صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ستاد مرکزى حزب رستاخیز

تاریخ سند: 1 آذر 1356


ستاد مرکزى حزب رستاخیز


متن سند:

بسمه تعالى 13560901 1 /9 /1356
اعلامیه 8 /6 /1356 خودم را وسیله پست شهرى به نشانى ستاد مرکزى حزب رستاخیز جهت اطلاع آقاى عبدالمجید مجیدى هم‌آهنگ‌کننده جناح پیشرو حزب رستاخیز فرستادم. ولى مقامات حزبى و وزارت پست و تلگراف روى پاکت مرجوعه این جمله را نوشته‌اند (در حزب رستاخیز گیرنده شناخته نشد) امضاء و مهر دولتى ـ بنا بر این مسلم است که آقاى مجیدى با توجه به شعر (چو فردا نامه‌خوانان نامه خوانند ـ تو نام خود ببینى ننگت آید) هنوز در حزب رستاخیز سرنویسى نکرده و الا شناخته مى‌شد.
2 ـ قوانین ایران مى‌گوید (هر کس از عمال اجانب اطاعت نماید چنین و چنان مى‌شود) و چون آقاى دکتر امینى طبق فرمان همایونى نخست‌وزیر و تقدیر و معزول شده است و شاه نیز فرمودند که به امر آمریکا آقاى دکتر امینى نخست‌وزیر گردید روى این اصل از برنامه تلویزیون آزاد و 2+2 تقاضا مى‌شود که پارتى بقیه نخست‌وزیران و وزیران و همچنین ملیت ما را اعلام فرمایند.
3 ـ سرکار سرهنگ بازنشسته عزیزاللّه‌ امیر رحیمى1 هفته قبل ضمن‌صدور اعلامیه‌اى در مجمع عمومى جبهه ملى داد و بیداد مى‌کرد که فراماسون‌ها ملت را نابود کردند. گفتم: ‌خدا ظالمین را با ظالمین محشور مى‌نماید زیرا اگر ملت وجود داشت لااقل ملیتش پذیرفته مى‌شد در صورتى که ارتش هم ملت را به رسمیت نمى‌شناسد چون که شعارش بر اصول سه گانه «خدا» «شاه» «میهن» منطبق و استوار است وانگهى اجراى آیه 25 سوره الصافات نیز نشانه ملیت است که با حالت استیضاح و تأسف مى‌پرسد (مالکم لا تناصرون) چیست شما را که یکدیگر را یارى نمى‌کنید؟! حال اگر به فکر یارى باشیم در واقع به دروازه ملیت رسیده‌ایم آن وقت اصول سه‌گانه ارتش شاهنشاهى نقص مى‌گردد و دیگر صفر قهرمانى نخواهیم داشت که سى و یکمین سال زندان سیاسى را مى‌گذراند !و بهمن شکورى طبق داد نامه واهى 2ـ11533ـ66ـ401 مورخ 14 /11 /1353 اداره دادرسى نیروهاى مسلح شاهنشاهى از خدمات 27 ساله آموزگارى اخراج و مهدورالدم ــ نمى‌شود! خلاصه ایرانى در طول حیات تاریخى خود فقط نادر شاه و دکتر مصدق را تعیین و انتخاب کرده است بنابراین تعجبى ندارد که نخست‌وزیرش را آمریکا تعیین کند و چرا فراماسون نشود؟! مگر نمى‌بینیم که هر کس تقاضاى اجراى قانون اساسى را مى‌نماید فوراً متهم به مارکسیست و غیره مى‌گردد؟!
بهمن شکورى
تهران: ‌سبلان شمالى ـ خیابان دیلمى، کوچه سیحون، کوى اعتضادى پلاک 2

توضیحات سند:

1ـ عزیزاللّه‌ رحیمى:
سرهنگ عزیزاللّه‌ امیر رحیمى از نظامیان رژیم شاه بود، که به علت مخالفت با تغییر لباس افسران ارتش که از طرف شاه اعلام شده بود، باید همانند لباس افسران آمریکایى باشد، بازنشسته شد و از سال 1334 در تعارض با این رژیم وکیل مدافع تعدادى از مخالفان شد و در دادگاه‌هاى نظامى از آنان دفاع کرد، همچون آیت‌اللّه‌ سید محمود طالقانى. گفته مى‌شود سرهنگ رحیمى در 19 اسفند 1330 از جمله افرادى بود که به خانه مصدق حمله کرد و به خاطر همین عمل از دست شاه مدال و درجه گرفت. به هر حال وى در زمان اوج‌گیرى انقلاب با امضاى شخصى، اعلامیه‌هائى علیه رژیم شاه منتشر مى‌کرد و در آنها از نهضت اسلامى مردم حمایت مى‌نمود. پس از انقلاب وى به فرماندهى دژبان مرکز رسید.
ر.ک. وقایع اتفاقیه و شرح احوال رجال ص 294

منبع:

کتاب علی امینی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 285

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.