متن تلگراف علمای اعلام و حججاسلام یزد به آقای نخستوزیر
متن سند:
متن تلگراف علمای اعلام و حججاسلام یزد به آقای نخستوزیر
بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای علم نخستوزیر ایران ـ طهران
فان کنت لاتدری فتلک مصیبۀ
و ان کنت تدری فالمصیبۀ اعظم
تصویبنامه اخیر دولت راجع به تساوی حقوق مرد و زن و اختلاط ایشان در هر مجلس و انجمن ـ که منافی شرع انور و مخالف قانون اساسی کشور بود ـ عموم مسلمین را نگران و ناراحت نموده، آیات عظام نجف اشرف و قم و تهران و مشهد و مراجع دیگر مردم در سایر بلاد عواقب وخیمه آن تصویبنامه را به آن جناب تذکر دادهاند!
راستی جای بسی تعجب و حیرت بلکه عبرت است که شخصی1 که اباً عن جدٍ در شمار حامیان اسلام و دین مبین و معتقد به شریعت حضرت سیدالمرسلین (ص) است در این امر مهم تا این درجه ساعی و پیشقدم است و اجرای آن را بر رفع فقر و بیچارگی عمومی و پریشانی ملت مقدم دارد! هنوز آثار دینی خاندان جنابعالی در بیرجند و غیره باقی و برقرار و سالیان دراز به یادگار خواهد ماند.
شارع بزرگ اسلام چندان رعایت جانب زنان و حمایت در رفاه و آسایش ایشان فرموده که ممکن است خداینخواسته یک روزی چند نفر از مردان کوتهنظر بهتساوی حقوق خود با آنان از قبیل: صداق، نفقه، کسوه، مسکن و سایر مزایا را از دولت بخواهند؛ بیانصافی است که [به] تقاضای معدودی انگشتشمار از زنهای متجدد و اروپا گشته تمام احکام دینی و قانونی زیر پا گذاشته شود!
امیدواریم به احترام دین و افکار مسلمین و حفظ قانون اساسی تصویبنامه نامتناسب دولت را الغاء و بدینوسیله زنان مسلمه را از انحطاط و پستی که نتیجه قوانین ناموزون است محفوظ و مصون دارید.
در خاتمه معروض میداریم:
کاری مکن که رو به در آسمان نهیم هر تیر نالهای که بود در کمان نهیم
و بدانید وقتی از همهجا مقطوع الرجاء شدیم ناچار به درگاه خداوند قادر قاهر یکتا پناه خواهیم برد.
الاحقر الجانی الحاج شیخ محمود اردکانی ـ الاحقر شیخ جلال علومی ـ حاج سیدعلی رضا مقدسی ـ اسدالله آیتاللهی ـ اقل الحاج شیخ احمد علومی ـ جلال آیتاللهی ـ سید علی محمد وزیری ـ الاحقر محمد الصدوقی 2
توضیحات سند:
1. منظور از «شخصی که اباً عن جد...» اسدالله علم نخست وزیر وقت است.
2. شهید آیتالله محمد صدوقی فرزند ابوطالب در سال 1284ش. در یزد چشم به جهان گشود. نسب ایشان به فقیه جلیلالقدر شیعه شیخ صدوق میرسد. او در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و تحت سرپرستی میرزا محمد کرمانشاهی، پسرعموی خویش، به تحصیل علوم پرداخت و در سال 1349 ق. به قم عزیمت و در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری شرکت کرد. ایشان از بدو ورود به قم، به دوستی و همصحبتی با امام خمینی (ره) دل بست و با بالا گرفتن موج توفنده جریان فدائیان اسلام، خانه خود را پناهگاه امن آنان قرارداد و به همکاری با ایشان پرداخت و در ممانعت از خوانده شدن نماز بر جنازه رضاشاه فعالیت چشمگیری داشت. آیتالله صدوقی در سال 1330ش. به یزد بازگشت. در پی واقعه 15 خرداد 1342 در اعتراض به دستگیری حضرت امام (ره) به تهران مهاجرت کرد. در سال 1343 با تبعید امام به ترکیه در خانه به سوگ نشست و از اقامه جماعت خودداری کرد و دیگران را هم از گفتن اذان و برپایی جماعت منع نمود. آیتالله صدوقی ضمن سروسامان دادن به حوزه علمیه یزد در هر فرصتی مخالفت خود را با رژیم شاه آشکار میکرد. در سال 1354 ممنوعالخروج شد و در سال 1356 سپاه اسلام را در یزد تشکیل داد. با شهادت حاجآقا مصطفی خمینی به سازماندهی مبارزات در بخش وسیعی از کشور اقدام کرد و نقش محوری خود را در طول مبارزات سالهای 1356 و 1357 که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید، بهخوبی ایفا نمود. آن شهید بزرگوار نه تنها در استان یزد بلکه با ارتباطی که با علمای شهرهای دیگر بهویژه اصفهان، قم و مشهد داشتند، نقش برجستهای در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا نمودند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی از طرف مردم یزد به مجلس خبرگان رفت و برای تدوین اصل ولایتفقیه تلاش بسیار کرد.
امامت جمعه و نمایندگی امام در یزد، مسئولیت دیگری بود که او به عهده گرفت. حضرت آیتالله صدوقی که به فرموده حضرت امام (ره): «عزیزی بود که در تمام صحنههای انقلاب حضور داشت و برای خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمیشناخت.» سرانجام در روز یازدهم تیرماه 1361 با دهان روزه در محراب نماز جمعه توسط منافقین شقی به شهادت رسید. (یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 01 صفحه 164