گزارش بازجویی : موضوع : محمدصادق فرزند محمدباقر شهرت اسلامی
متن سند:
مشخصات متهم :
نامبرده بالا دارنده شناسنامه شماره 152 صادره از بخش 8 تهران متولد
1311 میزان تحصیلات ششم ابتدائی و علوم قدیمه متأهل و دارای سه فرزند
مسلمان شیعه شغل واسطه (حبوبات و برنج) و فاقد مکان محل سکونت تهران
خیابان لرزاده خیابان اتابک کوچه رفیعی پلاک 6 منزل اشتراکی و فاقد سابقه
کیفری و اتهامی است.
مورد اتهام :
اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت.
گردش کار :
طبق اطلاع از اوایل سال 43 دستجات و احزاب سیاسی از قبیل جبهه ملی و
نهضت آزادی و حزب زحمتکشان ملت ایران به همراهی عده ای از افراد ناراضی
موجبات ائتلاف بین کلیه هیئتهای مذهبی را بوجود آوردند1 و در پوشش
مذهبی و تشکیل جلسات مذهبی در سرتاسر کشور به تبلیغات و فعالیتهای
اخلالگرانه ای اقدام نموده و با پخش اعلامیه های مضره مردم را علیه اقدامات
دولت تحریک می کرده با اغفال جوانان مجرد و متعصب درصدد تهیه یک دسته
تروریستی در داخل هیئت مزبور برآمدند کمااینکه عاملین توطئه قتل شادروان
منصور نخست وزیر سابق از قبیل صادق امانی، هاشم امانی و مهدی عراقی و
عباس مدرسی از اعضای هیئتهای مؤتلفه اسلامی بودند.
لذا با یک رشته عملیات تحقیقی معلوم گردید که نامبرده بالا نیز از اعضای
سازمان مرکزی و فعالین سرسخت هیئت مؤتلفه اسلامی می باشد.
عنداللزوم در
تاریخ 13 /12 /43 منزل مشارالیه مورد بازرسی و تجسس قرار گرفته و پس از
تنظیم صورت جلسه نامبرده بالا را به ساواک معرفی و با صدور قرار بازپرسی
نظامی بازداشت گردید.
اظهارات متهم :
مشارالیه در تحقیقات معموله اظهار می دارد حدود یک سال پیش چند نفر از
مسلمین آشنا که برخی از آنان با وی قرابت سببی و نسبی داشتند و در هیئت های
مذهبی (1ـ اصفهانیها 2ـ بازار دروازه ایها 3ـ و هیئتی که نامش را به خاطر
ندارد)2 فعالیت می کردند تصمیم گرفتند که در راه تبلیغ دین به طرز صحیح با
یکدیگر تشریک مساعی کنند و قرار شد که هر کس چیزی بنویسد.
نامبرده بالا
نوشته اش را به آقای عسگری و عراقی داد که مطالعه کنند و در جلسه منعقده در
منزل لاجوردی مطرح و نوشته وی را با جزئی تغییر عبارات مورد تائید قرار
دادند و طبق آن قرار شد از هر هیئت سه گانه فوق الذکر دو نفر برای تشکیل هیئت
مرکزی و یک نفر برای شرکت در هیئت مالی و یک نفر برای شرکت در هیئت
تبلیغات و ارتباطات انتخاب شوند.
اساسنامه مزبور وسیله میرفندرسکی
(وسیله ماشین تحریر فارسی) موجود در حجره اش ماشین و تکثیر شده و توسط
نامبرده بالا بین اعضای مؤسس توزیع گردید.
توضیح اینکه این ترتیب زیاد دوام
نیافت و همگی در جلسه مرکزی شرکت می کردند و اسامی
اعضای هیئت مؤتلفه عبارت بودند از :
1ـ لاجوردی 2ـ امانی 3ـ رحمانی 4ـ عسگری 5ـ عراقی 6ـ توکلی بینا 7ـ
شفیق 8ـ میرفندرسکی 9ـ بهادران 10ـ خلیلی 11ـ حبیب اللهیان 12ـ اسلامی
(متهم فوق الذکر) مشارالیه می افزاید گاهی که به قم می رفت اعلامیه آقای خمینی
و شریعتمداری و نجفی را از آنان می گرفت و به تهران می آورد و بین رفقا توزیع
می کرد و گاهی هم آقای عسگری اعلامیه ها را از قم می آوردند و [اعلامیه]
چاپ شده را بین دوستان توزیع می کرد نامبرده بالا هم به نوبه خود تعدادی از آن
اعلامیه ها را در مسجد لرزاده تقسیم می کرد و نیز [برای ]فرستادن اعلامیه ها
[آنها] را در صندوق کالاها می گذاشتند.
درآمد مالی این سازمان یکسان نبوده و
بستگی به پیدا شدن اشخاص خیر داشت و در حدود یک ماه پیش از تبعید آقای
خمینی در جلسه ای آقای صادق امانی از وضع کشور اظهار یأس و نومیدی کرد
و گفت باید راه بهتری را پیدا کرد و با اشارات خواستند تا حدودی مطلب را بیان
کنند چند نفری از اعضا از بیان آن جلوگیری کردند و اضافه کرد که اعتراض
وسیله اعلامیه ها بی ثمر است و باید به عمل حاد توسل جست و چنین به نظر
می رسید که می خواهد به مسئولین امور و هیئت دولت صدمه ای برساند لذا مانع
از ادامه صحبت ایشان شدند3 تا اینکه امانی در جلسات هیئت مزبور شرکت
نکرده و واقعه ترور نخست وزیر سابق پیش آمد و در مورد ندادن چنین خبری به
دستگاههای انتظامی متعذر است به اینکه اولاً ایشان به صراحت چیزی نگفتند.
ثانیا از ادامه صحبت ایشان جلوگیری شد و تصور شده از این فکر منصرف شد
است.
ثالثا فردی است مسلمان و برخلاف نظر مراجع تقلید هم عملی انجام
نمی داده است.
و بعد از سوءقصد به شادروان منصور در حدود سه جلسه شرکت
کرده و در جلسه بعد از وقوع حادثه آقایان میرفندرسکی و خلیلی و لاجوردی و
شفیق و صادق امانی و مهدی عراقی و توکلی بینا و صادق اسلامی (متهم
فوق الذکر) در منزل عسگری جمع شده بودند و یکی از حضار به صادق امانی
گفت چرا تحت تعقیب هستی وی جواب داد به مناسبت تماسی تحصیلی و درسی
با بخارائی4 (عامل سوءقصد نخست وزیر سابق) مامورین انتظامی به وی ظنین
شده اند.
توضیحات سند:
1ـ حدود یک سال و نیم پس از
تشکیل موتلفه ساواک موفق
می شود یکی از عوامل خود را
که وابسته به جریانات ملی بود
وارد یکی از حوزه های فرعی
موتلفه بنماید.
گزارش تعدادی
از جلسات این حوزه به همراه
پیشینه اعضای این حوزه در
اسناد ساواک موجود است.
برخی افراد شرکت کننده در این
حوزه فرعی از کسانی بوده اند
که قبلاً در احزابی نظیر حزب
زحمتکشان، نهضت آزادی و
جبهه ملی فعالیت داشتند، که با
تشکیل موتلفه به عضویت آن
در آمدند.
پس از اعدام انقلابی
حسنعلی منصور و دستگیری
اعضای مرکزی موتلفه، تنها
ردی که از موتلفه در ساواک
موجود بود گزارش همین
جلسات بود، برمبنای این
گزارشات است که بازجوی
ساواک در تحلیل ابتدایی خود
این تشکل را ناشی از
تحریکات جبهه ملی و یا حزب
زحمتکشان معرفی می کند.
پس
از شکنجه و بازجویی های
مکرر، ساواک به اشتباه خود
پی برده و در گزارشات تکمیلی
خود دیگر نامی از احزاب و
گروههای مزبور دیده نمی شود.
دقت در اسناد صفحات بعد
بیانگر این واقعیت است.
2ـ هیئتی را که شهید اسلامی از
گفتن نامش خودداری می کند
هیئت مسجد شیخ علی است که
خود از اعضای اصلی آن بود.
3ـ ر.ک : پاورقی ص 26 همین
کتاب.
4ـ شهید محمد بخارائی فرزند
علی اکبر در سال 1323ه ش در
جنوب شهر تهران به دنیا آمد.
او
پس از پایان دوره مدرسه با
شهید رضا صفار هرندی دوست
صمیمی شد و در جلسات
حجه الاسلام والمسلمین حاج
شیخ علی اصغر هرندی با اسلام
و افکار روشنفکرانه در نهضت
امام آشنا گردید.
با آغاز نهضت
امام خمینی، شهید بخارائی و
شهید هرندی با شهید عراقی
آشنا شدند و عراقی آن ها را
برای جهاد مسلحانه شایسته
یافت و آنان را با شهید امانی
مرتبط ساخت.
شهید امانی
تحولی نو در روحیه آنها پدید
آورد و شرکت در دوره های
تمرین مسلحانه روابط آنها را
مستحکم کرد.
او در عملیات به
هلاکت رساندن حسنعلی منصور
نقش ویژه ای داشت و پس از
شلیک دو گلوله به طرف
منصور، از صحنه بیرون آمد
ولی با لغزیدن پای او روی یخ
خیابان در جلوی مسجد
سپهسالار سابق (مدرسه شهید
مطهری فعلی) به زمین افتاد و
دستگیر شد وی در کلانتری
بهارستان به نصیری معدوم با
شجاعت و صراحت پاسخ هائی
داد که او برآشفت و با عصای
مارشالی به دهان شهید بخارائی
زد و آن را غرق خون کرد.
شهید
بخارائی با اینکه نوجوانی 20
ساله بود ولی در بازجوئی ها و
بیدادگاه شاه همه را از بلاغت و
فصاحت و شجاعت خود به
تحسین واداشت.
شهید بخارائی
در سحرگاه 26 خرداد 1344
همراه سه شهید دیگر با نشاطی
کامل و با فریاد اللّه اکبر شهادت
را پذیرا شد.
(ر.ک هفته نامه
شما 28 خرداد 77، ش 66).
منبع:
کتاب
شهید محمدصادق اسلامی به روایت اسناد ساواک صفحه 48