تاریخ سند: 24 آبان 1334
آخرین گزارشی که مأمور ویژه، درباره فوت آقای مصطفی کاشانی از منزل آیتالله کاشانی کسب نموده است
متن سند:
تاریخ: 24 /8 /1334
رکن دوم ستاد ارتش
اطلاعیه
آخرین گزارشی که مأمور ویژه، درباره فوت آقای مصطفی کاشانی از منزل آیتالله کاشانی کسب نموده است، آقای مصطفی کاشانی(۱) در روز یکشنبه ساعت ۱۲ به وسیله یک سواری کرایه از طوالش به اتفاق آقایان عباس ناجی و علی ناجی وارد تهران [شده] و به منزل آقای گرامی میروند، در روز دوشنبه ساعت ۱۷، طبق دعوتی که داشتند، به منزل آقای موسوی(2) نماینده مجلس شورای ملی رفته و تا ساعت ۲۰ در منزل آقای موسوی بودند، سپس به اتفاق آقایان محمدعلی مسعودی(۳) و عباس ناجی از منزل آقای موسوی خارج و به منزل احمد ناجی واقع در شمیران که محل اقامت خودشان بوده، میروند. در ساعت ۴ بعد از نیمه شب حالشان بهم میخورد که آقایان احمد ناجی و عباس ناجی آقای مصطفی کاشانی را به شهر آورده و به بیمارستان «لقمان ادهم» واقع در خیابان مخصوص میبرند و در ساعت ۵ صبح آقای مصطفی کاشانی فوت مینماید. قبل از ظهر روز گذشته نمایندگان مجلسین و آیتالله سید محمد بهبهانی و آقایان ناصر ذوالفقاری معاون نخستوزیر،(۴) على معتمدی،(۵) دکتر اردلان وزیر صنایع کشور و تیمسار سرلشگر علوی مقدم رئیس دادرسی ارتش، سردار فاخر حکمت رئیس مجلس شورای ملی و عده زیادی از نمایندگان اصناف در پامنار حاضر و به آیتالله کاشانی تسلیت گفتند، هنگامی که آیتالله کاشانی با آقای ذوالفقاری معاون نخستوزیر مشغول صحبت بودند، یک مرتبه فریاد زدند آقایان چنانچه موضوع قتل پسر من روشن نشود من در این مملکت غوغا میکنم. بایستی تعیین کنید که پسر من به دست چه اشخاصی به قتل رسیده است. در ساعت ۱۹ آقای هیراد رئیس دفتر مخصوص اعلیحضرت همایون شاهنشاهی در منزل آقای کاشانی حاضر و به آقای کاشانی تسلیت گفتند و امروز ساعت ۱۰ صبح مراسم تشییع جنازه آن مرحوم از مسجد سپهسالار به عمل خواهد آمد و ممکن است جنازه به کاظمین جهت دفن فرستاده شود و یا در صحن حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده خواهد شد.
توضیحات سند:
۱- در روز ۲۳ آبان ماه ۱۳۳۴ سید مصطفی کاشانی فرزند آیتالله کاشانی و نماینده شورای ملی به طور ناگهانی درگذشت. بعدازظهر همین روز مراسم تشییع جنازه وی باشکوه کامل انجام گرفت. در خصوص مرگ مصطفی کاشانی عدۀ زیادی دستگیر شدند. از جمله پوران، دختر محمد مسعود، کلفت و باغبان خانه سید مصطفی کاشانی نیز جزو دستگیرشدگان بودند.
۲- سید اسدالله موسوی نماینده مجلس شورای ملی در دورههای ۱۵ (۱۳۲۸ - ۱۳۲۶)، ۱۸ (۱۳۳۵ - ۱۳۳۲) و ۱۹ (۱۳۳۹ - ۱۳۳۵) از سوسنگرد و دوره ۲۰ (۱۳۴۰ - ۱۳۳۹) از اهواز بود.
۳- محمدعلی مسعودی: فرزند حسن، در سال ۱۲۹۲ ﻫ ش در تهران متولد شد. دبستان و دبیرستان را در تهران تمام کرد و از دانشکده حقوق دانشگاه تهران لیسانس گرفت. روزنامه اطلاعات مربوط به عمویش عباس مسعودی بود، محمدعلی از زمان دانشجویی در آنجا کار میکرد. در سالهای ۱۳۱۶تا ۱۳۲۰ سردبیر روزنامه اطلاعات شد. در آن سالها سردبیری روزنامه، زحمت زیادی نداشت، اخبار از منابع میرسید و همگی حاکی از پیشرفت، آبادانی، ارزانی و فراوانی بود. چون کسی از ترس دیکتاتوری رضاخان حرفی از کمبودها، گرانی، سختیها و مشکلات مردم در صفحات روزنامهها منعکس نمیکرد. بعد از شهریور ۱۳۲۰ با رواج آزادی قلم و بیان، روزنامه اطلاعات رقیبهائی پیدا کرد. عباس مسعودی کار برادرزادهاش را کم کرد و مقامش را بالاتر برد و او را قائممقام خود کرد. محمدعلی مسعودی در دورههای ۱۵ و ۱۶ از تهران و دماوند وکیل شد. اما در دوره هفدهم که انتخابات مجلس در زمان دکتر مصدق انجام گرفت، نتوانست به وکالت انتخاب شود. در سال ۳۱ روزنامه اطلاعات را ترک و روزنامه «پست تهران» را در سال ۳۲ منتشر کرد. این روزنامه از دربار در مقابل مصدق حمایت میکرد. به این ترتیب روزنامه پست تهران به روزنامهای پرتیراژ تبدیل گردید. بعد از ۲۸ مرداد ۳۲ که روزنامههای اطلاعات و کیهان به دستور زاهدی متوقف شدند، مسعودی از این وضع استفاده کرده و پست تهران را به صورت یک روزنامه خبری در آورد. از ۲۸ مرداد ۳۲ تا ۶ بهمن ماه ۴۱ حدود ده سال کار مهم مسعودی ساختن صندوقهای انتخاباتی و بیرون آوردن وکلای مورد نظر دولت از این صندوقها بود. او در سال ۱۳۳۶ وارد حزب ملیون شد و باز، کار تقلب در انتخابات را انجام داد. مجدداً در دورههای هجدهم، نوزدهم و بیستم به نمایندگی مجلس شورای ملی رسید. پس از سال ۱۳۴۱ و با تأسیس حزب ایران نوین او دیگر کنار گذاشته شد تا این که در اواخر حکومت پهلوی، شاه او را سناتور انتصابی کرد. محمدعلی مسعودی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به آلمان رفت و پس از چندی در اثر تصادف با خودرو، جان سپرد.
۴- ناصر ذوالفقاری معاون نخستوزیر کابینه حسین علاء بود.
۵- مقصود على معتمدی وزیر مشاور در کابینه حسین علاء است.
منبع:
کتاب
روحانی مبارز / آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد- جلد دوم صفحه 724