صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: انتخاب مرجع تقلید

تاریخ سند: 28 خرداد 1349


موضوع: انتخاب مرجع تقلید


متن سند:

از: 1/ﻫ تاریخ:28 /3 /1349
به: 316 شماره: 392 /1/ﻫ
موضوع: انتخاب مرجع تقلید

آقایان شیخ جعفر شجونی1 واعظ و آقای سدهی به منظور عیادت آقای سیدمحمدامین اسماعیلی یکی از روحانیون شهرستان بندر پهلوی (نامبرده چندی قبل جهت معالجه به تهران عزیمت و در بیمارستان مروستی بستری بوده) رفته و یاد شده اظهار داشته‌اند که اغلب علمای تهران بالاتفاق، حتی شخص آیت‌الله خوانساری، برای آقای حاج محمدحسن بجنوردی که چند ماه قبل از نجف اشرف به بجنورد آمده است، تلگراف تسلیتی به مناسبت درگذشت آیت‌الله حکیم ارسال و از قرار معلوم، وی را به جانشینی مرحوم حکیم در نظر گرفته‌اند.
یادشدگان اضافه نموده‌اند که آقای بجنوردی شرحی بر مستمسک عروۀ‌الوثقی آیت‌الله حکیم نوشته، به طوری که آقای فلسفی2 روی منبر خطاب به علماء بیان داشته که چنانچه اشکالی در این شرح وجود دارد عنوان، تا پاسخ لازم داده شود. ضمناً گفته شده که اعلامیه‌ای هم در این زمینه از طرف علمای مزبور منتشر گردیده است.
در خاتمه آقای شجونی اضافه نمود که هنگام عزیمت به قم، مشاهده نموده که هنگام نماز 25 نفر به آقای آیت‌الله شریعتمداری3 اقتدا، در صورت که در حدود 4000 نفر از کسبه و اهالی به آقای نجفی مرعشی اقتدا کرده‌اند.
رونوشت برابر اصل است.
اصل در پرونده شیخ جعفر جواد شجونی بایگانی است.
در پرونده آیت‌الله نجفی مرعشی بایگانی شود. 29 /4 /49
1714 /1/ﻫ - 2 /4 /49

توضیحات سند:

1. حجت‌الاسلام جعفر جوادى شجونى در سال 1311 ﻫ ش در فومن متولد شد. پس از طى مدارج خارج فقه و اصول به تهران آمد. وی که سابقه‌ی مبارزاتى‌اش به فدائیان اسلام می‌رسد، بین سال‌های 1334 تا 1356 بارها توسط مامورین ساواک و شهربانی دستگیر گردید. وی در خاطراتش می‌گوید: «در سال 1352 چند وقتی بود که از طرف رژیم شاه به خاطر سخنرانی‌ها و مطالبی که در منبرهایم طرح می‌کردم ممنوع‌المنبر شده بودم. روزی آقایی از من برای سخنرانی در مسجد حجت واقع در خیابان اتابک خیابان خاوران، روبه روی پارک فدائیان اسلام (مسگرآباد سابق) دعوت کرد ... حدود نیم ساعت صحبت کرده بودم که ناگهان سر و کله مامورین شهربانی پیدا شد، فهمیدم که برای دستگیری من آمده‌اند و به ناچار سخنرانی را نیمه تمام گذاشته و از منبر پائین آمدم. مرا دستگیر کرده و به پاسگاه هاشم‌آباد بردند و تا پاسی از شب در آنجا بودم. سپس یک عینک لاستیکی به چشمم زدند و دیگر جایی را نمی‌دیدم و مرا به کمیته مشترک ضد خرابکاری رژیم شاه واقع در میدان توپخانه بردند.»
وی پس از انقلاب از کرج به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. حجت‌الاسلام شجونی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز و حزب موتلفه اسلامی بود. حجت‌الاسلام شجونی در آبان 1395ش/ صفر 1438ق درگذشت.
2. حجت‌الاسلام شیخ محمدتقی فلسفی، فرزند حاج شیخ محمدرضا تنکابنی در سال 1286 ﻫ ش در تهران تولد یافت. تحصیلات خود را از سن 6 سالگی آغاز کرد و از محضر اساتیدی چون مرحوم والدش، آقاشیخ محمدعلی کاشانی، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا طاهر تنکابنی و میرزا یونس قزوینی بهرهمند گردید. وی نخستین بار در سن 16 ـ 15 سالگی در مسجد محل (فیلسوف‌ها) با شعری در وصف حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) به منبر رفت و چنان مورد استقبال مردم واقع گردید که در سن 19 سالگی از جمله مدعوین سخنرانی در مجلس شورای ملی آن زمان شد و نامش ورد زبان مردم گردید. او مبارزات خود را از زمان رضا خان آغاز نمود و در سال 1316 شمسی پس از حادثه خونین مسجد گوهرشاد، بر بالای منبر این حادثه را محکوم کرد و در نتیجه مدتی ممنوعالمنبر و از پوشیدن لباس روحانیت محروم گردید. حجت‌الاسلام فلسفی با حزب توده و تشکیل دولت غاصب اسرائیل مبارزه میکرد و به جمع آوری اعانه جهت کمک به مردم مظلوم فلسطین می‌پرداخت. از خصوصیات بارز وی اطاعت محض و بی چون و چرا از مرجعیت عالی شیعه حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی بود که ضمن ملاقات با شاه و رساندن نقطه نظرات آقای بروجردی، موجب عدم تخریب مسجد مادر شاه و ساخت مسجد ارک فعلی، الزامی شدن درس تعلیمات دینی در مدارس و عدم حرکت دادن مشعل از امجدیه تا دربار که نمودی از آتش‌پرستی بود، گردید. در پی غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی و لوایح ششگانه (1341) مخالفت خود و علما و مراجع وقت به ویژه حضرت امام خمینی (ره) را طی یک سخنرانی پرشور ابراز داشت و به همین دلیل تحت تعقیب قرار گرفت و تا بعد از برگزاری رفراندوم تحمیلی شاه از رفتن به منبر محروم شد. آقای فلسفی نخستین بار در تاریخ 18 اسفند سال 1341 در مجلس دومین سالگرد رحلت حضرت آیت‌الله بروجردی توسط نیروهای شهربانی بازداشت و 2 روز در زندان قزل قلعه محبوس گردید و سپس به مدت 48 روز ممنوعالمنبر شد. در حادثه مدرسه فیضیه منبرهای متعدد رفت و سخنانی پرشور ایراد کرد. در شب عاشورای سال 1342 طی نطقی کوبنده به استیضاح دولت اسدالله علم پرداخت که در همان روز، سخنرانی وی تحت عنوان «اولین استیضاح ملی در سال 1342» چاپ و در تیراژ وسیع در اختیار مردم قرار گرفت. به همین دلیل برای بار دوم از سوی نیروهای شهربانی بازداشت و به زندان شهربانی منتقل گردید. این دوره زندان 45 روز به طول انجامید. پس از آزادی از زندان در روز جمعه 28 تیرماه 1342، بلافاصله به ساواک احضار و به مدت 100 روز ممنوعالمنبر گردید، اما این بار ممنوعیت به مدت 250 روز طول کشید تا سرانجام در 26 اردیبهشت 1343 برابر با دوم محرم ممنوعیت رفع شد. وی در سفرهای تبلیغی خود به شهرهای مختلف، محور سخنرانیهای خود را پیامهای حضرت امام (ره) قرار می‌داد و به تبیین و تشریح خط کلی نهضت میپرداخت. پس از تبعید امام به ترکیه (1343 ش)، از سوی ساواک مورد سوءقصد قرار گرفت. در سال 1350 در مورد حادثه اخراج ایرانیان از عراق به ایراد یک سخنرانی و تشریح مواضع امام علیه بعثیون عراق پرداخت، اما به دنبال توهین دو تن از سناتورهای انتصابی رژیم شاه نسبت به حضرت امام، چنان به رژیم شاه حمله کرد که حکم ممنوعیت دائمی او از رفتن به منبر صادر شد. پس از گذشت 2 سال از ممنوعیت منبر مرحوم فلسفی، رژیم به طور مستقیم به وی اعلام کرد که تنها با نوشتن یک دستخط یک سطری به شاه، ممنوعیت وی لغو خواهد شد، ولی او زیر بار این ذلت نرفت و همچنان استقامت ورزید.آقای فلسفی سالهای 56 و 57 خصوصاً هنگام شهادت آقا مصطفی خمینی و درج مقالهای با نام جعلی احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام به موضعگیریهای بسیار سخت پرداخت. در ایام محرم 1357 مردم را به برگزاری با شکوه مراسم عزاداری فراخواند و آنان را از گرفتن اجازه عزاداری از شهربانی منع نمود. سرانجام پس از هفت سال ممنوعیت منبر و در روز سوّم ورود حضرت امام خمینی (ره) به وطن (بهمن 1357)، در مدرسه علوی (اقامتگاه موقت امام) و با حضور هزاران نفر از علما و روحانیون تهران و سایر ولایات ایران، اولین سخنرانی خود را در محضر حضرت امام و به خواست ایشان ایراد نمود و موجبات انبساط خاطر امام و سایر حاضرین را فراهم آورد. در پایان امام فرمودند: «اعلام کنید که منبر آقای فلسفی فتح شده است.» حجت‌الاسلام فلسفی صاحب سخنرانیهای روشنگرانه و تألیفات ارزشمند ماندگار از جمله کتاب کودک در دو جلد، کتاب جوان در دو جلد و آیت‌الکرسی میباشد. ایشان به‌رغم کهولت سن تا پایان عمر با برکت خود به فعالیتهای مختلف و منبرهای تبلیغی خویش ادامه داد و سرانجام در روز جمعه 27 آذر 1377 در سن 93 سالگی به رحمت ایزدی پیوست. وی در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در شهر ری به خاک سپرده شد.
ر. ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجت‌الاسلام محمد تقی فلسفی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378
3. سیدکاظم شریعتمدارى، فرزند حسن در سال 1283ﻫ ش در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در تبریز شروع کرد و سطوح و فقه و اصول را از میرزا ابوالحسن انگجی فرا گرفت. سپس در سال 1305 به قم رفت و در حوزه‌ی درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر شد.
وی بعد از مدتی به نجف اشرف رفت و از اساتید آنجا از جمله مرحوم نائینی، آقا ضیاء عراقی و آقا سیدابوالحسن اصفهانی کسب علم کرد و سپس اجازه‌ی اجتهاد یافت، در سال 1313 به تبریز مراجعت نمود و در ششم خرداد 1326 هنگامی که شاه به مدرسه‌ی طالبیه‌ی تبریز آمده بود، از شاه استقبال به عمل آورد. این موضوع ادامه کار وی در آذربایجان را دشوار ساخت، لذا راهی قم شد. از آن زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط خود را به طور پنهانی با دربار حفظ کرد. اگرچه در بعضی موارد مخالفت‌هایی نیز با اقدامات رژیم می‌نمود. موسسه‌ی دارالتبلیغ اسلامی، بنا به دستور وی در قم در سال 1344 افتتاح شد. به ادعای طرفداران این موسسه، دارالتبلیغ جهت احیای دین اسلام پایه‌ریزی شد؛ اما مخالفان آن از جمله امام خمینی(ره) آن را با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی به نفع رژیم شاه می‌دانستند. اواخر سال 1345، مقامات ساواک با وی ملاقات کردند و طرح آزمایش طلاب و اعزام آنها را به سربازی مطرح کردند و شریعتمداری طرح را تایید کرد. بعد از درگذشت آیت‌الله حکیم، شاه در دوازدهم خرداد 1349 تلگرامی به همین مناسبت خطاب به وی ارسال داشت و وی در شانزدهم به تلگرام شاه پاسخ گفت. وی با عناصر رژیم شاه ارتباط داشت و رهنمودهایی را به رژیم ارائه می‌داد که چگونه با عناصر انقلابی برخورد کند و امام خمینی(ره) را محدود نمایند. وی بارها با بهبودی و انصاری به عنوان نمایندگان شاه ملاقات داشت. مدتی پس از انقلاب و اندکی پس از تشکیل حزب جمهوری اسلامی، حزب خلق مسلمان با تایید و حمایت او شروع به فعالیت کرد. این حزب نظرات انتقادی نسبت به نظام داشت و در عوض آیت‌الله شریعتمداری را قبول داشت. در 15 آذر سال 1358 رادیو و تلویزیون تبریز توسط حزب خلق مسلمان اشغال شد و با قطع خبر ساعت 2 صدای جمهوری اسلامی، اعلامیه‌های شریعتمداری و حزب خلق را قرائت کردند و ضمن آن خواستار آن شدند تا متجاوزان به خانه‌ی شریعتمداری، دستگیر و مسئولان غیر بومی تبریز اخراج شوند و انتصابات حتماً با تایید شریعتمداری باشد. سه روز بعد رادیو و تلویزیون از اشغال خارج شد و کار عادی خود را شروع کرد. روز 14 دی ماه دوباره رادیو و تلویزیون تبریز اشغال شد. در قم نیز طرفداران وی تظاهرات کردند و شعار «رهبر ما شریعتمدار، زنده باد شریعتمدار» را سر دادند و سپس با سپاه پاسداران و حزب‌الله درگیر شدند و در نهایت در ساعت 2 بعداز ظهر، معرکه را ترک کردند.
در پی این حادثه، جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم طی اعلامیه‌ای از شریعتمداری انتقاد کرد. فردای آن روز مردم به کمک سپاه پاسداران، رادیو و تلویزیون را بعد از ساعت‌ها درگیری خونین از دست طرفداران شریعتمداری خارج کردند. پس از دستگیری توطئه‌گران کودتای نوژه اعتراف کردند که آیت‌الله شریعتمداری را در جریان کودتا قرار داده‌اند و وی ضمن تایید متعهد شده است که از آنها حمایت کند. بعد از افشای این توطئه و جریان کودتای قطب‌زاده و همکاری شریعتمداری با آنان، وی در سال 1361 ش از طرف جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم از مرجعیت خلع شد و سرانجام در سال 1365 ش به دنبال یک بیماری سه ماهه از دنیا رفت.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی- 1 صفحه 96

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.