تاریخ سند: 29 بهمن 1341
موضوع: جلسه منزل سپهبد کیا
متن سند:
شماره: 33709 /332 تاریخ: 29 /11 /1341
موضوع: جلسه منزل سپهبد کیا
بعدازظهر روز چهارشنبه 17 /11 /41 جلسه هفتگی منزل تیمسار سپهبد کیا تشکیل بوده و در حدود پنجاه نفر از دوستان ایشان منجمله تیمسار سرلشگر طائرپور1 معاون سابق اداره دوم ستاد کل. قدسی قاضی منتظر خدمت دادگستری. ایلخانیزاده از محترمین کردستان به اتفاق چند نفر از اهالی رضائیه و کردستان. هرمزی و چند نفر از افسران بازنشسته در آن شرکت کردهاند.
در این جلسه سپهبد کیا تا حدود ساعت 1830 مشغول پذیرایی از چند نفر مهمانان خصوصی خود بوده و در جلسه شرکت نداشت. در غیاب ایشان، ایلخانیزاده با سرلشگر طائرپور راجع به شخصیت نظامی و بیوگرافی تیمسار سپهبد شاهبختی و تشییع جنازه مشارالیه که در روز 18 /11 /41 به عمل آمد، صحبت کرد و گفت تیمسار امیراحمدی1 به قدری از فوت آن مرحوم متأثر بود که در مراسم دفن تیمسار شاهبختی، تیمسار ورهرام استاندار فعلی فارس، که داماد سپهبد شاهبختی هستند، به سپهبد امیراحمدی تسلیت گفت. سپس راجع به جانشین ایشان جهت ریاست کانون افسران بازنشسته صحبت شد. ایلخانیزاده اظهار داشت سپهبد امیراحمدی یا سرلشگر همایونی به جای سپهبد شاهبختی به ریاست کانون مزبور تعیین خواهند شد و بیشتر امکان دارد که سرلشگر همایونی تعیین شود. ایلخانیزاده افزود که اگر ارتشبد هدایت دچار گرفتاری فعلی نبود، طبعاً ایشان بیش از همه استحقاق این سمت را داشت و با وضع فعلی، سرلشگر همایونی شایسته میباشد. پس از ورود سپهبد کیا به جلسه، اظهار داشت دکتر شیخالاسلامی رئیس دانشگاه ملی2 مدتها قصد ملاقات با من را داشت که امروز به منزل من آمد و ناچار شدم از ایشان پذیرایی کنم و به این جهت نتوانستم زودتر خدمت آقایان برسم. هرمزی در اطراف شخصیت و مردمدوستی سپهبد کیا و پدر ایشان، مطالب زیادی گفت. هنگام خداحافظی، ایلخانیزاده و چند نفر دیگر تیمسار کیا به نامبرده گفتند نباید نگران باشید، زیرا در هر انقلاب و تحولی تا چند وقت یا چند ماهی همه ناراحت و نگران میشوند، ولی بالاخره مسئله حل خواهد شد.
راجع به بازگشت دکتر امینی به تهران و حمله روزنامه کیهان به ایشان هرمزی صحبت کرد و سپهبد کیا اظهار نمود انتقاد و حمله شدید باعث شهرت بیشتر و منفعت وی میگردد. به ویژه اینکه ایشان (دکتر امینی) شخص پرروئی میباشد. قدسی به طور انفرادی با شخص دیگری که پهلوی ایشان نشسته بود، راجع به ادامه انتظار خدمت خود صحبت کرد و گفت آقای وزیر دادگستری اصرار دارند که من به یکی از شهرستانهای دیگر بروم؛ ولی قبول نکرده و نخواهم کرد؛ زیرا به گواهی پرونده و همه مطلعین، در تمام دوران خدمتم به درستی و شرافت و پاکی و بخصوص با کمال شاهدوستی زندگی کردهام و چندین مدال و نشان از اعلیحضرت همایونی شاهنشاه دارم و به جرم سیاسی (مبارزه با کمونیست و وطن فروشان) به دست آقای الموتی وزیر سابق دادگستری منتظر خدمت شدهام و دلیل ندارد که در تهران شغل مناسب با معلومات قضائی و شایستگی به من ندهند. جلسه ساعت 8 بعدازظهر خاتمه یافت.
گیرندگان. ریاست اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران جهت استحضار
ریاست شهربانی کل کشور جهت استحضار
ارسال شود. 29 /11 /41
توضیحات سند:
1. سپهبد احمد امیراحمدى آقاخان، در سال 1267 ش به دنیا آمد. او پس از اتمام تحصیلاتش وارد ارتش شد. در جریان تهیه مقدمات کودتاى 1299 با درجه سرتیپى همردیف رضاخان و محرم او در نیروى قزاق بود. وى در جریان سرکوب کردستان به عنوان امیرلشگر نیروهاى غرب شهرت یافت و پس از سالها جنگ موفق شد برخى از سران کُرد را با تأمین فریب دهد. سران شورشى از امیراحمدى خواسته بودند که رضاخان به آنها کارى نداشته باشد و این مطلب را پشت قرآن نوشته و امضاء کند. وى به هر تقدیر شورش کُردها را پس از 4 سال جنگ به پایان رسانید و به عنوان فاتح غرب وارد تهران شد. وقتى که رضا شاه به سلطنت رسید نام امیر احمد آقاخان را براى او انتخاب و درجه سپهبدى نیز به او اعطا کرد. وى تنها سپهبد دوران رضاخان بود که بلافاصله نیز خانهنشین و بعدها شغل بسیار بىاهمیتى به او داده شد. رضاشاه که او را رقیب بالقوه براى خود مىدانست، همچنان وى را در سمت فرمانده لشگر غرب نگه داشت.
امیراحمدى که از کردستان جواهرآلات زیادى جمعآورى کرده بود، توانست ثروت خود را به پانصد خانه برساند که تمامى آنها در خیابانها و کوچههاى اطراف چهارراه حسنآباد قرار داشت. با فرارسیدن سقوط رضاخان، امیراحمدى وضع بهترى پیدا کرد.
وی در شهریور 1320 به پیشنهاد فروغى، فرماندار نظامى تهران شد و در کابینههای فروغى، قوام و سهیلى وزیر جنگ شد. امیراحمدی در سال 1322 تحت فشار روسها از این سمت برکنار شد. وى در سال 1324 در کابینه قوام به وزارت جنگ منصوب شد و در کابینههای هژیر و ساعد تا سال 1328 عهدهدار این مقام بود. او همچنین سناتور شاه نیز بود. امیراحمدی سرانجام در سال 1344 در سن 77 سالگى درگذشت.
ر .ک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، خاطرات حسین فردوست، ج 1، تهران، 1376، ص 77.
2. دانشگاه ملی ایران در سال ۱۳۳۸ش تأسیس شد و چند سالی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به همین نام بود؛ ولی در خرداد ماه سال ۱۳۶۲ش با موافقت ستاد انقلاب فرهنگی، نام آن به دانشگاه شهید بهشتی تغییر یافت.
تفکر راهاندازی این دانشگاه، در سفر محمدرضا پهلوی در سال 1333ش به امریکا، توسط دکتر علی شیخالاسلام که در آن زمان به عنوان نماینده دانشجویان ایرانی در برابر او سخنرانی کرد، به عنوان راهکاری جهت جلوگیری از خروج دانشجویان ایرانی مطرح گردید که مورد موافقت شاه قرار گرفت.
دکتر شیخالاسلام در سال 1338ش، پس از مطالعاتی پیرامون دانشگاههای غیردولتی به ایران بازگشت و مقدمات راهاندازی این دانشگاه را فراهم نمود، که با مخالفتهایی نیز روبرو بود؛ ولی عضویت حسین علاء در هیئت تشکیلدهندگان این دانشگاه، که نشانگر حمایت محمدرضا پهلوی از آن بود، موجب گردید تا باوجود مخالفتها، این دانشگاه راهاندازی شود و در نیمهی دوم سال 1339ش، اولین دوره تحصیلی خود را در ساختمانی در دوراهی یوسف آباد تهران با حضور شاه و فرح پهلوی آغاز نماید.
منبع:
کتاب
سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب دوم صفحه 50