صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: اجتماع در منزل رشیدیان

تاریخ سند: 12 آبان 1342


موضوع: اجتماع در منزل رشیدیان


متن سند:

شماره 1670/ س ت 1 از ساعت 0930 مورخ 10 /8 /42 عده ای در حدود 50 نفر تا ساعت 1330 به منزل آقای اسداله رشیدیان رفت و آمد کرده و هرکدام کاری داشتند که با آقای رشیدیان در میان گذارده و بعد از دریافت کارت خارج می شدند.
این عده در حدود 50 نفر بالغ می شدند که گاهی تعداد آنها در منزل 10 الی 15 نفر و گاهی به بیشتر می رسید.
افراد شناخته شده عبارت بودند از دیلمقالی تراشکار جواد سعیدی ماشین دار علیزاده آرایشگر ـ حسین تجدد خیاط ـ مهندس اشکان ـ لاهوتی فر کارمند وزارت کشور ـ نعمت اله حنانی دکتر داروساز منصور نراقی ـ نوری اسفندیاری ـ مهندس منصوری ـ مهندس پرتوی مهندس انصاری ـ مهندس انزلچی ـ مهندس پروین احسان ـ سرخوش کارمند وزارت دارایی ـ جلالی کارگر قسمت تعمیرات راه آهن ـ بشیر سرکارگر کارخانه بلورسازی بنیهاشمی ـ صوفیان کارگر دخانیات ـ میرمحمود میرحسین نانوا ـ مولا مخبر پارس جوادی قاضی دادگستری ـ حسن نزیه ـ فریدون مینو.
ابتدا در ساعت 1045 مولا خبرنگار درباره شمس قنات آبادی1 صحبت به میان آورد که چند مدت قبل که در اداره مجله آتش رفته بودم او را نشناختم به کلی عوض شده و در اثر کشیدن هروئین از بین رفته و تازگی به مشهد رفته و معاون تولیت در آستانه قدس رضوی گردیده باید برای او در این ایام شغل نباشد چون علاوه بر حقوق در ماه دزدی سرشار هم دارد و خطاب به سرخوش اظهار داشت که نمی دانم دلیل چیست هرکس با درباریها وصلت کرد و یا رفت و آمد نمود بلافاصله هروئینی می شود سپس احسان درباره حسنعلی منصور1 تکذیب زیادی نمود و گفت که این بی وطن چرا باید مصدر کار باشد آن هم در دربار بعدا پروین و پرتوی و مهندس منصوری درباره کارهایی که دولت گذشته دکتر امینی کم صحبت به میان آورد و باهم مدتی بحث نمودند سپس آقای سرخوش و احسان درباره روی کار آمدن دکتر اقبال صحبت کردند و سرخوش گفت که وی به ایران آمده و باید خواه و ناخواه نخست وزیر شود و به آقای علم نخست وزیر حمله نموده و با الفاظ رکیک نسبت به ایشان جملاتی نمود بعد درباره محکوم شدن طیب صحبت شد مهندس پرتوی گفت که این مرد شریف را بگو آیا می توانی با دستگاه دولت طرف شوی این آخر عمری که احتیاج به هیچ چیز نداشتی مرضت چه بود که بلند شوی و سروصدا راه بیاندازی که آخر اعدامت کنند در جواب حبیب لاهوتی فر کارمند وزارت کشور و مهندس اشکانی گفتند دولت راه دیگری نداشت بزرگترین توهین را نسبت به طیب و خمینی بست مقصود شاه نسبت به آنها چیز دیگری بوده شاه می خواست به طور کلی اسلام و قرآن را از میان بردارد چون اگر اسلام و قرآن بود نمی توانست این طور رفتار کند مهندس اشکانی گفت که افرادی که باعث اعدام طیب شدند به گناه عمل خود خواهند رسید طیب تا ابد روحش زنده و نامش در دفتر تاریخ ثبت خواهد بود.
و شعبان جعفری هم به سزای عمل خود خواهد رسید.
بخش یک ساواک تهران

توضیحات سند:

1ـ سید شمس الدین قنات آبادی ملقب به آقا شمس، فرزند محمدحسین در سال 1298 ه ش در تهران متولد شد.
نامبرده با مدرک تحصیلی پنجم ابتدائی مدتی در قم مشغول تحصیل علوم دینی بود.
اما به علت داشتن دو فقره پرونده ـ یکی به اتهام شرارت (چاقوکشی) و دیگری منافی عفت در شهرداری و دادسرای قم ـ بنا به تقاضای عده ای از روحانیان از قم اخراج شده و به دنبال آن مدتی در تهران علیه علما و روحانیان و مدتی نیز در احزاب و گروههای سیاسی از جمله همکاری با حزب زحمتکشان فعالیت داشته و در سال 1327 به کرمانشاه تبعید گردیده است.
شمس الدین قنات آبادی واعظ، روزنامه نگار ـ صاحب امتیاز روزنامه «ملت ما» ارگان مجمع مسلمانان مجاهد و «روزنامه آتش» ـ و در سال 1320 به عنوان نماینده به مجلس شورای ملی راه یافته دوره های هجدهم و نوزدهم نیز بوده است.
طی سه دوره نمایندگی در مجلس، گزارش هائی در مورد شمس قنات آبادی در خصوص سوء استفاده از موقعیت و مصونیت پارلمانی اش، خرید و فروش و قاچاق تریاک، اخذ رشوه، کلاهبرداری، فساد اخلاقی، روابط نامشروع و اعتیاد به مواد مخدر به ساواک منحله واصل گردیده است.
یاد شده به پاس فعالیت و خدماتش در جریان واقعه 28 مرداد 1332 نشان «رستاخیز» دریافت نموده (ضمایم 4ـ5ـ6) و در اوایل دوره نوزدهم مجلس از لباس روحانیت خارج شده است.
وی در سال 1342 به معاونت 1ـ اطلاعیه شود 2ـ در گزارش روزانه درج شد.
نیابت تولیت آستان قدس رضوی منصوب شد و لیکن در آن جا هم مورد انزجار مردم مشهد قرار گرفت.
شمس قنات آبادی در سال 1348 تقاضای ملاقات حضوری با شاه معدوم را داشته و با ارسال عریضه هائی ضمن در اختیار گذاشتن اطلاعات خود، قصد همکاری با ساواک و نزدیکی به دربار داشت.
ضمنا با درخواست های وی مانند دریافت تلفن، دریافت هزینه معالجه در خارج از کشور، دریافت وجه نقد از ساواک ـ به دستور مستقیم شاه ـ و دریافت زمین (دویست هکتار) از اراضی گرگان موافقت شده است.
همچنین یادشده طی سالهای 1354 لغایت 1357 سهامدار و مشاور حقوقی کارخانه بزرگ پشمبافی تاج (اصفهان) بوده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرونده وی در شعبه هفده دادگاه انقلاب اسلامی تهران تحت رسیدگی بوده است.
شمس قنات آبادی در سال 1365 فوت نمود.
ر.ک : اسناد ساواک، پرونده های انفرادی ر.ک: خاطرات شمس قنات آبادی و نهضت ملی شدن نفت/ تهران/ مرکز بررسی های تاریخی/ 1378 1ـ حسنعلی منصور فرزند رجبعلی (منصورالملک) در سال 1302 شمسی در تهران متولد شد.
پدرش از اعضای اولیه لژ بیداری ایرانیان بود که در دوران رضاشاه سالیان مدید مشاغل حساسی را عهده دار بود و در آخرین ماههای سلطنت او به صدارت رسید و در دوران محمدرضا شاه پهلوی نیز مجددا در رأس دولت قرار گرفت.
منصور، پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مدرسه فیروز بهرام تهران، تحصیلات خود را در رشته حقوق و علوم سیاسی و اقتصاد در فرانسه به پایان برد.
او یک بار به جرم قاچاق مواد مخدر تحت تعقیب پلیس فرانسه قرار گرفت و موضوع در مطبوعات ایران منعکس گردید.
خدمات دولتی را با اندیکاتورنویسی در وزارت خارجه آغاز و سپس در اکثر ادارات سیاسی وزارتخانه مشغول کار شد.
در سال 1329 به ریاست کل دفتر نخست وزیری و پس از آن در سال 1336 در زمان حکومت اقبال به سمت قائم مقام دبیرکل شورای عالی اقتصاد منصوب گردید.
وی در سال 1337 به معاونت نخست وزیر و دبیرکلی شورای عالی اقتصاد رسید.
ساواک در تاریخ 19 /4 /1337 بیوگرافی او را چنین ثبت کرده است : «...
لیاقت و شایستگی ندارد، حتی به علت ترقی بی جهتی که نموده (به علت نفوذ پدرش و اینکه دکتر اقبال به پدر او مدیون بود، او را به این سمت منصوب کرد) مورد تنفر قاطبه جوانان قرار گرفت.
» در سال 1338 مدتی وزیر کار و سپس وزیر بازرگانی شد.
او در سال 1340 «کانون مترقی» را تشکیل داد و خود ریاست آن را بر عهده گرفت.
در سال 1341 به سمت مدیرعامل شرکت بیمه منصوب گردید و در سال 1342 در رأس یک گروه 42 نفری از اعضای کانون مترقی به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد.
وی در همان سال «حزب ایران نوین» را تأسیس کرد.
در تاریخ 17 اسفند 1342 به دستور شاه به نخست وزیری ایران منصوب شد.
منصور از مهره هایی بود که توسط انگلیسی ها به آمریکا معرفی گردید و بنابراین حمایت هر دو قدرت را پشت سر داشت و در واقع روی کار آمدن او توسط «جانسون» رئیس جمهور وقت آمریکا و سازمان «سیا» صورت گرفت.
او در دوره نخست وزیری خود اقدام به تصویب لایحه کاپیتولاسیون در اعطای مصونیت به مستشاران آمریکایی نمود و در پی اعتراض شدید و سخنان کوبنده حضرت امام خمینی (سلام اللّه علیه) در تشریح کاپیتولاسیون، در آبان سال 1343 مبادرت به تبعید ایشان به ترکیه کرد.
بر اساس گزارشات ساواک، وی از اعضای «لژ پهلوی» و «باشگاه بین المللی لاینز» بود.
سرانجام حسنعلی منصور در اول بهمن ماه 1343 در جلوی مجلس شورای ملی به ضرب گلوله محمد بخارایی عضو هیأت مؤتلفه اسلامی ترور شد و در پنجم بهمن همان سال در بیمارستان درگذشت.
ر.ک : یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید اندرزگو، صص 2ـ 4 ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، صص 355، 356 علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، صص 233، 234 اطلاعات هفتگی، شماره 2391، صص 233، 234 مجله خواندنیها، آبان 1343

منبع:

کتاب رشیدیان‌ها به روایت اسناد ساواک - جلد سوم صفحه 89

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.