تاریخ سند: 15 خرداد 1354
موضوع: منبر رفتن یک نفر روحانی مشکوک در بندرعباس
متن سند:
از: 17/ ﻫ تاریخ: 15 /3 /1354
به: 312 شماره: 4004/ ﻫ 1
موضوع: منبر رفتن یک نفر روحانی مشکوک در بندرعباس
چند روز پیش به مناسبت ایام فاطمیه با همکاری افرادی به اسامی علی مظفری شغل فرشفروش و متین (عباس گرجیزاده)1روحانی عدهای از یزدیهای مقیم بندرعباس را وادار به دعوت شخصی روحانی به منظور منبر رفتن در ایام فاطمیه به بندرعباس2 نمودند. در اعلامیهای که جهت آگاهی مردم از منبر رفتن روحانی مورد بحث در مسجد یزدیهای بندرعباس نصب شده بود روحانی مزبور به نام سیدآبادی معرفی و در بعضی مواقع هم به وی فیضآبادی گفته میشد . مشارالیه مدت 11 روز در مسجد یزدیها به منبر رفته و یک شب در پادگان نیروی دریایی بندرعباس بنا به درخواست درجهداران به اسامی داستانگو. خلیلنژاد و حسن متقی و چند شب هم در منطقه منازل مسکونی کارکنان نیروی دریایی بندرعباس که احتمالاً با همکاری شخصی به نام دکتر بهاری بوده منبر رفته است. در نتیجه پس از چند شب منبر رفتن روحانی مورد بحث، متین به یکی از دوستانش تلفن زده و اظهار میدارد مبلغ پنج هزار ریال به منظور پرداخت به روحانی بپردازد که دوستش مبلغ مورد نظر را تهیه و به ملاقات متین میرود که ضمن صحبت متین اظهار میدارد چند شبی که شیخ مربوطه منبر رفته منبرش خوب بوده و برداشتی که از منبر وی به عمل آمده مطلوب بوده است. مشارالیه سپس اضافه نموده که فیضآبادی معتقد به سکوت و سکون نمیباشد بلکه میگوید برای رسیدن به هدف باید مسلح شد و اسلحه در دست گرفت. بالاخره مبلغ تهیه شده در اختیار متین قرار گرفت و معلوم شد روحانی مذکور در ساعت 5 /3 بعدازظهر دوشنبه مورخ 12 /3 /54 با اتوبوس تی. بی. تی به مقصد قم، بندرعباس را ترک خواهد نمود در حالیکه بلیط وی تا مقصد تهران بوده است و قرار بوده جوانی به نام کاظم که نانوا است شیخ را تا سیرجان همراهی کند لیکن از صبح مورخ 11 /3 /54 پس از پخش اعلامیه ها افراد موردنظر (متین و علی مظفری و تعدادی از دوستانشان) بسیار ترسیده و منتظر دستگیری خودشان از طرف مأمورین بودند متعاقب این کار مأمورین اطلاعات شهربانی در محل نانوایی شخصی به نام محمدی که در ظاهر روحانی مربوط را دعوت نمودهبود رفته که همین موضوع باعث شد به روحانی فیضآبادی اطلاع داده شود که مأمورین در جستجوی وی میباشند و مشارالیه پس از هوشیار شدن در ساعت مقرر جهت حرکت به تی. بی. تی مراجعه ننموده و پس از خارج شدن از شهر بعد از پاسگاه پلیسراه سوار اتومبیلی شده و بندرعباس را ترک ........3
______________________
1. حجتالاسلام حاج شیخ عباس گرجیزاده، معروف به متین، فرزند غلامعباس در سال 1328ش در قریه شمیل بندرعباس به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی تا سیکل اول، به آموختن علوم حوزوی روی آورد و در سال 1347ش راهی قم شد و در مدارس آیتالله نجفی(ره) و حقانی ادامه تحصیل داد؛ در این بین به مدت یک سال نیز به یزد آمد و در مدرسهی قلعه کهنه ساکن شد و دوباره به مدرسه حقانی بازگشت. ایشان که در جریان مبارزات روحانیت قرار داشت، در اسفندماه سال 1352 به علت داشتن تعدادی از کتب ممنوعه در حجرهی خود، دستگیر و زندانی شد. و در 20 شهریور سال 1353 از زندان آزاد شد.
پس از این آزادی، به بندرعباس رفت و درحالی که امامت جماعت یکی از مساجد شهر را به عهده داشت، با نام متین، در مسجد کوفهی شهر بندرعباس، اقدام به برپایی جلسات مخفی کرد. به همین علت در آذرماه سال 1354 به ساواک احضار و تحت فشار قرار گرفت. این مساله موجب شد تا دوباره راهی یزد شود، ولی این پایان ماجرا نبود و در یزد نیز به ساواک احضار شد و از هر نوع همکاری با آنها سر باز زد.
او که در جریان 15 خرداد ماه سال 1354 شرکت کرده بود، در سال 1356 دوباره به بندرعباس بازگشت و فعالیتهای خود را از سر گرفت. با اوج گیری انقلاب اسلامی، مسجد ایشان یکی از کانونهای اصلی مبارزه و پخش اعلامیه بود و در همین راستا بود که برادرش، به نام صادق گرجی در اردیبهشت ماه سال 1357، در حین پخش اعلامیه در سانحهای از دنیا رفت و همین مساله، فرصتی شد تا بسیاری از حرکتهای مردمی در شهر سازماندهی شود.
ایشان که از سال 1354 درصدد راه اندازی یک کتابفروشی مذهبی در شهر بود، در نهایت در سال 1356، کتابفروشی ساحل کتاب را که مرکز پخش کتب مذهبی و انقلابی بود راه اندازی کرد. (اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
حجتالاسلام شیخ عباس متین، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مشاغل و مناصب مختلفی به خدمت مشغول شد که از آن جمله است: نمایندگی مجلس شورای اسلامی، مدرسه عالی شهید مطهری واحد شهر کرد، نهاد نمایندگی رهبری دانشگاه شهرکرد، نهاد نمایندگی رهبری دانشگاه یزد، اخذ مجوز تأسیس موسسه آموزش عالی آزاد غیردولتی، مسئول نهاد دانشگاه آزاد هرمزگان
2. اصل: دعوت که با توجه به ترکیب جمله حذف شد.
3. ادامه سند در پرونده یافت نشد.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان هرمزگان - کتاب 1 صفحه 257

