تاریخ سند: 7 فروردین 1342
در تاریخ پنج جارى
متن سند:
از : سمنان تاریخ :7 /1 /42
به : تهران شماره : 188
در تاریخ پنج جارى چند برگ اعلامیه مفصل راجع به شرکت نسوان در انتخابات و اعتراض باظهارات آقاى وزیر کشور1 از نظر تفسیر مقدمه و اصل دوم2 قانون اساسى در شاهرود و بامضاى مرتضى الحسنى اللنگرودى3 و احمد الحسینى الزنجانى4 و محمد حسین طباطبائى5 محمدالموسوى الیزدى احمدرضا موسوى الگلپایگانى و سید کاظم شریعتمدارى روحاله الموسوى-الخمینى و هاشم الاهى6 و مرتضى الحایرى7 پخش شده که جریان از طریق شهربانى شاهرود تحت تعقیب است نتیجه متعاقبا اعلام میگردد.
101 ـ 7 /1 /42 لحسائى
آقاى رحیمى رؤیت نمودند
بعرض رسید
نتیجه رسیدگى خواهد شد.
8 /1 /42
سوم 8 /1 /42
بولتن
توضیحات سند:
1ـ سید مهدى پیراسته در سال 1298 در اراک متولد شد و تحصیلات خود را در رشته قضایى در دانشکده حقوق به پایان رسانید. وى ابتداى کارش از وزارت دادگسترى شروع شد و تدریجا بخاطر استعدادى که در بند و بست و ارتباط با رجال سرشناس و متنفذ داشت مراحل ترقى را به سرعت طى کرد تا آنگاه که به مقام وزارت کشور رسید. سید مهدى پیراسته تحصیلات حقوقى داشت و خود را به دامان دکتر معین دفترى، داماد دکتر مصدق انداخت و به توصیه او در دادگسترى تا دادستانى تهران پیش رفت. در همین زمان بود که پرونده ترور محمد مسعود، مدیر روزنامه مرد امروز زیر نظر او مراحل قضایى خود را طى مىکرد. پیراسته در جریان اعتراض به انتخابات دوره شانزدهم مجلس شوراى ملى جزء معترضین بود. مدت چند سال سید مهدى پیراسته وزارت کشور را در سمت معاونت، سر پرستى کرد تا اینکه رحمت اتابکى در کابینه دکتر اقبال وزیر کشور شد. در این هنگام دکتر پیراسته از سمت معاونت وزارت کشور کنار رفته و به استاندارى فارس گماشته شد امّا طولى نکشید که بعد از سقوط دولت اقبال و روى کار آمدن اسداللّه علم وى به عنوان وزیر کشور در کابنیه علم که در سال 1341 روى کار آمد جاى گرفت و این بار با شور و حرارت بسیار گرم تمشیت امور وزارت کشور گردید. بعد از کابینه علم، مهدى پیراسته دیگر به کارى که فرا خور حالش بود دعوت نشد. ظاهرا وى که بعد از پیروزى انقلاب اسلامى به امریکا رفته بود جمعیت نگهبانان قانون اساسى را به راه انداخت.
2ـ در مقدمه قانون اساسى مشروطه عبارت «قاطبه اهالى مملکت ایران» آمده است و محمدرضا پهلوى به استناد این مقدمه براى شرکت زنان در انتخابات تلاش مىکرد. خبر روزنامه اطلاعات روز 19 اسفند 1341 در این باره چنین است: [«مجلس شوراى ملى نماینده قاطبه اهالى مملکت ایران است که در امور معاشى و سیاسى وطن خود مشارکت دارند.» شاهنشاه با استناد به مقدمه و اصل دوم قانون اساسى ایران که در بالا آورده شده در بیانات تاریخى دیروز خود در کنگره اقتصادى ایران گفتند: «هر یک از افراد اهالى (ایران) این مملکت در تعیین سرنوشت خودشان و در انتخابات ایران شرکت خواهند کرد و این هم مطابق قانون اساسى مملکت است و هم اینکه در تمام ممالک اسلامى دنیاى امروز بجز یک نقطه آنهم دلایلى دارد من استثناء نمىبینم و زن و مرد در انتخابات شرکت مىکنند...]
3ـ آیتاللّه حاج سید مرتضى فرزند سید حسین فرزند قاضى میر سعید لنگرودى معروف به آیتاللّه لنگرودى یکى از آیات و مدرسین بزرگ فقها در قرن اخیر است وى در سال 1306 قمرى در یکى از قصبات لنگرود متولد شد. در جوانى مدتى در دارالعلم قزوین بود؛ بعدا وارد تهران شد و چند سال در درس آیات، تنکابنى و حاج شیخ عبدالنبى نورى شرکت جُست. سپس در سال 1338 قمرى عازم نجف گردید و سالها در درس آیتاللّه بلاغى، آیتاللّه نائینى، آقا ضیاء عراقى و مرحوم اصفهانى شرکت کرد و خود بدرجه اجتهاد رسید و در مراجعت از عتبات مدتى جزو استادان حوزه علمیه قم بود. ولى دیرى نگذشت که به نجف اشرف مراجعت نمود و تا سال 1361 قمرى در سلک مدرسین حوزه نجف اشرف قرار گرفت. مرحوم آیتاللّه لنگرودى از سال 1361 قمرى تا سال 1372 بنا به دعوت اهالى تهران در مسجد حاج ابوالفتح نزدیک خیابان خراسان به اقامه جماعت پرداخت.
پس از یازده سال مجددا وارد حوزه علمیه قم گردید و آیتاللّه لنگرودى تقریرات آیتاللّه نائینى را در اصول فقه به رشته تحریر در آورد و رسایلى در طهارت، صلوۀ، خمس در چند جلد از خود به یادگار گذاشت و سرانجام در روز پنج شنبه نوزدهم صفر سال 1383 قمرى برابر با بیستم تیر ماه 1342 شمسى در قم وفات نمود و در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام علیها جنب علما مدفون شد.
4ـ آیتاللّه حاج سید احمد زنجانى از آیات عظام حوزه علمیه قم بود. وى در روز چهارم صفر 1308 قمرى در زنجان متولد گردید و پس از طى دوره مقدمات و سطوح در درس حاج شیخ زین العابدین و میرزا عبدالرحیم، براى تکمیل تحصیلات و استفاده از درس آیتاللّه حائرى، در سال 1346 قمرى به قم عزیمت کرد و پس از رحلت آیتاللّه بروجردى به مرحوم آیتاللّه حجت پیوست و به واسطه کسالت آن مرحوم، قسمتى از کارهایشان از جمله پاسخ استفتاءات را به عهده گرفته و در موقع مسافرت و بیمارى آن مرحوم نیز به جاى وى اقامه-جماعت نمود. وى سرانجام در شب شنبه 29 ماه رمضان 1393 قمرى (1351 ش) در سن 85 سالگى دعوت حق را لبیک گفت و در صحن مطهر مدفون گردید.
5ـ سید محمد حسین طباطبائى فرزند محمد در روز 29 ذى الحجه 1321 هجرى قمرى (24 اسفند 1282 ه. ش) در شهر تبریز چشم به جهان گشود. نسبت علامه طباطبائى به یکى از اجداد علامه یعنى ابراهیم طباطبا فرزند اسماعیل دیباج و میرزا على اصغر شیخ الاسلام تبریزى قاضى بر مىگردد. طباطبا در زبان نبطى به معنى سید سادات است.
علامه طباطبائى تحصیلات خود را در سطح علوم ابتدائى و مقدماتى در زادگاهش آغاز کرد. وى پس از اتمام اولین مرحله علمى تحصیل خود، در سال 1343 قمرى به عتبات عالیات و نجف اشرف مهاجرت کرد و حدود 10 سال در آن حوزه ماند و علوم مختلف اسلامى را فرا-گرفت. بعد از این تاریخ، در سال 1353 قمرى به ایران بازگشت، اما به علت آغاز جنگ جهانى دوم از تبریز به قم مهاجرت کرد و در آن جا مدارج علمى بالایى را کسب کرد و در این شهر استعداد وى به ویژه در تفسیر و فلسفه مشخص گردید. وى علاوه بر مراودات علمى با علماى داخل، با دانشمندان خارجى نیز ارتباط داشت ؛ به ویژه ارتباط علمى وى با پرفسور «هانرى کربن» از ویژگى خاصى بر خوردار بود.
از آثار وى مىتوان به اصول فلسفه در 5 جلد به زبان فارسى و تفسیرالمیزان در 20 جلد اشاره داشت. سرانجام علامه سید محمد حسین طباطبائى در 24 آبان ماه سال 1360 رحلت کرد.
6ـ ظاهرا هاشم «الاهى» میرزا هاشم آملى صحیح است.
7ـ آیتاللّه العظمى حاج شیخ مرتضى حائرى از فقهاى حوزه علمیه قم بود. وى در ماه ذى الحجۀ سال 1334 قمرى در اراک متولد شد. مقدارى سطوح و متون فقهیه و اصولیه را در خدمت مرحوم آیتاللّه محقق داماد، آیتاللّه العظمى امام خمینى و آیتاللّه العظمى گلپایگانى بهرهمند شد و پس از آن حدود 15 سال از دروس خارج فقه و اصول آیتاللّه العظمى حجت و آیتاللّه العظمى حاج سید محمد تقى خوانسارى استفاده نمود وى چند سالى در حوزه درس آیتاللّه العظمى بروجردى شرکت کرد. وى مدت 25 سال داراى حوزه درس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم بود. آیۀ اللّه حاج شیخ مرتضى حائرى داراى آثار و تألیفات زیادى درفقه، اصول، تفسیر و اخلاق است. وى سرانجام در سن 72 سالگى (1364 ه ش) در اثر سکته مغزى در قم وفات یافت و در جوار مرقد حضرت فاطمه معصومه (سلام اللّه علیها) بخاک سپرده شد.
منبع:
کتاب
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 2 صفحه 43