صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: شخصی معروف به شادی دهقان خورقانی، شغل: واعظ

تاریخ سند: 29 آبان 1356


موضوع: شخصی معروف به شادی دهقان خورقانی، شغل: واعظ


متن سند:

موضوع: شخصی معروف به شادی دهقان خورقانی، شغل: واعظ
29 /8 /56


ساعت ۱۸ روز 23 /8 /36 جواد علافیان (خیاطی ثابت) بدوستش اظهار داشت شیخی آمده و در مسجد پیغمبر (ص) کنفرانس می‌دهد که از طرفداران خمینی و دکتر شریعتی است اگر وقت داشتی به آنجا برو که به دنبال این موضوع شیخ مورد بحث در ساعت ۱۸:۳۰ به مسجد آمده به طوری که محلی برای نشستن وجود نداشت و حتی در بیرون از مسجد نیز اجتماع کرده بودند ضمناً افرادی که در این مجلس شرکت داشتند و مورد شناسایی واقع شدند عبارتند از محمدابراهیم درفشی شغل کفاش، اکبر یوسفی شغل پیراهن‌دوز، حاجیلو کارمند اداره آبیاری همدان و صنعتی کارمند سد شهناز (شیفت کار تصفیه خانه) سجادی محصل کلاس ششم ادبی شبانه دبیرستان علویان و یکی از کارمندان تعاون و امور روستا و محمدتقی عالمی پیشنماز مسجد واعظ مورد بحث پس از ورود به مسجد پشت میز قرار گرفت و اول صحبت به معنای آیه‌ای پرداخت که شب قبل در باره آن کمی صحبت کرده بود و پس اظهار داشت سالهاست که ما مسلمین اول از فرعون و حالا هم از قوم فرعون می‌کشیم ای بازاری‌ها چرا خوابتان برده، چرا باید منافع مملکت ما را به غارت ببرند چرا باید حافظ منافع نباشیم، چرا باید جامعه ما پیشرفت نکند، می‌دانید عدم پیشرفت جامعه ما چه است؟ نداشتن رهبر اسلامی، ما احتیاج به یک رهبر اسلامی داریم بعضی‌ها می‌گویند علی گفته بچه‌هایتان را باب روز بار بیاورید، علی کی این حرف را زده است علی گفته بچه‌هایتان را برای فردا بسازید یعنی تمام مسائل اجتماعی و تمام مسائل اقتصادی و تمام مسائل روز را برایش بگوئید، آورده‌اند برای بچه‌های ما کاخ جوانان ساخته‌اند، یک دختر را می‌برند تا حتى ؟؟ بند او را باز می‌کنند و در معرض دید جوانان قرار می‌دهند این کاخ جوانان ما است کاخ جوانان این است که فرهنگ جامعه اسلامی ما بچه‌ها را باید اینطور تربیت و برای فردا ساخته می‌دانید زمانیکه درست یادم نیست سن ۲6 یا ۲۷ سال پیش که سرباز وظیفه بودم یکی از دوستان در اطراف رشت درس می‌گفت و معلم بود آمد به من گفت فلانی من یک روز به عنوان یک نفر بازرس فرهنگ رفتم به یک ده از یک بچه پرسیدم که بچه جان آیا مشقهایت را نوشته‌ای یا نه دیدم دستش را گذاشت روی پیشانی و بنا کرد به گریه کردن گفتم بچه جان چرا گریه می‌کنی گفت آخر امروز مرغمان تخم نکرده پدرم ببرد دکان برای من دفتر بخرد تا مشقهایم را در آن بنویسم ای مردم مومن اقتصاد یک خانه که با یک تخم مرغ بسته باشد. این مملکت اسلامی است؟ می‌شود پیشرفت را در این مملکت دید این مملکت یک انقلاب بزرگ احتیاج دارد بعضی عمامه به سرها می‌گویند با یک گل بهار نمی‌شود اما ژاپنی‌ها می‌گویند یک بنفشه پیک بهار است. ژاپن در عرض ۲6 سال شده آن و ما در عرض ؟؟ سالها شدیم این اگر ژاپن صادرات آفتابه را قطع کند مومنین ما باید بدون طهارت نماز بخوانند آقا را (خمینی) که دفعه اول گرفتند و آزاد نمودند درست یادم نیست گویا سال 4۲ بود من خودم در روزنامه خواندم که نوشته بود آقا قبول کرده‌اند که دیگر کاری با کسی نداشته باشند یعنی آقا صلح نموده‌اند اما آقا فرمودند بشکنید آن قلم را که این را نوشته است مگر می‌شود من کاری با کسی نداشته باشم مگر امکان دارد که طهارت با نجاست صلح کند ای قبه‌دارها ای دم کلفت‌ها من در متوسلین به کتک بودم که یکی از دوستان گفت ۲۸ سال من اینجا هستم روزی نامه‌ای آوردند گفته آقا این را امضاء کن بفرما بیرون فرمود هرگز امضا نمی‌کنم من از دشمنم هرگز اطاعت نخواهم کرد مومن آن است که مته را بگذارند به مغز او و بگویند دوستت کجاست بگوید من نمی‌دانم اینجاست که مومن بدرد می‌خورد، مومن آن است که آتش سیگار را بر بدن او بگذارند باز هم به دشمن اطاعت نکند، یک سید که خیلی وقت است مرده یک روز پنجشنبه ناهار را با زن و بچه‌هایش می‌خورد برای شام چیزی نداشته‌اند برای فردا روز جمعه هم چیزی نداشته‌اند تا روز شنبه گرسنه می‌مانند ظهر روز شنبه که 4۸ ساعت بوده گرسنه مانده بودند درب حیاط به صدا در می‌آید درب را باز می‌کنند که می‌بیند یک نفر وارد شد آقا سلام، سید می‌گویند شما --- نماینده قبه‌دارها و دم‌کلفتها و حضرت هستم شما این نامه را امضاء بفرمائید و این کیسه طلا هم برگ سبزی است تحفه درویش قبول بفرمائید آقا نامه را می‌خواند و می‌فرماید من این نامه را امضاء نمی‌کنم آن نماینده را مانند سگ بیرون می‌کند و زن آقا می‌آید می‌گوید سید این چه کاری بود کردی ما 48 ساعت است که چیزی نخورده‌ایم آقا فرمود زن من با امضاء کردن این نامه دین خود را در این منطقه نابود می‌کردم و حداکثر من تا ۲ ساعت دیگر بتوانم گرسنه بمانم بعد از مردن من مردم می‌آیند و جنازه من را از زمین برمی‌دارند پول می‌ریزند شماها آن پول را برای خودتان غذا تهیه نمائید من برای ۲ ساعت زندگی دین را نمی‌فروشم ای مومنین و ای جوانان برای مبلغ ناچیزی خودتان و دین اسلام را نفروشید محمد (ص) مومن را تعریف نموده و او را تشبیه کرده به درخت چون بین درختان هیچگونه تبعیضی وجود ندارد اگر یک درخت آب بخورد تمام برگهای او سبز است و اگر آب نخورد تمام برگهایش زرد می‌شود، سپس تشبیه نمود به درخت خرما که در تمام سال برگ‌هایش سبز است هم زمستان و هم در تابستان مومن هم باید آنطور در برابر تمام مشکلات زندگی و مقابله با دشمن مانند درخت خرما باشد میوه درخت خرما که از تمام میوه‌ها بهتر و دیرتر فاسد می‌شود با خرما می‌شود خیلی راحت زندگی کرد حتی با یک دانه آن مومن باید جامعه‌ساز باشد من شنیدم این عمامه به سرها ما گفته‌اند این سیاست جداست کی گفته چرا ما باین دانیم که رهبر ما چه کار می‌کند آقای دکتر علی شریعتی آن مرد بزرگ آن ابر مرد یکی از مدافعان دین اسلام بود کسی بود که اولین کتاب دفاع از ابوذر و زینب را نوشت حالا او را ما نمی‌شناسیم او توانست اندوخته‌های خودش را دو دستی تقدیم اسلام کرد پدر ایشان در یک صحبتی می‌گفت که من ندیدم پسر من یک روز غذای سیر بخورد اما قبه‌دارها و حضرت در مجلس‌های مجللی شرکت می‌کنند آیا با پر کردن شکم می‌رود از حال مردم باخبر شود بقول یکی از دوستان من به من تلفن کردند که آقا شنیده‌ایم که حرفها زاده‌اید گفتم بلی گفت یا یک قمه پشت درب مسجد منتظر هستیم گفتم اگر نیایی مرد نیست ولی بعضی از معلمین که یک کلمه حرف به بچه‌ها می‌زند آقای مدیر می‌گوید آقا شنیده‌ام شما فلان حرف را زده‌اید دیگر نشنوم معلم دیگر می‌گوید بله قربان چشم، رهبر مانند علی می‌شود که زینب را به عروسی دعوت کرده بودند رفت از بیت‌المال یک گردن‌بند گرفت و شرط کرد گفت اگر نیاوردم لنگه آن را تهیه خواهم کرد که بر حسب تصادف على آمد متوجه شد که آن گردن بند نیست سوال فرمود که چه شده آن گردن‌بند گفت قربان به دخترتان داده‌ام گفت زینب را آوردند فرمود دخترم چرا این گردنبند را برده‌ای زینب فرمود به امانت برده بودم على فرمود اگر شرط نکرده بودی که گردن‌بند طوری شود لنگه آن را تهیه کنی تو را به عنوان اولین زن دزد از بنی‌هاشم دست می‌بریدم، حالا منافع مملکت ما را به جیب اربابان خودشان می‌ریزند این دزدی نیست در سر سفره‌های رنگین می‌نشینند با افتخار حضرتها این دزدی نیست؟ على (ع) به حکام نامه نوشت که بین مردم باشید مبادا گوشه نشینی اختیار کنید رهبر گوشه نشینی بدرد مردن می‌خورد، رهبری کسی است که آمدم هر وقت اراده کرد بتواند رهبر خودش را ببیند مانند این عینک من که هر وقت بخواهم برمی‌دارم یا عمامه من که هر وقت بخواهم بر می‌دارم زندگی یک رهبر باید از زندگی یک نفر روستایی بی‌چیز هم بی‌چیز‌تر باشد تا به فکر مردم باشد آقای خمینی آن رهبر عالیقدر که پسر عزیزشان را از دست دادند تمام زندگی این آقا را صورت کرده‌اند همه‌اش ده هزار تومان شد اما آقای سلطان محمد خان قاجار که ما از این خانها زیاد دیده‌ایم دریای خزر را به روسهای تزاری بخشید تمام تاریخ این را نوشته که من نمی‌خواهم برای خاطر یک مشت آب شور کام شیرین دوستان عزیزمان را تلخ کنم، مظفرالدین شاه که امیدوارم خداوند هر چه زودتر این طایفه را از روی زمین بردارد (مردم با صدای بلند گفتند آمین) و خلاصه پایان صحبت‌هایش گفت ای دوستان ای هم رزمان شماها این جا جمع شده‌اید که هم‌رزم بودنتان را اعلام کنید سعی کنید که هیچ وقت بهانه دست دشمن ندهید من دعا می‌کنم و آنهائی که با من همرزم هستند سه مرتبه بگویند صحیح است گفت ما رهبر اسلامی می‌خواهیم خدایا رهبر ما حضرت آیت‌الله حاج آقا روح‌الله خمینی را بر ما و بر ایران عزیز برگردان که تمام مسجد یک صدا چند مرتبه گفتند صحیح است ضمناً موقعی که اسم خمینی یا شریعتی می‌آمد تمام مسجد صلوات می‌فرستادند خدایا ما از زمان فرعون داریم می‌کشیم تا حالا خدایا شر این طایفه را از ایران عزیز دور کن که در ساعت ۲۰:۳۰ مجلس به پایان رسید.
نظریه شنبه: برابر شایعات موجود واعظ مورد نظر پسر حسین غفاری معدوم می‌باشد که نام وی علی غفاری است و به نام مستعار دهقان خوارقانی معرفی شده.
ظریه یکشنبه: ۱- خبر صحت دارد ۲- نامبرده بالا به نام هادی دهقان خوارقانی1 به مدت چهار شب در مسجد پیغمبر2 به منبر رفته که شبهای قبل صحبت‌های وی به این تندی نبوده و شایعات موجود با توجه به نظریه شنبه و اینکه طبق اظهار آقای آخوند ملاعلی معصومی علی غفاری که همسرش با خانواده‌ای نسبت دارد چند روز خود به اتاق خانواده در منزل ملاعلی اقامت داشته امکان دارد با توجه به متن گزارش خبر یاد شده همان فرزند غفاری بوده باشد ضمناً یاد شده پس از اظهار مطالب فوق بلافاصله منطقه را ترک نموده است. ۳- برابر شایعات موجود و به احتمال قوی واعظ مورد بحث از طرف محمدتقی عالمی دعوت گردیده و به همین مناسبت در مسجد وی نیز سخنرانی و عالمی در مجلس سخنرانی او که بعد از نماز ترتیب داده می‌شود شرکت داشته است. 4- اطلاعات شهربانی همدان تلفنی عالمی را احضار و لیکن مشارالیه از رفتن به شهربانی خودداری و تلفنی با اطلاعات شهربانی سروان هاشمی صحبت و اظهار داشته که هیچگونه اطلاعی از واعظ مورد بحث نداشته و او را نمی‌شناسد. در صورتیکه قرائن و شواهد چنین بر می‌آید که امدن واعظ موصوف با محمدتقی عالمی دامغانی بی‌ارتباط نبوده و در استفاده از منبع ۱۰۸۰ مشخص گردید که عالمی با چند نفر که آنها ناشناس بودند و از دوستان نزدیک مشارالیه بودند تماس و در مورد سخنرانی واعظ و اینکه شهربانی با وی در این زمینه صحبت نموده مذاکراتی انجام و با گوشه و کنایه و خنده‌های تمسخر‌آمیز دستگاه را مسخره می‌کردند ۵- برابر اظهارات اخوند ملاعلی واعظ مورد بحث که به نام علی غفاری می‌باشد در تهران در مسجدی که قبلاً پدرش نماز می‌گذارد می‌باشد و برابر اظهارات او کتابخانه‌ای در مسجد تأسیس نموده که دارای ۱۵۰۰ جلد کتاب می‌باشد که شناسایی مشارالیه و تعیین صحت و سقم اظهارات آخوند دراین زمینه ضروری خواهد بود. رضامند
نظریه چهارشنبه: نظریه یکشنبه مورد تایید است. خجند

توضیحات سند:

١- هادی دهقان خورقانی- هادی غفاری است که در اوج انقلاب اسلامی در این مسجد و مسجد جامع چندروزی سخنرانی داشته که در تهییج مردم نقش خوبی ایفا نمود ساواک در مسجد جامع قصد دستگیری وی را داشت که با قطع برق توسط انقلابیون فراری داده شد.
۲- مسجد پیغمبر یکی از پایگاه‌های انقلابی است که در اوج انقلاب اسلامی در تحریک مردم به حمایت از انقلاب اسلامی نقش مهمی ایفا می‌نمود. این مسجد در خیابان باباطاهر و در داخل بازار واقع و از آثار مربوط به دوران قاجار است. مزار یکی از پیامبران بنی‌اسرائیل به نام هجی یا هگی در این مسجد قرار دارد.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان همدان، کتاب دوم صفحه 142



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.