند. نامبرده گفت سپهبد زاهدی قصد تقلید از رزمآرا را داشت ولی موفق نشد. دکتر بقائی وضع انتخابات دوره هیجدهم را پیش کشید و گفت چندی قبل به دعوت عدهای از همشهریان خود برای کاندیداتوری به کرمان عزیمت و به محض رسیدن به کرمان کمیسیون امنیت تشکیل شد و او را با چند تن از دوستان به جزیره هرمز تبعید کردند، [بقائی گفت:] برای آنکه شما از جزیره هرمز اطلاع پیدا کنید همانقدر میگویم ییلاق جزیره هرمز، بندرعباس است، با کمال وقاحت یکی از دوستانم (شجاع کرمانی) که به مرض قلبی دچار بود، موقع تبعید توجهی به وضع او نکردند و آخرالامر او را از دست دادند. در اینجا دکتر بقائی وضع خود و دوستانش را با وضع شهدای صحرای کربلا مقایسه کرد و بینهایت متأثر شد، به طوری که اشک در چشمانش حلقه زد. دکتر بقائی افزود عواملی هستند که او و یارانش را از شهربانی، ژاندارمری و ارتش جدا سازند زیرا در نطق چند روز قبل خود درباره افسر شهربانی که دختری را فریب داده است، صحبت کرده و گفته اگر جلوی این افسر شهربانی گرفته نشود، ممکن است جای «علی کاخی» را بگیرد، مأمورینی که اظهارات او را گزارش کردهاند، گفتهاند به همه افسران شهربانی توهین کرده است، آن چند نفر مأموری که در این مکان مقدس جهت گزارش تشریف دارند مطالب را به طور دقیق و صحیح گزارش کنند: او هرگز به همه افسران شهربانی چنین توهینی نکرده بود ولی این وکلائی که فعلاً انتخاب شده و میشوند بعضی از آنها از قماش على کاخی هستند ولی عموماً این طور نیستند، همه جا آدم خوب و بد وجود دارد. دکتر بقائی سپس وارد مسئله انتخابات شد و از انتخابات اراک صحبت کرد و گفت «گرکانی» را از صندوق خارج کردهاند، چون این شخص در محل کسی را نمیشناسد، با فرماندار سابق اراک (خواجه نوری) به محل رفته و آراء را نوشتهاند. سپس عین عبارات را از روزنامه پست تهران قرائت کرد که انتخابات در اراک پایان یافت و گرکانی با اکثریت آراء به نمایندگی انتخاب و سرهنگ رحیمی با ۲۵۲ رأی نفر دوم شناخته شد، خندهآور است پاسبا[نها]ئی که رأی برای وکیل به صندوق انداخته بودند برای خوشایند خود رأی انداختند. مشارالیه افزود سرهنگ رحیمی را همه میشناسند سرهنگ رحیمی به پاس پرکردن صندوق دوره هیجدهم در مسجد سپهسالار به درجه سرهنگی رسیده است، چند تن از اعضاء سازمان نگهبانان آزادی از دست مبارکش کشیده خوردهاند. در دماوند که مجاور تهران است، مردم در تلگرافخانه جمع شده و به تهران تلگراف زدهاند ولی کسی گوش شنوائی ندارد. دکتر بقائی با عصبانیت گفت دنیا بداند در ایران هیچگونه آزادی وجود ندارد و هر عمل مسخرهای را به نام آزادی انجام میدهند. مشارالیه شرحی درباره خدمت نظام وظیفه خود بیان داشته و گفت میخواهند متملقین خدمت مقدس سربازی را هم در ردیف جرائم قرار دهند. زیرا به موجب فرمان ملوکانه به مناسبت تولد نوزاد سلطنتی والاحضرت رضا پهلوی، عدهای دیپلمه را از خدمت معاف کردند و در عداد آنها عدهای زندانیان سیاسی و عده زیادی از دزدان را در لیست بخشودگی قرار دادهاند و مورد عفو ملوکانه قرار گرفتند. دکتر بقائی افزود وقتی که روزنامه نباشد. انتقاد نباشد مسلماً معایب بزرگی ایجاد میشود. دکتر بقائی گفت اگر هفته آینده هوا بارانی نباشد، سخنرانی در محل سازمان نگهبانان آزادی صورت خواهد گرفت، در غیر این صورت در همین محل انجام میشود. ساعت 2 /1 12 جلسه پایان یافت و دکتر بقائی با سواری شخصی ۵۷۵۷ از مسجد خارج شد. دکتر بقائی ضمن بیانات خود از حضار خواهش کرد با سازمان نگهبانان آزادی همکاری بیشتری بنمایند.
توضیحات سند:
1- مهاتما گاندی، معمار استقلال هند و رهبر ملی مردم این کشور محسوب میشود. نهضتی که گاندی آن را تبلیغ میکرد، مبتنی بر عدم خشونت، عدم همکاری با مأموران انگلیسی و تحریم اجناس بریتانیایی بود. در سال ۱۹۴۴ م مذاکرات وی با محمدعلی جناح، رهبر مسلمانان هند، بر سر تقسیم شعبه قاره هند به دولت هند، پاکستان بینتیجه ماند. لیکن ادامه این تماسها در ۱۹۴۷ منجر به جدا شدن مسلمانان هند و تأسیس کشور پاکستان گردید. گاندی در ۳۰ ژانویه ۱۹۴۸ به ضرب گلوله یکی از متعصبین هند به قتل رسید.
منبع:
کتاب
روحانی مبارز / آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد- جلد دوم صفحه 940