موضوع: آقای میلانی
تاریخ سند: 26 تیر 1343
موضوع: آقای میلانی
متن سند:
تاریخ:26 /4 /1343موضوع: آقای میلانی
از ساعت 7 صبح جاری در منزل آقای میلانی مجلس روضه‌خوانی بود، جمعیت زیادی آمده بودند. ساعت 9 صبح آقای کافی یزدی روی منبر رفت. ضمن گفتار پرت‌وپلا و کنایه، سخنان نیشداری بیان نمود و نفرین به ظالمین و دعا جهت علما و مقام روحانیت کرده و آزادی زندانیان بی‌گناه را خواستار و قضیه موسی و هارون را شرح داده‌اند.
بعداً یک نفر شیخ قدکوتاه تهرانی روی منبر رفت و از ابتدا شمشیرکش بود. قضیه عیسی و مریم و فرعون و حضرت امام حسن عسکری که در زندان بنی‌عباس بود و شرح‌حال مخفی زاییدن1 عیسی از مریم و حضرت حجت (علیه‌السلام) از نرگس خاتون را گفت و مثل انقلابی‌ها داد می‌زد: چرا مردم را بی‌دین می‌کنید؟ چرا مردم را بی‌عفت می‌کنید؟ دین از دست رفت! قرآن از دست رفت! حضرت صاحب (علیه‌السلام) ظهور کند، عزیزها را خوار کند، بالایی‌ها را پایین بیاورد؛ و ارتعاش به صدای خود داد، نفرین به ستمگران و دعای خیر برای آزادی زندانیان بی‌گناه و قطع ریشه حیات دشمنان دین را از خداوند خواست و در ساعت 11:30 صبح مجلس را ختم کرد. جالب اینکه شیخ مذکور را کسی نمی‌شناخت. وقتی از مجلس روضه بیرون آمد با یک نفر مرد کوتاه‌قد کت‌شلواری همراه بود. وقتی سر کوچه تکیه تهرانی‌ها رسید سه نفر از زوار متجدد کرواتی ایستاده، مشغول صحبت بودند. شیخ تهرانی به‌محض مشاهده سه نفر مذکور مثل زندانی‌های فراری که از دست پلیس بخواهد فرار کند به گمان آنکه این سه نفر مأمور مخفی هستند و بخواهند او را دستگیر کند، به عقب برگشت و با سرعت در خم کوچه ناپدید شد. وقتی از سر کوچه جنب داروخانه سر بیرون آورد، به دُو خود را با رفیق همراه خود به تاکسی رسانید و سوار شد، رفت. ضمناً شیخ مذکور اعلام کرد که فردا در منزل آقای قمی منبر می‌رود.
ساعت 7:20 آقای میلانی جهت نماز مغرب و عشا به صحن نو آمد و بعد از ختم نماز، مشرف شد.
اسم کافی یزدی چیست؟