صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

پیام مردم آذربایجان به ملت مسلمان ایران وسایرملل آزادیخواه جهان بسم اللّه الرحمن الرحیم ملت ایران ـ دستگاه دیکتاتور و هیئت حاکمه و اربابان استعمارگرش وقتی با منظره استقبال دانشجویان ایرانی مقیم اروپا روبرو شدند و شکست و رسوائی فرعون اعظم را از نزدیک مشاهده نمودند بصلاحدید سازمان اینتلیجنت سرویس انگلستان دست به مانور تازه دیگری زدند که در عین سادگی بسیار سیاستمدارانه بود بدین معنی که رهبر حزب ساخته شده مجلس معلوم الحال را به عنوان نخست وزیر کشور ما و سپر بلای جان آجان افتخاری لوله های نفت و در عین حال سد راه انقلاب عظیم ملی ما تحمیل کردند و طبق برنامه دیکته شده آقای منصور1 داد سخن داد و پس از مبلغی تعریف و گزافگوئی در باره خود و دارو دسته اش اعلام کرد که حکومت حزبی تشکیل داده و دموکراسی ملی اجرا خواهد کرد و در راه خواسته های ملت قدم برخواهد داشت.
در همان ساعات به کسی پوشیده نبود که بشیوه همیشگی سیاست انگلیس دستگاه حاکمه مزورانه ترین وعوامفریبانه ترین برنامه ها را برای خود ترتیب داده است از آن جمله برای فریب افکار عمومی به محدودیت غیرقانونی حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی مرجع عظیم الشأن ما خاتمه داد و شب شنبه 15 /1 /43 به مأمورین دستور داد دزدکی معظم له را به قم عزیمت دهند و مقارن آن در مراسم بدرقه اولین دسته حجاج ایرانی داد سخن داد که روحانیت مورد احترام ماست و متعاقب آن روزنامه مفتضح اطلاعات در شماره 11355 دروغ بزرگی را انتشار داد که خوشبختانه جامعه روحانیت با همه مردم در اجرای برنامه های انقلاب شاه همگام شده است و آقای منصور به خیال خام خود می خواست خواسته های مردم رنج کشیده را با رفع یک بازداشت خلاف قانون معامله نماید لکن روشن بینی جامعه روحانیت نقشه های باصطلاح سیاستمدارانه اش را فاش ساخت و حضرات مراجع عظام جواب سختی به این یاوه سرائیها فرمودند و صریحا اعلام داشتند تا نتیجه قطعی حاصل نشود ملت ایران به مبارزه مقدس خود ادامه خواهد داد و جامعه روحانیت اهل سازش و بند و بست نیست و متعاقب آن جریانها و تظاهرات مردم مسلمان پایتخت و اجتماع پرشکوه مدرسه فیضیه قم و استقبال با عظمت حضرت آیت الله آقای قمی در مشهد و بازگشت مجاهد بزرگ و رهبر آذربایجان حضرت آقای قاضی طباطبائی بعد از چندین ماه توقیف و محدودیت که در روز جمعه 4 /2 /43 با استقبال بی سابقه عموم طبقات مردم روبرو گردید و در حدود ده هزار مردم زجر کشیده با شعار آسمانی «نصر من اللّه و فتح قریب» در نهایت نظم و آرامش همراه اتومبیل معظم له از خیابانهائیکه مملو از جمعیت بود گذشتند و احساسات مذهبی خود را بطرز عاقلانه ای ابراز داشتند.
لذا آقای منصور دستپاچه فهمید که ملت ایران جدا در اجرای خواسته های مشروع و قانونی خود پافشاری می کند این بود که چهره پنهانی خود را نشان داد و کماندوهای مست خود را مأمور کرد مجددا پس از چندین ساعت نیمه شب همانروز وحشیانه از در و دیوار بخانه اش بریزند و خانواده بیگناهش را با سلاح های آتشین تهدید کنند و با بیرحمی و درندگی معظم له را به تهران و قزل قلعه منتقل کنند و از همه مسخره آمیزتر اینکه در سازمان امنیت معظم له را مجبور می کنند که نامه مرقوم فرمایند که گویا چیزی نیست آقای نخست وزیر به ملاقات خواسته اند و مردم مبادا عکس العمل نشان دهند و رونوشتهائی از آن منتشر می کنند.
(اگر عین آن بدست آمد منتشر خواهد شد) مردم جهان بدانید ـ در کشور شاهنشاهی...
دستگاه قلدری بنام دولت رهبران ما را بضرب و شتم مجبور به ملاقات نخست وزیر شاه می کنند.
مردم جهان بدانید ملت ایران منصور را نخست وزیر نمی داند و حاضر باطاعت از او و پلیس جیره خوارش نمی باشد.
مردم جهان بدانید ـ زاهدی ـ علاء1 ـ اقبال2 ـ شریف امامی3 ـ امینی4 ـ علم5 و منصور منتخب ما نبوده و نیستند و برای ما فرق ندارند خر همان خر است اسم دیگر است.
ملت مسلمان ایران بدانید ـ این همه تلاشهای مذبوحانه هیئت حاکمه برای چند صباح ادامه دیکتاتوری و کوبیدن نهضت مقدس و تاراج هر چه بیشتر ثروتهای ما بدست اجانب است.
ملت ایران بدانید ـ دستگاه حاکمه با تمام قدرت برای تسلط امپریالیسم انگلیس و روسپی طنازش اسرائیل می کوشد و در بسط صهیونیسم از ریختن خون جوانان ما و دزدیدن رهبران ملی و مذهبی ما و ایجاد هرگونه مشکلات در راه ترقی ملی خودداری نمی کند.
ملت مسلمان بدانید ـ این بریتانیاست که برای حفظ منافع خود این همه مصائب برای ما فراهم می آورد و نهضت عظیم و مترقی ما را با تمام قوای خود و عمالش می کوبد و بدانید رؤسای بی شخصیت عرضه اداره امور را ندارند و حتی برای جلوگیری از اعتصاب مردم دست بدامن رهبران ما می گردند.
و فقط طوطی وار برای به تأخیر انداختن انقلاب نهائی ما یاوه سرائی می کنند.
ملت ایران بدانید مردم آذربایجان همدوش شما برادران خود برای تحصیل حکومت مشروع و قانونی از پای نخواهد نشست و یورشهای مأمورین سازمان را همه با هم[خنثی ]می کنیم.

توضیحات سند:

1ـ حسنعلی منصور یکی از نخست وزیران شاه و عامل سیاست آمریکا در ایران بود.
وی در سال 1340، «کانون مترقی» را تأسیس کرد که اعضای مؤسس آن، محسن خواجه نوری، منوچهر شاهقلی، فتح اللّه ستوده و امیرعباس هویدا بودند.
در سال 1342، این جمعیت تبدیل به «حزب ایران نوین» شد.
طرح حزب نخبگان و تحصیلکردگان غرب بالاخص آمریکا، حرکتی بود برای منزوی کردن کامل جناح وابسته به انگلیس، چون کانون مترقی، سمبل یک جریان امریکایی بود حتی شیوه زندگی امریکایی ها را داشتند.
از مهمترین کارهای منصور،تصویب کاپیتولاسیون و سلطه مطلق امریکا درایران بود،فراماسون بودن منصور و عضویتش در «لژپهلوی» و استمرار راهش توسط امیرعباس هویدا و اعضای حزب ایران نوین، نشان دهنده اطاعت بی چون و چرای آنهااز سیاست امریکابود.
وی در اول بهمن 1343 در مقابل مجلس شورای ملی توسط محمد بخارائی از اعضای هیأت موتلفه اسلامی ترور شد و به قتل رسید.
ر.ک:ظهور وسقوط سلطنت پهلوی، ج2.
از سیدضیاء تابختیار، مسعودبهنود.
1ـ حسین علا در سال 1261 شمسی در تهران متولد شد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در لندن به اتمام رسانید و در مدرسه حقوق ثبت نام کرد ولی قبل ازاینکه تحصیلات خودرا پایان دهد، به استخدام وزارت امورخارجه درآمد و وابسته سفارت لندن شد.
وی به لحاظ پشتوانه خانوادگی که در صحنه حکومت داشت، (تقریبا تمامی اعضای خانواده او جزء رجال و شخصیتهای عصر ناصری، مظفری و پهلوی بودند) به سرعت نردبان ترقی را طی نمود و در 1296 در کابینه مستوفی الممالک به سمت وزارت فوائد عامه و تجارت تعیین شد.
در سال 1299 به سمت وزیر مختار ایران در اسپانیا منصوب شد و به لحاظ حضورش از ابتدای نوجوانی در لندن زبانهای انگلیسی و فرانسه را آموخت لیکن هیچ گاه تحصیلات منظم نداشت.
در زمان خلع سلطنت قاجار وی به همراه سیدحسن تقی زاده جزء مخالفان قرار گرفت ولی نه به دلیل مخالفت با سلطنت، بلکه به دلیل وابستگی بیش از حدی که به انگلیس داشت و بعد هم از مواهب دوره پهلوی برخوردار شد.
وی تا قبل از اولین دوره 1ـنخست وزیری اش (29 اسفند 1329) سمتهای مختلف از جمله، وزیر دربار، وزیر مختار در فرانسه، سفیرکبیر ایران در امریکا، وزارت امورخارجه و...
را عهده دار بود.
حسین علا با پشتوانه خانوادگی رشدکرد ولی انشا و حسن خط دائیهای خود را نداشت و نه شم سیاسی برادران و پدر زن خود را، وی در هر دو بار صدارتش پس از یک واقعه مهم و یا بحران به عنوان چهره ای وفادار به شاه دارای سابقه طولانی و مصلحت جو و سازشگر پا به صحنه سیاسی کشور گذاشته و در واقع شاه را از یک مهلکه روحی و فکری خلاصی داده است.
بار اول پس از ترور رزم آرا و مرتبه دوم بعد از سپهبد زاهدی روی کار آمد.
در دوره دوم صدارت وی، فدائیان اسلام دستگیر شدند و علت دستگیری اقدام به ترور نخست وزیر (حسین علا) در مسجد شاه در مراسم فاتحه سیدمصطفی کاشانی (پسر آیت الله کاشانی و نماینده مجلس) بود که ترور نافرجام بود و او از صحنه جان سالم به در برد و تنها سرش بر اثر ضربه قنداق تفنگ مظفر ذوالقدر شکسته شد و متعاقب آن سران جمعیت فدائیان اسلام دستگیر و رهبر جمعیت (نواب صفوی) و خلیل طهماسبی، حسین واحدی و مظفر ذوالقدر به اعدام و بقیه به حبسهای طویل المدت محکوم شدند.
وی در سال 1336 از نخست وزیری کناره گیری کرد و به سمت وزیر دربار منصوب شد و تا سال 1342 در این سمت ماند.
بعد از واقعه پانزده خرداد 1342 به علت خبری که در مورد تقبیح عمل شاه و عمالش در گشودن آتش به روی مردم به شاه رسانده می شود،ازسمت خودعزل و چندی بعد به سناتوری مجلس سنا برگزیده شد و در سال 1343 در 82 سالگی فوت کرد.
حسین علا فراماسون بود و ریاست باشگاه لاینز را نیز بر عهده داشت.
ر.ک: نخست وزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، باقر عاقلی، صفحات 270 ـ 266.
2ـ منوچهر اقبال فرزند حاج مقبل السلطنه خراسانی معروف به «اقبال التولیه» در بیست مهر 1288 شمسی در مشهد به دنیا آمد.
وی تحصیلات ابتدائی را در مدارس ثروت و دارالفنون تهران به پایان برد.
در سال 1305 عازم اروپا شد و در سال 1312 به عنوان متخصص امراض عفونی از دانشکده پزشکی پاریس فارغ التحصیل گردید.
اقبال در دولت اول قوام (مرداد ـ بهمن 1321) به معاونت وزارت بهداری رسید و این سرآغاز مشاغل دور و دراز دولتی او بود.
در شهریور 1323درکابینه محمدساعدکفیل وزارت بهداری شد و در دولت دوم قوام (بهمن 1324 ـ آذر 1326) به وزارت بهداری و وزارت پست و تلگراف رسید.
در دولت هژیر وزیر فرهنگ شد.
پس از این وی مناصب مختلفی را عهده دار گردید تا سال 1336 که به نخست وزیری رسید.
دولت وی پس از 3 سال و چهار ماه مقابله با دشوارترین تنش های سیاسی در شهریور 1339 سقوط کرد.
در آبان 1342 به عنوان مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران منصوب شد.
وی از اعضای فراماسونری و مؤسسان لژ «خورشید تابان» بود.
ر.ک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوب، ج 2، صفحات 338 ـ 330.
4ـ علی امینی در سال 1285 شمسی در تهران متولد شد.
تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در تهران و زیر نظر مادرش (فخرالدوله نوه مظفرالدین شاه) و دارالفنون به اتمام رساند.
سپس برای اخذ معارف اسلامی عازم عراق شد و چندی در نجف به تحصیل علوم دینی پرداخت و به کشور مراجعت نمود.
وی برای گذراندن تحصیلات عالی راهی پاریس شد و در سال 1310 شمسی از دانشگاه پاریس دکترای اقتصاد گرفت.
پس از مراجعت به کشور ابتدا شغلی در وزارت دادگستری اختیار نمود.
نامبرده با دختر وثوق الدوله (بتول وثوق) ازدواج کرد.
امینی درسال 1329 در کابینه منصورالملک وزیر اقتصاد ملی گردید و در کابینه مصدق هم وزیر اقتصاد بود ولی به دلیل اختلاف فکری، مصدق او را پس از چند ماه کنار گذاشت.
وی پس از چند دوره وزارت و اثبات وابستگی به امریکا و متحدانش در قضیه نفت و برنامه کنسرسیوم و امضای قرارداد (امینی ـ پیچ) در 27 شهریور 1333 و تصویب آن در مجلس سرانجام در سال 1340 پس از مهندس جعفر شریف امامی به نخست وزیری رسید.
مشارالیه فردی جنجالی، زیاده گو و بلندپرواز بود و از ابتدای صدارت دست به انجام تغییرات سریع و تندی زد و همین امر باعث شد تا پس از چهارده ماه اکثر به اصطلاح رجال و شخصیتهای سیاسی آن عصر با او مخالف شوند و شاه هم از ترس وابستگی خانوادگی اش به قاجاریه و زیاده گوئی و بلندپروازی بیش از حد وی تصمیم به عزل او بگیرد.
امینی در تیرماه 1341 استعفای خود را به شاه تسلیم نمود و بعد از یک هفته عازم اروپا شد.
ر.ک: بازیگران عصر رضاشاهی و محمدرضا شاهی، ناصرنجمی.
5 ـ امیراسداللّه علم فرزند محمدابراهیم خان شوکت الملک در سال 1298 شمسی در بیرجند متولد شد.
از تحصیلات او اطلاع درستی در دست نیست.
احتمالاً تحصیلات او بیش از دیپلم کشاورزی ادامه نیافت علم در سال 1318 به توصیه پدرش با دومین دختر ابراهیم خان قوام الملک شیرازی ازدواج نمود و بدین سان ارتباطات عمیق اشرافیت اطلاعاتی ایران با پیوندهای خویشاوندی تحکیم یافت.
امیر اسداللّه علم با مرگ پدر وارث خان نشین قاین شد که آخرین فصل پیوندهای شوم این دودمان را با استعمار بیگانه (انگلیس) ورق بزند.
سالهای 1320 ـ 1323 در تعیین سرنوشت بعدی علم جوان نقش قطعی داشت و در همین دوران بود که او در مکتب جاسوسی و توطئه گری آزمون خود را با موفقیت طی کرد و تجربه ها اندوخت.
در این سالها علم در ارتباط فعال با سرویس اطلاعاتی بریتانیا نقش حساسی در عملیات جاسوسی، بویژه در تهران و شرق و جنوب ایران ایفا نمود و در رأس شبکه عوامل اینتلیجنت سرویس قرار گرفت.
در سال 1324 فرماندار کل بلوچستان شد و در کابینه دوم محمدساعد (آبان 1327 ـ فرودرین 1329) وزیر کشاورزی بود.
در کابینه حاج علی رزم آرا به وزارت کار رسید.
در سالهای 1329 ـ 1332 علم از نزدیکترین یاران محمدرضا پهلوی بود و در ماجرای25 ـ 28 مرداد 1332 نقش فعالی ایفا نمود.
نقش علم که از رایزنی و هدایت هشیارانه «شاپور ریپورتر» برخوردار بود به عنوان رابط شاه و او دوام داشت.
علم در سالهای 1341 ـ 1342 به صدارت رسیدوپس ازچندی درسال 1343 به ریاست دانشگاه شیراز انتخاب شد و در سال 1344و تا آخر عمر به عنوان وزیر دربار شاهنشاهی مشغول به کار بود.
وی یکی از قدرتمندترین رجال به اصطلاح سیاسی سالهای 1340 لغایت 1357 رژیم پهلوی بود.
علم مرد قدرتمند دربار پهلوی قریب به پنج ماه پس از مرگ رقیب دیرین خود، منوچهر اقبال در 25 فروردین 1357 در 38 سالگی به بیماری سرطان درگذشت.
ر.ک: ظهور و سقوط رژیم پهلوی، جلد دوم، صفحات 247 ـ 231.

منبع:

کتاب شهید آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی به روایت اسناد ساواک صفحه 137

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.