تاریخ سند: 19 مهر 1346
موضوع: ستار دلیری
متن سند:
از: ۱۸/ﻫ گزارش تاریخ: 19 /7 /46
به: ۳۰۴ شماره: ۱۷92/ﻫ
موضوع: ستار دلیری منبع: یکی از همکاران
نامبرده بالا که در گذشته یکی از بختیاریهای نسبتاً سرشناس و معروف بوده به علاوه هنگام تصدی ایرج در کشور از ایادی و نزدیکان او محسوب میگردیده است و با استفاده از حمایت ایرج1 توانست مقاماتی را نیز احراز نماید پس از خروج ایرج از مملکت شاید به علت نزدیکی با وی مورد بیتوجهی قرار گرفت تا به حدی که اخیراً وقتی بیمار و احتیاج به معالجه طولانی پیدا کرده و به تهران منتقل شد، در یکی از بیمارستانهای درجه ۳ بستری شد. عزتاله دلیری که برادرزاده شخص مورد بحث بوده و فعلاً در قسمت مستغلات شرکت ملی نفت گچساران اشتغال دارد اظهار میدارد هنگامی که ستار دلیری در بیمارستان بوده آقای اردشیر زاهدی وزیر امورخارجه به طریقی از موضوع مطلع و ضمن عیادت و توجه زیاد به وضع مداوای مشارالیه در شرفیابی به پیشگاه شاهنشاه آریامهر وضعیت ستار دلیری را به شرف عرض ملوکانه رسانده اظهار میدارد که این شخص در هنگام حکومت دکتر مصدق خدمت بزرگی انجام داده زیرا او بود که من و پدرم را خانه به خانه نقل مکان داده و از نظر مأمورین وقت که قصد دستگیری ما را داشتند مخفی داشت. بنا به گفته عزتاله دلیری شاهنشاه آریامهر پس از استماع بیانات آقای زاهدی امر میفرمایند که ستار دلیری جهت معالجه به خارج اعزام گردد. ولی نامبرده در همین بین فوت مینماید و موضوع عزیمت وی به خارجه عملی نمیگردد. آقای دلیری اضافه نموده که پس از درگذشت ستار دلیری نیز مراتب به شرف عرض همایونی رسیده و او امری دایر به پرداخت شصت هزار تومان بدهی مشارالیه همچنین برگزاری مراسم ختم در اصفهان وسیله استاندار استان ششم صادر میگردد که هر دو به موقع اجراء گذارده میشود.2
نظریه رهبر عملیات: عزتاله دلیری ضمن برگزرای ختم برای ستار دلیری در مسجد جامع دوگنبدان که در آن فرماندار کل و عدهای از رؤسای ادارات دولتی و شرکت نفت حضور داشتند مراتب فوق را همه جا بیان نموده که در نتیجه این مطلب بین مردم دهان به دهان نقل میشود.
توضیحات سند:
1- منظور از ایرج تیمور بختیار میباشد که شرح حال وی در صفحه ۱۷۸ آمده است.
2- اردشیر زاهدی که مناصب خود را مدیون کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ میداند در شرایط مختلف به کمک افرادی که به نحوی در کودتا نقش داشتهاند میشتافته است که سند حاضر یک نمونه از آنهاست.
منبع:
کتاب
اردشیر زاهدی به روایت اسناد ساواک صفحه 94