صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ایران

ایران


متن سند:

ایران

ایران که از سال 1955 عضو پیمان بغداد1 و سپس از سال 1959 عضو پیمان سنتو گردید همیشه و لااقل تا سال 1962 جزو کشورهاى خاورمیانه‌اى محسوب مى‌شده است که با کمونیسم بطور کلى و با شوروى بالاخص مخالف بوده است.
از سال 1962 در طرز تفکر مسئولین سیاسى ایران بخصوص شاه تغییرى حاصل نگردیده است ولى مسکو و تهران اصل یک نوع «تحمل متقابل» را که توسط آن همزیستى مسالمت‌آمیز حقیقى میان کشورهائى که رژیم مختلفى دارند امکان‌پذیر مى‌گردد قبول نمودند.
تا سال 1962 وابستگى به غرب و تعلق ایران به سنتو باعث آن گردید که مسکو فشار شدیدى که خصوصیت آن دوره‌هاى متناوب دوستى و تهدید بود به ایران وارد سازد. چنین به نظر مى‌رسد که این روش اسکاتلندى یعنى روشى که متناوبا «سرد و گرم» و در آن واحد درباره سه کشور ترکیه ایران و پاکستان اجرا مى‌گردید براى ایران بیشتر از دو کشور دیگر بطور وضوح انجام مى‌شد.
رهبران کرملین که معتقدند امپراطورى ایران نقطه ضعف سنتو مى‌باشد دائماً بخصوص از زمان وارد شدن ایران در پیمان سنتو در سال 1954 به طرق مختلف از هر طرف آن را مورد حمله قرار مى‌دادند به این طریق دورانهاى بحران در این موضوع براى ایران بیشتر و تهدیدات شوروى واضح‌تر بود تا براى متحدین آن.
شوروى تردیدى در استفاده از تمام امکانات خود جهت وادار نمودن ایران به تبعیت از سیاست خود نداشته است.
در پیشنهاد کمکهاى اقتصادى مختلف توأم با تهدید در صورت رد آنها و با مانورهائى جهت تطمیع ایران همراه امتیازات مشوق و با تبلیغات مطبوعاتى و رادیوئى توهین‌آمیز نسبت به حکومت‌هاى مختلف تهران حتى علیه شاه انجام مى‌گردید.
بالاخره شوروی‌ها در اینجا نیز به اقدامات عادى خرابکارى متوسل و بر حسب موقعیت دفعتا یا متعاقباً از عناصر گوناگون ایرانى مخالف استفاده مى‌نمودند.
(1) به این طریق متعاقب یادداشت تهدید کننده‌اى که مسکو در تاریخ 14 مه 196 به تهران فرستاده بود در ماه ژوئیه پس از آن نیز خروشچف یک پیام سرى به شاه ارسال داشت و در آن به او پیشنهاد نمود که براى شروع مذاکرات جدید با او تماس حاصل نماید.
به این ترتیب شوروی‌ها نه فقط از حزب کمونیست محلى یعنى حزب توده که از طرف دیگر بعضى اوقات باعث ناامیدى آنها گردید استفاده نمودند بلکه سعى نمودند روشنفکران و ترقیخواه و حتى بعضى از عناصر مذهبى بخصوص شیعیان را توسط هم‌کیشان آسیاى مرکزى شوروى (تاجیک‌ها ـ ازبک‌ها و غیره) (1) بخود جلب نمایند آخرین مساعى آنها با شکست مواجه گردید زیرا پیشوایان مذهبى محلى مانند آیت‌اللّه‌ بروجردى2 که در میان شیعیان قدر و منزلتى دارند با کمک مقامات بشدت برعلیه آنها عکس‌العمل از خود نشان دادند.
چنین فعالیتى از طرف مسکو در زمینه سیاسى انعکاساتى داشت زیرا موجب تبادل یادداشتها و حتى نامه‌هائى میان شاه و خروشچف گردید این یادداشت‌ها بیشتر شبیه به صحبت کرها بود و هر یک از طرفین بدون در نظر گرفتن اعتراضات دیگرى اعتراض مى‌نمود و جواب سرسرى مى‌داد.
به این طریق به ایرانیان اطمینان مى‌دادند که با آنها دوست باشند ولى به انتقاد از شاه ادامه مى‌دادند و ایرانیان را دعوت به شورش علیه وى مى‌نمودند شاه به نوبه خود با مهارت مانور نموده و هیچگاه با خشونت درخواستهاى شوروى را رد ننمود بلکه پیوسته سعى نمود که این درخواستها را با موفقیت حل و فصل نماید.
به این طریق در سال 196 خروشچف 3 نامه شخصى به شاه فرستاده و به او پیشنهاد کمک و دوستى شوروى را نمود و هر بار شاه جوابى دوستانه داد ولى بدون اعتراض. عاقبت‌الامر شوروی‌ها که دریافتند حزب توده خود قادر به انجام کارى نیست سعى نمودند بلکه پشتیبانى شخصیتهاى ایرانى مخالف شاه را با هر تمایلى که داشته باشند بخود جلب سازند.
سفیر کبیر شوروى در تهران پگوف با اظهار این مطلب که شوروى به دوستى با ایران پابند مى‌باشد و طرفدار پشتیبانى از حزب توده نبوده بلکه طرفدار میهن پرستان صادقى مى‌باشد. که میل دارند در کشورشان اصلاحات ضرورى انجام گیرد شخصاً دخالت مى‌نمود.
(1) در مورد ایران شوروی‌ها براى خرابکارى خود داراى یک مزیت بسیار مهمى مى‌باشند و آن این است که در آنجا اتباعى دارند از جمهوریهاى آسیاى مرکزى بخصوص تاجیکها که اصلاً اهل ایران هستند و همچنین آذربایجانیها که مى‌توانند با آنها عمل تبلیغاتى روى ایرانیان انجام دهند.
این تغییر رویه که در آن موقع بیشتر براى شاه خطرناک بود تا پشتیبانى تنها از حزب توده باعث آن نگردید که مسکو تماس خود را با پادشاه ایران و وزراء او قطع و دوستى شوروى را به آنها پیشنهاد ننماید ولى البته با شرایط بخصوص که قسمت‌هاى عمده آن انعقاد یک موافقت نامه اقتصادى بخصوص اتخاذ یک سیاست «بی‌طرفى مثبت» با تعهد کمترى نسبت به ایالات متحده بود.
اما شاه تا سال 1962 همان سیاست خود را بشرح زیر تعقیب مى‌نمود.
ـ حفظ تماس‌ها و مذاکرات دو جانبه
ـ اظهارات متعدد و مساعد مبنى بر نزدیک شدن به شوروى.
ـ تاکید مجدد این مطلب که ایران قبل از هر چیز از استقلال خود دفاع مى‌نماید و پیشنهاداتى را که ممکن است لطمه‌اى به آزادى عمل او وارد سازد رد مى‌نماید.
ـ خنثى کردن شدید عملیات خرابکارانه کمونیست‌ها تا اعدام بعضى از روساى کمونیست ایران مانند خسرو روزبه3 ولى روابط میان شوروى و ایران طى سال 1962 بسیار بهبودى یافت و این تحول در نتیجه اقدام رهبر دو کشور بوجود آمد.
از طرف شوروى دولت مسکو که از برقرارى نفوذ آمریکائى در ایران به مناسبت مسافرت شاه در سال 1962 بیمناک بود حملات مطبوعاتى و رادیوئى خود را کاهش داد و سپس کاملاً قطع نمود رهبران کرملین که اول حزب توده را به خاطر مخالفین غیر کمونیست رها نموده بودند تصمیم گرفتند خود به شاه مراجعه نمایند و کمى از خواسته‌هاى خود کاستند در صورتى که در سال 1959 سمنف معاون وزیر درخواست نموده بود که ایران از «پیمانهاى امپریالیست» خارج شود و سیاست بى‌طرفى اتخاذ نماید در سال 1962 شوروی‌ها اظهار داشتند که فقط با تعهد ساده شاه مبنى براجازه ندادن نصب موشک در قلمرو ایران موافق مى‌باشند.
از طرف ایران پادشاه که در عین حال از آمریکائی‌ها ناراضى (زیرا آمریکائی‌ها کمک به شاه را مشروط به اصلاحات سیاسى و ادارى نموده بودند) و ضمناً از اعمال شوروی‌ها نگران بود حاضر شده زمینه‌سازش با همسایه نیرومند شمالى خود مهیا سازد.
با قطع مبارزه انتقادى شوروى علیه رژیم و اقدام سازمانهاى مسکو نزد مخالفین ایرانى بالاخره شاه قبول نمود که نگذارد قلمرو ایران علیه شوروى بکار برده شود و به هیچ کشور خارجى حق استقرار پایگاههاى موشکى به هیچ‌وجه در قلمرو ایران ندهد.
اثر این تصمیم بزودى آشکار گردید موافقت نامه دریانوردى و بازرگانى سال 194 در اکتبر 1962 به مرحله اجرا گذاشته شد و با موافقت نامه بازرگانى تکمیل گردید و در 26 اکتبر موافقت نامه سرحدى 1957 پس از مسافرت مسکو نزد مخالفین ایرانى بالاخره شاه قبول نمود که نگذارد قلمرو ایران علیه شوروى بکار برده شود و به هیچ کشور خارجى حق استقرار پایگاههاى موشکى به هیچ‌وجه در قلمرو ایران ندهد.
اثر این تصمیم به زودى آشکار گردید موافقت نامه دریانوردى و بازرگانى سال 194 در اکتبر موافقت نامه سر حدى 1957 پس از مسافرت یک هیئت نمایندگى ایران به مسکو در ماه دسامبر 1962 در تهران به مناسبت بازدید یک هیئت نمایندگى شوروى به رهبرى معاون وزیر امورخارجه لاپین تکمیل گردید.
تحول روابط میان مسکو و تهران طى سال 1963 با تغییر سفیر کبیر شوروى در ایران ظاهر گردید که در آن به خدمت پکوف (اطلاعات ضد و نقیضى درباره تعویض پکوف در تهران واصل گردیده است بعضى‌ها خصوصاً این موضوع را مربوط به مغضوب شدن نامبرده مى‌دانستند ولى در حقیقت در مسکو پیش‌بینى شده بود که مأموریت حساس‌ترى یعنى نمایندگى شوروى در الجزایر را به نامبرده واگذار نمایند.) در تاریخ 12 ژوئن در تهران خاتمه داده شده و به جاى او زایتسف که متعلق به کمیته مرکزى نبود (این امر باعث خشنودى ایرانیان بود با وجود آنکه یک کارشناس مسائل خاورمیانه بود) سفیر کبیر در تهران گردید.
موافقت نامه‌هائى که در تاریخ 27 ژوئیه 1963 منعقد گردید و در سپتامبر به امضاء رسید براى اولین بار منجر به اعطاى یک وام «35 میلیون روبل» از شوروى گردید که مدت پرداخت آن 12 سال و سود آن %6 /3 بود در همین موافقت نامه همکارى شوروى جهت عمران منطقه مربوط به سرحدات شوروى و ایران در حوالى ارس و اترک و ساختمان 2 سد روى ارس ـ11 سیلو و شرکت شوروى در توسعه صنعت ماهیگیرى ایران در بحر خزر پیش‌بینى شده است.
به نظر مى‌رسد که مرحله قاطع این بهبود روابط مسافرت رسمى برژنف هنگامیکه رئیس شوراى عالیه شوروى بود باشد ولى این بازدید که از 16 الى 23 نوامبر 1963 انجام گرفت آن نتیجه را که شوروی‌ها انتظار داشتند نداد که اگر رئیس دولت شوروى در این مسافرت محبوبیت ملى پیدا نمود در عوض دولت ایران بخصوص شاه از خود مخالفتى نشان دادند.
پادشاه بخصوص طرح موافقت نامه فرهنگى را که برژنف کمى قبل از موقع در روز 21 نوامبر در انجمن ایران و شوروى به امید آنکه شاه کارى بجز قبول نمودن آن نمى‌تواند بکند مطرح نموده بود رد نمود بالاخره با وجود پذیرائى که از برژنف به عمل آمد و روز 21 نوامبر نامبرده سخنرانى در مجلس ایران نمود در انشاء اعلامیه مشترک متعاقب مخالفت شاه عمیقاً تغییر داده شد.
این مسافرت برژنف که قاعدتاً مى‌بایستى باعث تحکیم رشته‌هاى مودت گردد کمى با سردى خاتمه یافت دولت تهران مسئله ساختمان سد ارس را طول داد و در ماه آوریل قبول نمود در مانورهاى سنتو شرکت نماید و فقط 17 اوت 1964 موافقت نامه مربوط به برقرارى خط هوائى مستقیم میان شوروى و ایران که از ماه 1963 و مسافرت برژنف مطرح بود به امضاء رسید. در همان موقع (ژانویه 1965 یک هیئت ایرانى به رهبرى ژنرال طوفانیان 4 جهت گرفتن تجیهزات نظامى از آمریکا براى تحکیم نظامى ایران در مقابل عراق به آمریکا رفت. در هر حال این علت به طور رسمى توسط خود شاه به کاردار سفارت کبراى شوروى در تهران گفته شده بود زیرا کاردار مزبور که از این اقدام اظهار نگرانى نمود و اظهار داشته بود که چنانچه قضیه از این قرار باشد شوروى نیز به عراق تجهیزات نظامى خواهد داد) از طرف دیگر سفارت کبراى شوروى در تهران تماسهائى با افراطیون دست چپ داشت و این قضیه باعث آن شده بود که پلیس ایران کنترل خود را درباره دیپلماتهاى شوروى تشدید نماید و یک ایستگاه رادیو در نزدیکى بادکوبه مبارزات تبلیغاتى خود را علیه شاه و مشاورین او از نو آغاز نمود.
معهذا دولت مسکو ظاهراً از خود حسن نیت نشان مى‌داد و به این طریق در تاریخ 2 ژوئن 1964 موافقت نامه بازرگانى و پرداخت که مدت آن سه سال بود و در آن افزایش %2 حجم مبادلات پیش‌بینى شده بود در مسکو به امضاء رسید روز پنج سپتامبر 1964 خود شاه قبول نمود که یک مسافرت رسمى در فصل بهار 1965 به شوروى بنماید.
این مسافرت روز 21 ژوئن الى 3 ژوئیه 1965 بوقوع پیوست و متعاقب آن یک اعلامیه مشترک در تاریخ 3 ژوئیه انتشار یافت تبلیغات شوروى طبعاً این بازدید را مانند گامى در راه توسعه روابط شوروى و ایران قلمداد نمود.
ولى اولین اطلاعات واصله در این باره نظریه‌اى را که از خواندن اعلامیه مفهوم مى‌گردد منجمله اینکه این ملاقات نتیجه مثبتى نداده تاکید مى‌نماید.
طرفین اظهار مى‌نمایند که هر نوع استعمار را محکوم مى‌نمایند و اعلام مى‌نمایند که در راه برقرارى صلح و کاهش بحران بین‌المللى که ضررى ندارد اقدام مى‌نمایند در عوض هیچ اشاره‌اى عملاً به موافقت‌هائى که جنبه عملى داشته باشد نگردیده است.
معهذا شوروی‌ها و ایرانیها اصولاً اقدامات مربوط به موافقت نامه ژوئیه 1964 را پیرامون سد ارس به اتمام رسانیدند اعلام رسمى که در تاریخ 7 ژوئیه پیرامون آمدن کارشناسان فنى شوروى به ایران در ماه اوت گردید ممکن است نتیجه این مذاکرات باشد.
ولى دولت مسکو حاضر نشد در پیمان 1921 شوروى و ایران بخصوص آنکه تهران مى‌خواست ماده‌هاى 7 و 8 را حذف کند و ایرانیها موافقت نامه‌هاى فرهنگى را قبول مى‌نمودند. تجدید نظر نماید شاه و مشاورین او طبعاً نمى‌خواهند درب‌هاى کشور را به روى تبلیغاتى که تا به حال به سختى جلوى آن را گرفته‌اند بگشایند و این خود نشان مى‌دهد که نزدیکى ظاهرى شوروى و تهران مانند نزدیکى مسکو و آنکارا هنوز منوط به شرایط محلى است که حدودى دارد.
اکنون رهبران کرملین بار دیگر با تغییر روش خود با ایرانیان و شاه به قیمت ناراضى نمودن کمونیستها محلى خدمت سرشارى مى‌نمایند ولى شاه جنبه احتیاط را از دست نمى‌دهد در حقیقت شاه از پیشنهادات مسکو که به او وعده داده‌اند جلوى مبارزه شدید افراطیون دست چپ را علیه وى مى‌گیرند و به او آزادى بیشترى نسبت به ایالات متحده آمریکا مى‌دهند راضى مى‌باشد.
ولى اینکه شاه هنوز بیمناک است و جنبه احتیاط را در روابط خود با شوروی‌ها از دست نمى‌دهد مى‌رساند که هنوز بازى تمام نشده و کار یکسره نگردیده است.

توضیحات سند:

1ـ پیمان بغداد
این پیمان در سال 1955 میلادى (1334 ش) ابتدا میان عراق و ترکیه منعقد شد و در همان سال انگلستان، پاکستان و ایران نیز به آن پیوستند و از اعضاى اتحادیه عرب و قدرتهاى بزرگ غربى هم دعوت شد تا به منظور حفظ امنیت خاورمیانه و جلوگیرى از خطر کمونیسم به این پیمان ملحق شوند، اما هیچ یک از آنان نپذیرفتند. این پیمان که بعداً به پیمان سنتو مشهور شد، بر اثر تشویق‌هاى آمریکا و هدایت وزیر خارجه آن، «جان فاستر دالس» تشکیل شده بود، حلقه شمالى خاورمیانه‌اى از زنجیر امنیتى براى جلوگیرى از توسعه‌طلبى شوروى به حساب مى‌آمد و اگرچه هیچگاه آمریکا عضو این پیمان نبود، اما به واسطه پیمان‌هاى دو جانبه با ایران، پاکستان و ترکیه و کمک‌هاى نظامى به این کشورها، موجودیت پیمان را تضمین مى‌کرد. این پیمان در پى کودتاى 1958 (1337 ش) عراق و خروج این کشور از پیمان بغداد در 1959 (1338) به (سازمان پیمان مرکزى) یا سنتو تغییر نام یافت. پس از انقلاب 57 ایران نیز از این پیمان خارج شد و در نتیجه آن پیمان سنتو عملاً از هم پاشیده شد.
2ـ بروجردى (طباطبایى)، حاج آقا حسین
حضرت آیت‌اللّه‌العظمى حاج آقا حسین طباطبایى معروف به بروجردى در سال 1292 هجرى قمرى متولد شد. وى زعیم حوزه علمیه قم(بعد از آیت‌اللّه حائرى)، بانى مسجد اعظم قم و بزرگترین مرجع تقلید شیعیان بعد از شهریور 1320 هجرى شمسى و ایام سلطنت محمدرضا شاه بود. او پس از فراگیرى مقدمات در بروجرد به اصفهان رفت و در آنجا به تعلیم فقه و فلسفه مشغول شد. وى در نجف مدت 8 سال در محضر آخوند ملا محمد کاظم خراسانى به استفادت مشغول بود. پس از این دوران به ایران بازگشت و در بروجرد به تدریس علوم عقلى و نقلى پرداخت و در سال 1323 هجرى شمسى از سوى امام و سایر علما به قم دعوت شد. آیت‌اللّه بروجردى پس از ملاحظه شکست مشروطیت و حوادثى چون اعدام شیخ فضل‌اللّه نورى، و نیز آزردگى ناشى از بى ثمر ماندن فعالیتهاى سیاسى در مقابل رضاخان حتى‌الامکان از ورود در مسائل سیاسى پرهیز مى‌کرد و نگران آن بود که مبادا این گونه اقدامات به زیان مسلمین تمام شود. ایشان به همین جهت گاه مورد اعتراض واقع مى شد. پس از قیام علماى اصفهان و فاجعه مسجد گوهرشاد، حوزه علمیه قم با وجود شخصیتهایى همچون آیت‌اللّه العظمى بروجردى و آیت‌اللّه العظمى حائرى، به صورت بزرگترین حوزه علمیه شیعه درآمد و موجب رونق سایر حوزه‌هاى علمى ایران گردید. محمدرضا در بدو سلطنت سعى داشت به آیت‌اللّه بروجردى نزدیک گردد و از وجود پرنفوذ وى بهره‌بردارى نماید. امّا از جانب آن حضرت مطرود و مورد اعتراض واقع گردید.
آیت‌اللّه‌ بروجردى از مراجع بزرگ شیعه بودند. با توجه به بافت جبهه ملى که متشکل از افراد تحصیل کرده مذهبى هم بودند شرکت در مراسم بزرگداشت آیت‌اللّه‌ بروجردى به عنوان یک مرجع دینى امرى پذیرفته شده بود: ضمن اینکه بازاریان که عمدتاً از اعضاء و هواداران جبهه ملى بودند، نسبت به مراجع و رهبران مذهبى توجه خاص داشتند. در درون جبهه ملى نیز دو گروه مذهبى و لاییک از همان ابتدا نمود داشت، روحانیت امور را پیش مى‌برد و گروه تحصیلکردگان و دیگرى که مذهب را امرى خصوصى و شخصى مى‌پنداشتند و اصرار بر دنباله روى از سبک و سیاق غرب داشتند.
حضرت آیت‌اللّه بروجردى(ره) در سال 1380 ه‍ ق به ملکوت اعلى پیوست.
ر.ک‌: کوثر ج 1 ، صص 30ـ29 و 69ـ68
3ـ روزبه، خسرو
خسرو روزبه (1337 ـ 1294 ش)‌: وى فرزند ضیاء لشگر بود و در ملایر بدنیا آمد. تحصیلات ابتدایى را در مدرسه آمریکایى ملایر و تحصیلات متوسطه را در همدان به پایان رساند. سپس دانشکده افسرى را با کسب رتبه نخست به تحصیل پرداخت. در 1318 به علت درگیرى با فرمانده هنگ توپخانه ضد هوایى یکماه و نیم به اهواز تبعید شد. پس از شهریور 1320 در دانشکده افسرى به تدریس پرداخت. وى از اساتید باسواد دانشکده افسرى و مورد توجه رزم‌آرا رئیس دانشکده بود و در زمینه‌هاى ریاضى، فنى و نظامى تألیفاتى دارد. او در 1322 به حزب توده پیوست. در بهار 1323 به همراه کامبخش و سرهنگ سیامک سازمان نظامى حزب توده را بنیان گذاشت و عضو هیأت اجرائیه این سازمان شد. وى تا 1324 در دانشکده افسرى تدریس کرد اما در پى قیام افسران خراسان و کشف ارتباط روزبه با آنان مخفى شد. در زمان پیشه‌ورى به آذربایجان رفت. پس از سقوط دموکراتها در آذربایجان به شوروى گریخت. با ریاست رزم‌آرا به ستاد ارتش، وى افسران فرارى را به خدمت فراخواند. ظاهراً در همین زمان رزم‌آرا به روزبه وعده‌هایى داد که او در اوایل 1326 به ایران بازگشت. روزبه در 17 فروردین 1326 توسط رکن دوم دستگیر شد اما در هفده اردیبهشت همان سال با کمک حسام لنکرانى، ابوالحسن عباسى و صفیه حاتمى از زندان دژبان فرار کرد و از سوى دادگاه ارتش غیاباً به 15 ماه زندان و اخراج از ارتش محکوم گردید. او در فروردین 1327 دوباره دستگیر و دادستان ارتش براى وى تقاضاى اعدام کرد. لیکن فشار افکار عمومى و مطبوعات موجب تأثیر در رأى دادگاه شد. بنابراین محکوم به 185 سال زندان شد و براى مرتبه‌اى دیگر در آذرماه 1329 به همراه سایر رهبران حزب توده از زندان گریخت و در سازمان اطلاعات حزب توده به فعالیت پرداخت. پس از کودتاى 28 مرداد 1332 روزبه در «ستاد جنگى» حزب توده که به منظور مقابله با کودتا ایجاد شده بود عضو گردید و در این رابطه مدتى کوتاه به همراه سرهنگ على اکبر چلیپا به میان ایل قشقایى رفت. پس از دستگیرى و خروج آخرین بقایاى حزب توده از کشور، روزبه در ترکیب هیئت اجرائیه موقت حزب به فعالیت ادامه داد. (1335) وى در سال 1337 توسط رژیم شاه اعدام شد.
4ـ ارتشبد حسین طوفانیان‌:
وى یکى از چهره‌هاى مرموز رژیم گذشته بود که عنوان رسمى وى معاون یا جانشین وزیر جنگ و رئیس سازمان صنایع نظامى بود ولى از هیچ مقامى حتى رئیس ستاد بزرگ و وزیر جنگ حرف شنوى نداشت. تمام خریدهاى نظامى ایران از خارج که هر سال سر به هزاران میلیون دلار مى‌زد بوسیله او انجام مى‌گرفت و ارقام کلان «کمیسیون» با پورسانت دریافت مى‌کرد که هیچ کس از آنها خبر نداشت. فردوست در خاطرات خود راجع به او مى‌گوید‌: نام ارتشبد طوفانیان به علت نقش او در معاملات اسلحه ایران شهرت جهانى یافته بود. او بیش از ده سال مأمور منحصر به فرد خرید سلاح از کشورهاى مختلف جهان بود. مسلم است که فروشندگان سلاح به وى حق و حساب مى‌دادند این یکى از اصول متداول جهانى در معاملات تسلیحاتى است. او ارقام دقیق پورسانت‌ها را به محمدرضا مى‌گفت و وى مقدارى را به خودش مى‌داد و در مورد بقیه دستور مى‌داد که به کدام اشخاص و به چه مبلغى پرداخت شود. پس از وقوع انقلاب طوفانیان در ایران ماند و در جریان پیروزى انقلاب دستگیر و زندانى شد. چگونگى فرار او پس از انقلاب هم اسرارآمیز است و فردوست مى‌گوید‌: طوفانیان در زندان قصر بود که روزى عده‌اى آمدند و او را به لویزان بردند (مدارک معاملات اسلحه در لویزان نگهدارى مى‌شد). ظاهراً در آن جا طوفانیان مدارک را به یک فرد آمریکایى تحویل داده و سپس به اتفاق او از کشور خارج شده است. اینکه چرا آمریکائی‌ها پس از انقلاب او را فرارى دادند؟ به این دلیل مى‌تواند باشد که اکثر مقامات آمریکایى در این چپاول سهم داشتند. اگر طوفانیان و اسناد خرید اسلحه مى‌ماند، انتشار آنها بزرگترین افتضاح جهانى را برپا مى‌کرد و خیلى‌ها در آمریکا آبرویشان مى‌رفت و سرنگون مى‌شدند. محمود طلوعى (همان منبع) ص 939 طوفانیان پس از فرار از انگلیس با جمع‌آورى عده‌اى از نظامیان سابق، علیه انقلاب اسلامى شروع به توطئه چینى و مقابله با انقلاب اسلامى نمود.

منبع:

کتاب چپ در ایران - روابط ایران و شوروی صفحه 196





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.