تاریخ سند: 17 مرداد 1336
گزارش
متن سند:
شماره : 1768/الف
روز دوشنبه گذشته (14 /5 /36) عده زیادی از طبقات مختلف مردم و رجال
کشور از جمله مهندس اشراقی1 وزیر پست و تلگراف ـ دکتر مهران2 وزیر
فرهنگ ـ اشرف احمد3 معاون اداری نخست وزیر ـ سرلشگر علوی مقدم رئیس
شهربانی ـ آقایان افشار.
خرازی.
جعفر بهبهانی4 ـ جلیوند ـ مهدی مشایخی.
صارمی نمایندگان مجلس.
میر سیدعلی بهبهانی5 ـ
تجدد پدر آقای وزیر
بازرگانی.
نورالدین
امامی.
6 آقای
صدرالاشراف7 رئیس
مجلس سنا.
سلیمان
بهبودی8 رئیس تشریفات
دربار شاهنشاهی و عده ای
از روحانیون در جلسه
روضه خوانی منزل آیت الله
بهبهانی حضور به هم
رسانده بودند.
آیت الله بهبهانی پس از
خروج بهبودی از منزل
خطاب به یکی از روحانیون
که مجاور ایشان نشسته بود ضمن تمجید از صدرالاشراف گفتند بطوریکه اطلاع
حاصل نموده بهبودی شخص بسیار کثیف و ناپاکی است و در زمان اعلیحضرت
فقید تلفنچی بود و پس از شهریور که دیگر کسی در دربار و اطراف شاهنشاه نبود
به ریاست تشریفات منصوب گردیده و فعلاً مأمور سری اعلیحضرت همایونی در
کسب اطلاعات می باشد و چون مرد بسیار ناپاکی است لذا اخبار دروغ و
سفسطه آمیز به عرض شاهنشاه رسانیده و ذهن معظم له را مشوب می کند و با
توجه به وضع فعلی کشور و تضاد سیاسی آمریکا و انگلیس و قضیه نفت خداوند
کشور را از لوث وجود این قبیل اشخاص که دور شاهنشاه را گرفته اند پاک و از
گزند آنان مصون دارد زیرا همین اشخاص تمام دوستان شاهنشاه مقام روحانیت
و سلطنت را که بهم قوام و بستگی دارد از یکدیگر جدا ننماید.
آیت الله از قول نورالدین امامی می گفتند جمال امامی به عنوان مسافرت به
اسلامبول به لندن عزیمت نموده و از دو حال خارج نیست یا برای تماس با
انگلیسها رفته و یا اعلیحضرت همایون شاهنشاه با مرحمت پولی به وی امر
فرموده اند با توجه به موقعیت کنونی از کشور خارج شود.
در این موقع شیخ حاکم دوبی و همراهان به جلسه روضه خوانی وارد و حاکم
دوبی در کنار آیت الله بهبهانی نشست و آیت الله ضمن خیر مقدم از شرکت
مشارالیه در جلسه مذکور اظهار تشکر نموده و نسبت به اتحاد و هماهنگی
مسلمین اظهار امیدواری نمودند.
حاکم دوبی ضمن تایید اظهارات آیت الله بهبهانی گفت ملل عرب اسلامی فکر
آیت الله را می ستایند و روی همین اصل می خواهند کنگره اسلامی تشکیل دهند و
اختلاف مربوطه به شیعه و سنی را کنار گذارده و در این دنیای پرآشوب به نفع
کشورهای اسلامی که قدرتی عظیم ولی پراکنده ای محسوب می شوند قدم
بردارند روحانیون حاضر در جلسه اظهارات حاکم دوبی را مورد تمجید و تایید
قرار دادند.
در این موقع حاج میرزا آقا ملک آبادی برادر آقای سروری رئیس دیوان عالی
کشور که از وعظا [وعاظ] تهران است به منبر رفته و مدتی در مورد اتحاد و
یگانگی مسلمین و مبارزه علیه کمونیسم و توده ایها صحبت کرد و اضافه نمود
تحت توجهات شاهنشاه و پرچم اسلام باید دیانت و مظاهر آن را تقویت تا
بخودی خود بر شرک و بت پرستی یعنی کمونیسم فائق آئیم و همانطوری که در
گذشته به قوه ایمان علیه توده ایها قیام کردیم با برگزاری این مجالس در تقویت
روح مردم بکوشیم.
مقارن ساعت 12 جلسه مذکور خاتمه یافت.
منبع ـ موثق
ارزش خبر تایید شده
اصل در پرونده آیت الله بهبهانی
273
توضیحات سند:
1ـ امیرقاسم (ابوالقاسم)
اشراقی فرزند حسین
(عبدالمجید) در سال 1277 در
تهران متولد شد.
تحصیلات
ابتدائی و متوسطه را در تهران
در مدارس سن لوئی و
دارالفنون سپری کرد و پس از
گذراندن دوره مدرسه پست و
تلگراف در تهران برای ادامه
تحصیل به آلمان رفت و در
مدرسه عالی هخ شولد به مدت
18 ماه دوره مهندسی دید و
سپس به فرانسه رفت و در
دوره های تخصصی شرکت کرد
و دیپلم مهندسی الکتریسیته و
رادیو گرفت و یکسال هم در
کارخانجات مختلف فرانسه،
دوره عملی دید.
در فرانسه با
یک زن اروپائی ازدواج کرد و
پس از 5 سال اقامت در اروپا،
به ایران بازگشت و در وزارت
پست و تلگراف استخدام شد.
اولین مسئولیت وی، ریاست
مرکز گیرنده بی سیم بود و پس از
مسئولیت ادارات مختلف، در
تیر ماه سال 1329 در کابینه
رزم آرا، وزیر شد.
اشراقی که
پس از این دوره وزارت، به
سازمان برنامه رفته و قائم مقام
مدیر عامل آن بود، در سال 1334
مجددا در کابینه حسین علاء وزیر
شد و این سمت را در کابینه
منوچهر اقبال نیز حفظ کرد و در
این کابینه بود که وقتی اقبال در
کنفرانس نخست وزیران پیمان
بغداد در پاکستان شرکت کرد،
اشراقی به عنوان کفیل
نخست وزیر، معرفی شد.
مشارالیه که تا سال 1338 بر
صندلی وزارت پست و تلگراف
تکیه زده بود، در سال 1336،
توسط ساواک اینگونه معرفی
گردید : «مشهور به بهائیت است
خانم او ایتالیائی است،
تمایل انگلیسی دارد، ترقی او
از زمان رزم آرا شروع شد از
زمان ریاست ستاد اول رزم آرا
با او مربوط شد و حتی مدتی
مانند یک مأمور اطلاعاتی
برای او کار می کرد، پس از
رزم آرا تقریبا خانه نشین شد ...
ابتهاج او را قائم مقام مدیر
عامل سازمان برنامه کرد و در
کابینه علا وزیر شد.
چون شهرت
به بهائیت دارد، روی این زمینه
با روحانیون زیاد رفت و آمد
می کند و در تمام مجالس
عمومی شرکت می کند.
» سوابق
اشراقی، مملو از گزارشات
سوءاستفاده های او در
جایگاه های مختلف حضور وی
می باشد که نمونه هایی از آن به
این شرح است :
ـ در زمان ریاست بر اداره
خطوط، دائی خود را به عنوان
معاون خویش برگزیده و 6 تن
سیم مسی را از انبار خارج و در
بازار آزاد به فروش رسانده
است.
ـ مبلغ 5 هزار دلار به حساب
شخصی خویش واریز کرده
است.
ـ 38 میلیون تومان بودجه
سازمان برنامه را بدون سند
خرج کرده است.
ـ در خرید 180 هزار شماره
تلفن سوءاستفاده کرده است.
ـ در خرید فرستنده 100 کیلو
واتی سوءاستفاده کرده است.
ـ و ...
ساواک در خصوص وی در سال
1338 چنین می نویسد :
«گفته اند وقتی در کابینه رزم آرا
به وزارت رسید، اخبار کابینه را
به مخالفین دولت می داد.
رزم آرا یک شب در حضور
اعضای هیئت دولت به وی
می گوید : اشراقی، شرق و غرب
را بی جهت علیه من تحریک
می کند.
گفته اند همسرش خدمه
سفارت انگلیس بوده و اشراقی
اکثر مکالمات تلفنی و اخبار را به
آنجا می داده است.
»
مشارالیه که از اعضای
تشکیلات فراماسونی بود و در لژ
همایون عضویت داشت، در سال
1338 خود را بازنشسته کرد.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
2ـ دکتر محمود مهران فرزند
میرزا صادق خان بروجردی در
سال 1288 شمسی در تهران
متولد گردید تحصیلات ابتدایی
را در دبستان ترغیب و متوسطه
را در دبیرستان های علمیه و
دارالفنون به پایان برد و پس از
آن راهی اروپا گردید و در آنجا
به اخذ درجه دکترا نائل شد و پس
از مراجعت به ایران به استخدام
وزارت فرهنگ درآمد.
دکتر
مهران مدتی در دانشگاه به
تدریس اشتغال داشت.
او پس از
برکناری کابینه فضل اله زاهدی،
وزیر فرهنگ کابینه حسین علا
شد و این سمت را در کابینه
منوچهر اقبال نیز از آنِ خود کرد
یکی از اقدامات دوران وزارت
وی اجرای طرح بدون امتحان
دانش آموزان ابتدایی بود.
در این
طرح دانش آموزان ابتدایی از
کلاس اول تا پنجم بدون امتحان
به کلاس بالاتر می رفتند.
این
طرح در حقیقت نارسایی هایی به
دنبال داشت و عدم اجرای
امتحانات و ارزشیابی آنان سبب
ناهنجاریهایی گردید.
طرح
مذکور پس از سقوط کابینه و
عزل دکتر مهران منسوخ گردید.
3ـ علی اشرف احمدی بهبهانی
متولد 1288 ش در بهبهان به
دنیا آمد.
پس از انجام انجام تحصیلات
مقدماتی و متوسطه به شغل
آموزگاری پرداخت و ضمن
اشتغال در وزارت فرهنگ به
دانشکده حقوق رفت و در رشته
حقوق قضائی لیسانس گرفت و به
وزارت دادگستری منتقل شد و
مدت 15 سال در دادگستری
شاغل مقاماتی مانند: دادیاری،
بازپرسی و ریاست دادگاه
شهرستان بود.
مدتی ریاست
دادگستری آبادان و ریاست
استیناف خوزستان را برعهده
داشت بعد به ریاست دادگستری
اصفهان رسید و چند روزی نیز
در غیاب استاندار کفالت
استانداری را عهده دار شد.
در
1330 به ریاست دادگاه عالی
جنایی منصوب گردید و مدتی
نیز دادیار دیوان عالی کشور بود.
در 1336 در کابینه دکتر اقبال، به
معاونت اداری نخست وزیر
منصوب شد و تا مدتی که اقبال بر
سر کار بود این سمت را داشت.
در کابینه شریف امامی، علاوه بر
سمت معاونت نخست وزیر، وزیر
مشاور بود.
پس از کنار رفتن
شریف امامی، مدتی در تهران
بلاشغل ماند تا در انتخابات دوره
چهارم سنا (1342) از خوزستان
به سناتوری رسید و عضو هیئت
رئیسه سنا شد.
در ادوار پنجم و
ششم نیز این سمت را داشت.
در
انتخابات دوره هفتم سنا که از
خوزستان کاندیدا شده بود، از
رقیب خود شکست خورد، ولی
بعد از مدتی به سمت سناتور
انتصابی برگزیده شد.
وی مدتی
مشاور قضائی بازرسی
شاهنشاهی و زمانی قائم مقام
بنیاد پهلوی بود.
مردی باهوش و
زرنگ و مال دوست بود.
در 15
سال آخر عمر خود با کمک شریف
امامی از رجال سیاسی ایران شد.
نسبت به مافوق، فوق العاده
چاپلوس و مطیع بود.
مشارالیه
که از اعضای فراماسونری
جهانی بود، در لژ ستاره سحر
عضویت داشت و به همراه شریف
امامی، در تشکیل جمعیت
ایرانیان طرفدار حکومت جهانی،
نقش ایفا کرد.
وی در سال 1355
درگذشت.
4ـ سید جعفر بهبهانی فرزند
آیت الله سید محمد بهبهانی که
علی رغم ارتباط علنی با دربار
پهلوی، از جمله عناصر افراطی و
مخالف رژیم معرفی شده است،
در سال 1336 ق در تهران به دنیا
آمد.
مقدمات و مبانی ادبیات
عرب و فقه و اصول و منطق را
آموخت و سپس وارد دانشکده
حقوق شد و لیسانس گرفت و در
دوره های 18 و 20 به مجلس
شورای ملی راه یافت.
سید جعفر
بهبهانی هر چند از خانواده ای
روحانی بود، اما در تمام عمر
خود نتوانست همراه با مردم و
توده ها باشد.
او در سال 1332
در کودتای آمریکایی 28 مرداد
با رژیم شاه همکاری نزدیک
داشت.
سازمان اوقاف در سال 1350
نامبرده را به عنوان مسئول
موقوفه تکیه مسجد عودلاجان از
ساواک استعلام نموده که ساواک
منحله با انتصاب یاد شده به این
سمت مخالفت نموده است.
گزارش ساواک در سال 1340
حاکی از آن است که دکتر امینی
کوشش داشته تا خود را به
بهبهانی ها نزدیک نماید.
براساس همین گزارش هادی
اشتری (وزیر مشاور) به
نمایندگی از طرف دکتر امینی
(نخست وزیر) به سید جعفر
بهبهانی پیشنهاد کرده که دکتر
امینی به منزل پدرت می آید و در
آن جا با حضور تو هر صحبت و
پیشنهادی دارید ، بکنید و
اختلافات را حل نمائید.
سید
جعفر در جواب هادی اشتری گفته
است، من و پدرم هیچ گونه
اختلافات خصوصی با دکتر امینی
نداریم و تا موقعی که ایشان
انتخابات را شروع نکنند من و
پدرم نمی توانیم با ایشان موافق
باشیم.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
5ـ آیت الله سیدعلی بهبهانی در
سال 1303 قمری در تهران
متولد شد.
پدرش آقا سید محمد
از نوادگان سید عبداللّه بلدری
بحرینی و از علمای آن دیار بود.
سید علی بهبهانی تا هجده سالگی
در بهبهان از محضر عالمان آنجا
از جمله آیات میرزا محمد حسن،
شیخ عبدالرسول، ناظم الشریعه و
دیگر نامداران آن شهر، دروس
حوزوی و علوم مذهبی را فرا
گرفت.
پس از مهاجرت به نجف
اشرف و تلاش مستمر علمی، در
بیست و پنج سالگی به اجتهاد
رسید.
در این زمان به زادگاهش
بازگشت، امّا پس از یکسال بار
دیگر به نجف اشرف رفت و در
سال 1330 قمری به دیار خویش
مراجعت کرد و بر کرسی تدریس
و تبلیغ، تکیه زد.
در سال 1339
قمری دعوت مردم رامهرمز را
پذیرفت و بیش از سی سال در
آنجا رحل اقامت افکند.
در سال
1362 قمری به درخواست
آیت الله حاج آقا حسین قمی در
کربلا سکونت نمود و روحانیون
و طلاب علوم و فرهنگ اسلامی،
در دروس خارج (دوره عالی)
فقه و اصول از او استفاده
بسیاری بردند.
آیت الله سید علی بهبهانی در سال
1365 قمری با مراجعت به ایران،
در رامهرمز مقیم شد.
وی علاوه
بر فعالیتهای فرهنگی حضور در
صحنه های سیاسی را فراموش
نکرد و در موقع لازم، مواضع و
نظرهای عالمانه خویش را بیان
می کرد و از مسایل سیاسی جهان
اسلام غافل نبود.
بیانیه سیاسی او
درباره جنگ شش روزه
صهیونیستها بر ضد مردم مسلمان
از جمله اقدامات اوست.
آیت الله میر سید علی موسوی
بهبهانی رامهرمزی، مرجع تقلید
مردمان جنوب کشور، به دلیل
ناراحتی جسمی و به توصیه
پزشکان، در سال 1370 قمری
ملزم به اقامت در اهواز گردید و
سرانجام در 92 سالگی (1354
شمسی) به رحمت ایزدی
پیوست.
و در مدرسه دارالعلم
اهواز به خاک سپرده شد.
6ـ نورالدین امامی فرزند یحیی
امام جمعه خوئی و برادر
جمال الدین امامی است که مدتی
نیز عضو حزب ملیون بوده و در
واقع پس از وقایع شهریور
1320وارد کار سیاسی شده
است.
او در ابتدا عضو حزب
عدالت و سپس حزب مردم و در
وقایع آذربایجان فعالیت زیادی
داشته است.
وی از مالکین بزرگ
آذربایجان بوده است که در زمان
حکومت پیشه وری، املاکش
ضبط گردیده است.
در اسناد
ساواک آمده است: وی برخی
اوقات علیرغم آنکه روضه خوان
است، روحانیون و مذهب را
مسخره می کند و به دلقک شاه
مشهور است.
در دوره های 15و16 از خوی به
نمایندگی مجلس شورای ملی
انتخاب شده است و در دوره های
17 و 18 و 19 نمایندگی مردم
تبریز را عهده دار بوده است.
در
دهه 1350 وی مذهب وهابیگری
را تبلیغ می کرده است و در
جمعیت آزادی به دبیر کلی دکتر
ارسنجانی عضویت داشته است.
در مرداد 1335 طی نامه ای به
تیمسار فرماندار نظامی تهران
ضمن محکوم کردن مصدق و
حزب توده، وفاداری خود را به
شاه تأیید کرده است.
7ـ محسن صدر، ملقب به
صدرالاشراف، از رجال و
دولتمردان معروف دوره پهلوی
بود.
وی در سال 1250 در
محلات به دنیا آمد.
از ده سالگی
به فراگرفتن ادبیات عرب و علوم
قدیمه پرداخت.
وی که از
مهره های مهم و پرورش یافته
انگلیسی ها بود، در سال دوم
مشروطیت وارد خدمات قضایی
شد و به معاونت اول محاکم جزا
منصوب گردید.
در زمان سلطنت رضاخان،
درجات قضایی را پیمود و
مقامات مختلف قضائی را
عهده دار بود.
در سال 1312 در
کابینه فروغی وزیر عدلیه
(دادگستری) گردید و پس از آن،
سه دوره نماینده مجلس شورای
ملی از محلات شد.
در سال 1324 به نخست وزیری
منصوب گردید.
در سال 1327
استاندار خراسان شد و در سال
1333 به سمت سناتور انتصابی
به مجلس سنا رفت.
در سال
1336 به ریاست مجلس سنا
انتخاب شد و تا قبل از انحلال
مجلسین در تاریخ
19 /2 /1340 این سمت را
داشت.
پس از انحلال مجلس، به
ریاست هیئت مدیره موقت
مجلس انتخاب گردید و بار دیگر
به ریاست مجلس سنا برگزیده
شد.
صدرالاشراف در سال 1341 و
در 91 سالگی درگذشت.
8ـ سلیمان بهبودی فرزند سلمان،
در سال 1278 خورشیدی متولد
شد.
تحصیلات خود را در مدرسه
اقدسیه به پایان رساند و از
مدرسه آلیانس فرانسه دیپلم خود
را دریافت کرد.
بهبودی در آغاز جوانی، وارد
خدمت وزارت دارایی شد،
سپس در زمان سوئدیها به
ژاندارمری منتقل گردید.
از سال
1296 خورشیدی به خدمت نظام
رفت و در یکی از جنگهای
داخلی، واقع در شمال کشور،
شرکت کرد.
پس از کودتای 1299 رضاخان،
مورد توجه رضاخان قرار گرفت
و از سال 1301 خورشیدی،
برای انجام امور داخلی
رضاخان، انتخاب شد.
پس از
تغییر سلطنت، از قاجاریه به
پهلوی در سال 1304
خورشیدی، از کسوت نظامی
گری، بیرون رفت و به وزارت
دربار منتقل و به عنوان رئیس
سرایدار خانه کاخهای سلطنتی
مشغول به کار شد.
ضمنا ادارات
نظارتخانه، صندوقخانه،
ساختمان، باغات و مباشرت
خرید را نیز اداره می کرد.
سلیمان بهبودی در سال 1319
خورشیدی با داشتن پایه 9
اداری، به سمت آجودانی
محمدرضا پهلوی انتخاب و در
سال 1328 خورشیدی، رئیس
تشریفات دربار شد و در همین
سال طبق دستور محمدرضا
پهلوی، شورای عشایر را تشکیل
داد و به سمت نیابت ریاست
منصوب گردید.
در مورد شخصیت سلیمان
بهبودی، فردوست در کتاب
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،
چنین می نویسد : «یکی از
مهره های مهمی که واسطه
رضاخان با انگلیس ها بود و از
محرمانه ترین اسرار رضا اطلاع
داشت و هیچکس دیگر را سراغ
ندارم که به اندازه او، درباره
وقایع پشت پرده حکومت
رضاخان مطلع باشد، ...
» سلیمان
بهبودی از استادان فراماسونری
بود و در لژهای تهران و همایون
و روشنایی عضویت داشت ...
»
منبع:
کتاب
سپهبد مهدیقلی علوی مقدم به روایت اسناد ساواک صفحه 118