صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مکالمات سوژه از ساعت 0715 شنبه 27/3/37 تا 0715 یکشنبه 28/3/37

تاریخ سند: 27 خرداد 1357


مکالمات سوژه از ساعت 0715 شنبه 27/3/37 تا 0715 یکشنبه 28/3/37


متن سند:


مکالمات سوژه از ساعت 0715 شنبه 27 /3 /37 تا 0715 یکشنبه 28 /3 /37
شخصی تماس گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: در خیابان پهلوی مغازه‌ها را مجبور کردند که دکان‌ها را باز کنند. 0327
صدوقی: بگریزند برند در خانه‌هاشون.
ناشناس: هر دکانی که باز نکند قراره پروانه‌شان را باطل کنند.
صدوقی: اگر اتحاد کنند، هیچ کارشون نمی‌توانند بکنند.
*****
شخصی تماس گرفت و گفت: یک نکته‌ای را خواستم بهتان بگویم، این است که این مغازه دار‌ها بعضی از آنها صبح می‌آیند و در مغازه‌شان می‌نشیند.
صدوقی: بدکاری می‌کنند، اینها بروند تو خانه‌شان بنشینند، از دست و شر اینها فارغ شوند؛ خوب اینجا می‌نشینند، فشار بهشان می‌آورند، این چه احمقی[است] که می‌کنند. بهشان بگویید بروند خانه‌ها‌شون.
ناشناس: شما شبی که می‌آیید مسجد، این نکته را بگویید.
صدوقی: حالا که دیگه گذشته که من بگم.
ناشناس: برای دفعه‌های بعد.
صدوقی: فعلاً بهشان بگویید بلند شوند بروند خانه‌هاشون.1
*****
مریم صدوقی بعد از احوالپرسی: چه خبر آنجا؟
محمدعلی صدوقی: اینجا تعطیل است، فعلاً که خوبه حالا نمی‌دانیم.
مریم: اینجا هم خیلی خوب است، تو کوچه و بازار هم کسی نیست. از قم و تهران چه خبر؟
محمدعلی: خبری ندارم. درضمن برق هم از دیشب تا به حال رفته، نمی‌دانم روی چه حسابی است.
مریم: کارخانه‌ها و ادارات را نفهمیدی؟
محمدعلی: نخیر، خبری ندارم و مغازه‌ها را تک و توکی دارند به زور باز می‌کنند.
مریم: چه جوری؟
محمدعلی: نمی‌دانم چه جوری.
مریم: از کی شنیدی؟
محمدعلی: یکی دو تا را به زور باز کردند. سپس خداحافظی کردند.
*****
[ابوالقاسم] مناقب بعد از احوالپرسی: چه خبر؟
محمدعلی: به زور یکی دو تا از مغازه‌ها را باز کردند و سرتا سر خیابان فقط دو سه تا مغازه‌ باز است و آنها هم کسانی بودند که آمدند پشت در مغازه‌اشان و اکثراً بسته هستن. شما خبری ندارید؟
مناقب: نه، خبری ندارم.
*****
سیفی از قم: بالاخره آقای خاتمی چی گفت در مورد سفرشان؟
محمدعلی: فعلاً مردد بودند.
سیفی: چون آقای کرباسی می‌خواهد برود مسافرت، حتماً تا امروز بالاخره بگویند که چی کار می‌خواهند بکنند.
محمدعلی: شما الان کجا هستی؟
سیفی: قم و منزل آقای موسوی قافله باشی هستم و شماره تلفن هم 7175 می‌باشد. در ضمن شما چی کار می‌خواهید بکنید؟
محمدعلی: من تعهد نمی‌دهم.
سیفی: تعهد شما را که قبول ندارند و منزوی هم قبول نکرده تعهد بدهد، ولی آقای کرباسی گفته من حاضرم تعهد بدهم، به شرط اینکه رعایت من را بکنند و خلاصه کاری نشود که باعث نارحتی من شود.
محمدعلی: باشه، من کاری نمی‌کنم که باعث ناراحتی ایشان شود. سپس مکالمه تمام شد.
*****
جوان ناشناس: من امروز خواهرم مریض بود، آمده بودم بیرون و دیدم چند مغازه باز بود.
صدوقی: بله، با فشار مأمورین باز شده.
جوان: شب بالای منبر بفرمایید که کی مسلمان است، کی نیست. دم خیابان شهربانی فقط دو نفر باز هستن، یکی محمد قصاب، یکی اکبر گر که باز بودند و این دو نفر درشهر معروف هستن و آبروی همه را بردند، شب حتماً بالای منبر بگویید.
صدوقی: خیلی خوب.
*****
سید محمدعلی شیرازی2 ازمشهد با سوژه تماس گرفت و بعد از احوالپرسی، سوژه پرسید: آنجا وضع چطور است؟
شیرازی: خوب برگزار شد؛ آنجا چطور؟
صدوقی: اینجا هم به خوبی برگزار شد. آقا چطور هستن؟ از بیمارستان که منتقل شده‌اند؟
شیرازی: خیلی وقت است؛ در ضمن دیشب آقای دعایی3 اینجا بودند و یه مقدار اعلامیه توسط ایشان فرستادیم.
*****
شخصی به نام سیفی از قم با محمدعلی صدوقی تماس گرفت و بعد از احوالپرسی پرسید: از آقای خاتمی پرسیدید؟
محمدعلی: نه، خط می‌گویند خراب است. حالا نمی‌دانم نخواستن امروز بدن.
سیفی: حالا بگویم که احتیاطاً ویزا را بزنند، چون آقای کرباسی می‌خواهد برود مسافرت.
محمدعلی: نمی‌دانم، حالا باز سعی می‌کنم که باز با آقای خاتمی تماس بگیرم و شب حدود ساعت 9 به 7175 قم بهتان اطلاع می‌دهم. شما منزل موسوی هستید؟
سیفی: خیر. سپس خداحافظی کردند.
*****
دعایی تماس گرفت و گفت: من مشهد بروم؟
صدوقی: بله، چند دقیقه پیش آقای سید محمدعلی شیرازی با من تماس گرفته بودند، گفتند که شما آنجا بروید.
دعایی: امشب خدمت پدرشان4 بودم و همگی سلام رساندند و آن موضوعی را که شما خواسته بودید، از جواد آقا پرسیدم و ایشان تائید کردند و گفتند آنچه به من اطلاع رسیده، مورد تایید من است و خیلی هم خدمت کردند و راجع به آن پسره هم گفتن که شایعاتی بوده و حقیقت نداشته است.
صدوقی: حالا از کجا تلفن می‌کنید؟
دعایی: از سبزوار.
صدوقی: آنجا وضع چطور است و مغازه‌ها باز هستن یا نه؟
دعایی: اینجا مغازه‌ها باز هستن، یزد چطور است؟
صدوقی: تعطیل بود و فشار خیلی آوردند به بازار و دو سه تا دکان را به زور پاسبان باز کردند؛ ولی خوب حنایشان رنگی نداشت.
دعایی: من چند روز سبزوار هستم و بعد به یزد خواهم آمد.
*****
محمدعلی صدوقی با اردکان تماس گرفت و با مریم همسرش صحبت کرد و گفت: به آقات بگو که آقای سیفی تلفن کرده که آقای کرباسی می‌خواهند بروند مسافرت، تکلیف چیه؟
مریم گفت: با خود آقا صحبت کن و محمدعلی با خاتمی صحبت کرد و گفت: آقای سیفی راجع به زدن ویزا با من صحبت کرد و منتظر هستن که شما چه تصمیمی دارید؟
خاتمی: ویزا از طرف ایران می‌شود یا عراق؟
محمدعلی: از طرف عراق و سه ماه مهلت دارید که بروید عراق.
خاتمی: ممکن است که در این سه ماه مهلت احیاناً خانم را اضافه کرد؟
محمدعلی: بله، امکان دارد.
(شماره 7175 را محمدعلی به خاتمی داد که با سیفی در 9 شب صحبت کند. در ضمن خاتمی از وضع یزد پرسید)
محمدعلی: اتاق اصناف آمد و دو سه تا مغازه‌ را به زور باز کردند و آنهایی را که باز نکرده بودند، نوشته‌اند که به علت تخلفات صنفی تعطیل می‌شود و تهدیدهایی کرده‌اند. سپس خداحافظی کردند.

توضیحات سند:

ـ
1. در گزارش‌های پی‌در‌پی ساواک به اداره کل سوم، درباره چگونگی اوضاع در این روز در استان یزد، آمده است :
الف . « 1. از اول وقت روز جاری تعداد بسیار معدودی از مغازه‌های شهر یزد باز و بقیه تعطیل بوده‌اند، که با اقدامات معموله از طرف فرمانداری و اطاق اصناف و همچنین شهربانی تا ساعت 1030 حود 20 درصد از مغازه‌ها باز و تا ساعت 1200 مغازه‌های باز شده، حدود 30درصد می‌باشد. اقدامات مذکور کماکان ادامه دارد که چگونگی در مرحله بعدی به استحضار خواهد رسید.
2. مغازه‌ها و فروشگاه‌های شهرستان اردکان تا ساعت 1200 روز جاری به استثنای 5 باب بقیه از باز کردن مغازه‌های خود خودداری نموده اند. ضمناً مغازه‌های نانوائی به علت نبودن برق تعطیل است.
3. در شهرستان بافق به استثنای چند مغازه بقیه تا ساعت 1200 روز جاری تعطیل نموده اند.
4. در شهرستان تفت حدود 15درصد از مغازه‌ها باز و بقیه تعطیل نموده اند.
ضمناً به استحضار می‌رساند تا این ساعت هیچگونه تظاهرات و یا تجمعی از طرف افراد اخلالگر و آشوب طلب صورت نگرفته است.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 3. سند شماره: 3530 /26/ ﻫ - 27 /3 /37
ب . « درحال حاضر تعدادی از کسبه که تا ساعت 1400 مغازه آنها باز بوده، برای صرف نهار و استراحت مغازه خود را تعطیل نموده و در سایر شهرستان‌های تابعه، تغییراتی در وضع آنها به وجود نیامده است. مراتب استحضاراً معروض می‌گردد. بدیهی است هرگونه تغییراتی در وضع موجود در مرحله بعدی به عرض خواهد رسید.» همان . سند شماره: 3532 /26/ ﻫ - 27 /3 /37
ج . « 1. درحال حاضر در شهرستان یزد حدود 20درصد از مغازه‌ها باز و بقیه بسته است.
2. در ساعت 1600 روز جاری کلیه کسبه در بافق مغازه‌های خود را باز نموده اند.
3. تغییری در وضع کسبه شهرستان‌های اردکان و تفت حاصل نشده و کماکان تعطیل می‌باشند.» همان . سند شماره: 3534 /26/ ﻫ - 27 /3 /37
2. حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سیدمحمد علی شیرازی فرزند آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی(ره) در سال 1326 ش در نجف اشرف به دنیا آمد. از دوران خردسالی به فراگیری دروس دینی مشغول شد و در سن 13 سالگی به کسوت روحانیت درآمد. دروس حوزوی را در محضر اساتید حوزه علمیه فراگرفت و ضمن آنکه در رتق و فتق امور دفتر پدر خویش نیز فعالیت مؤثر داشت، در جریان مبارزات با دولت بعثی عراق نیز شرکت می‌نمود و به همین دلیل در سال 1349ش، دستگیر و زندانی شد.
ایشان در سال 1342ش، در بحبوحه‌ی آغاز نهضت امام خمینی(ره)، برای اولین بار به ایران آمد و در راستایِ آن، پیام پدر خویش را به علمای بلاد ابلاغ نمود.
در سال 1354ش و به دنبال شرایط دشواری که بر حوزه علمیه نجف از سوی بعثیون ایجاد شده بود، به همراه پدر به ایران آمد و در مشهد مقدس ساکن شد و از آن پس، در فعالیت‌های مربوط به بیت مرجعیت و خدمات ناشی از آن، به فعالیت پرداخت.
ایشان دارای آثار تألیفی متعددی نیز می‌باشد که از آن جمله است: الوقایه الاسلامیه عن المفاسد الخلقیه . التشیع و اثره فی تطور المجتمع
3. حجت‌الاسلام سید احمد دعائی فرزند سید محمد، در سال 1309 ش در یزد به دنیا آمد. پس از تحصیلات ابتدائی، در مدرسه شفیعیه یزد به تحصیل علوم حوزوی مشغول شد و پس از چندی به قم رفت و دروس خود را در محضر اساتید صاحب نام حوزه علمیه قم پی گرفت. پس از بازگشت به یزد، در درس خارج آیت‌الله صدوقی(ره) شرکت نمود. ایشان که برادر سید محمود دعائی و از چند تن از آیات عظام، در امور حسبیه صاحب اجازه بود، در سفرهای خود به نجف اشرف، در انتقال اعلامیه‌ها و رساله‌ی امام خمینی(ره) به ایران فعالیت داشت. وی سال‌ها امام جماعت مسجد ملااسماعیل و تخت استاد یزد بود و برای امور تبلیغی و منبر، به کشورهای محتلفی چون دبی، کویت، لندن و هند نیز مسافرت‌هائی داشت. دانشنامه مشاهیر یزد . ج 1. ص 563
4. آیت‌الله العظمی سیدعبد الله شیرازی، فرزند سیدمحمد طاهر در سوم اسفند سال 1270 ﻫ ش در شیراز به دنیا آمد. در سن 15 سالگى به همراه پدرش مرحوم آیت‌الله‌ سیدمحمدطاهر شیرازى به علت مبارزه علیه سلطنت قاجار و نفوذ انگلیس در ایران، از شیراز به سیوند تبعید و پس از شش ماه دوباره به شیراز بازگشت و از سال 1293 به نجف اشرف مهاجرت کرد و در نزد بزرگان از مراجع و فقهاى نجف درس خواند.
در سال 1314 به منظور زیارت مرقد امام رضا(ع) به ایران آمد و طى اقامت خود در مشهد، مبارزه سرسختانه‌اى علیه رژیم رضا خانى شروع و در اجتماعات علماء و فقهاى ایران با مرحوم آیت‌الله‌ شیخ عبدالکریم حائرى جهت تصمیم‌گیرى علیه رژیم پهلوى نقش ارزنده ایفاء و در حادثه قیام مسجد گوهرشاد با مرحوم آیت‌اللّه‌ حاج آقا حسین قمى و مرحوم آیت‌الله‌ سید یونس اردبیلى نیز اقداماتى کرد. تا این که از سوى رژیم، به همراه دیگر علماء و فقها دستگیر و پس از گذراندن چهار ماه در زندان پهلوى مجددا به نجف رفت و در سال 1354 به ایران مراجعت نمود. ایشان از ابتدا نهضت اسلامى به رهبرى امام خمینى(ره)، فعالیت هایى را (چه در نجف و چه در وقت سکونت در مشهد) در مبارزه علیه رژیم پهلوى تا پیروزى انقلاب اسلامى ایران آغاز کرد و پس از پیروزى انقلاب اسلامى تا زمان رحلت در مشهد مقدس اقامت داشتند. آیت‌الله‌ شیرازى در 5 مهر سال 1363 به جوار رحمت حق شتافت.
***

منبع:

کتاب گفت و شنود، جلد اول - شنود مکالمات شهید آیت‌الله محمد صدوقی صفحه 85
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.