تاریخ سند: 22 خرداد 1346
گزارش درباره: شیخ محمد موحدی گیلانی فرزند فاضل
متن سند:
از: بخش 316
محترماً معروض میدارد نامبرده بالا تقاضای صدورگذرنامه به مقصد عراق را نمودهاست.
پیشینه ـ شخص فوق در سال 44 نامهای بهنجف اشرف بهعنوان آقای خمینی ارسال داشته و از انتقال خمینی به نجف ابراز خرسندی و ضمن آن نیز اظهار امیدواری کرده که هرچه زودتر به قم مراجعت و جامعه روحانیت را سرپرستی و رهبری نموده و حوزۀ علمیه قم را از گرفتاریها نجات بخشد.
همچنین در سال 45 نامهای به سید مصطفی خمینی 1(پسر خمینی) ارسال داشته و در نامه مزبور از شهابالدین اشراقی( داماد خمینی) که ایراداتی بهوی گرفته شده بود دفاع کرده و درباره شخصیت اشراقی مشروحاً مطالبی ایراد کردهاست.
ضمناً از طرف خمینی اجازهای به عنوان مشارالیه صادر شده که به استناد آن شخص فوق میتواند سهم امام را بهنام خمینی جمعآوری نماید.
نظریه ـ مسافرت مشارالیه گرچه ظاهراً به عنوان زیارت میباشد لیکن باتوجه بهسابقه وی بهطور قطع با خمینی ملاقات و احتمالاً مجری دستورات او خواهد شد.
علیهذا بهنظر میرسد صدورگذرنامه جهت شخص فوق به مصلحت نباشد.
اخذ هرگونه تصمیم موکول به رأی عالی است.
ﻫ
مسئول بررسی آقای غلامی 24 /3
رئیس بخش 316 ـ باصری نیا 24 /3
رئیس اداره یکم عملیات و بررسی ـ ثابتی2 24 /3 /46
برابر نظریه اقدام گردد 25 /3
توضیحات سند:
1.
آیتالله سید مصطفی خمینی، فرزند گرانقدر امام خمینی (ره) در آذرماه 1309 ﻫ ش (12 رجب 1349 هجری قمری) در شهر قم دیده به جهان گشود.
او در محیطی آکنده از معنویت رشد کرد و در سن 15 سالگی در حوزه علمیه قم به تحصیل علوم دینی پرداخت.
دوره سطح را از محضر اساتیدی چون حائری، صدوقی، سلطانی و محمدجواد اصفهانی گذراند.
در سن 21 سالگی مشغول فراگیری دروس خارج شد و از محضر حضرات آیات بروجردی، امام خمینی و محقق داماد استفاده های علمی بسیاری نمود.
فلسفه و کلام را نزد فیلسوفان نامداری چون علامه طباطبایی و آیتالله سید ابوالحسن قزوینی آموخت و در علم رجال و تاریخ نیز اطلاعات فراوانی کسب کرد.
وی در حدود 27 سالگی به درجه اجتهاد رسید.
از آغاز مبارزه حضرت امام تا زمان تبعید ایشان به ترکیه، پشت سر امام گام بر می داشت.
همزمان با دستگیری و تبعید امام خمینی به ترکیه در 13 آبان 1343، منزل حاج آقا مصطفی نیز مورد تعرض مأموران رژیم قرار گرفت و در اثر حمله مأموران فرزند خردسالش به شهادت رسید و خود توسط مأموران شهربانی قم دستگیر و روانه زندان قزل قلعه شد.
عوامل رژیم قصد داشتند او را با میل خود از ایران برانند تا یاد و خاطره امام به دست فراموشی سپرده شود.
بنابراین وی را پس از 57 روز از زندان آزاد کردند و موافقتش را جهت خروج از ایران جلب نمودند.
اما او پس از مشورت با استادان و فضلای حوزه علمیه از مسافرت به ترکیه منصرف شد.
به همین دلیل سرهنگ بدیعی، رئیس ساواک قم مجددا او را دستگیر و به تهران اعزام کرد و از آنجا به ترکیه تبعید گردید.
در سال 1344 به همراه امام عازم نجف اشرف شدند.
او مدت 13 سال در حوزه علمیه نجف به تدریس و تألیف و تربیت طلاب اشتغال یافت و دست به تألیفات زیادی از جمله القواعد الحکمۀ، القواعد الاصولیۀ، اصول مختصر و مفصل، شرح زندگانی معصومین (علیهم السلام) و تفسیر قرآن به سبک جدید زد که برخی از آنها ناتمام مانده است.
وی دست راست امام محسوب می شد و یک چهره انقلابی بود که با روحانیون، روشنفکران و دانشجویان مسلمان داخل و خارج کشور ارتباط داشت.
از این رو ساواک بر آن شد تا با به شهادت رساندن او، یک مخالف جدی را از سر راه رژیم بردارد و بدین ترتیب در اول آبان 1356 به طرز مرموزی وی را در نجف اشرف به شهادت رساند.
پیکر پاک او را به کربلا بردند و پس از غسل در آب فرات و طواف در حرمهای مطهر حضرت امام حسین و حضرت ابوالفضل (علیهماالسلام)، به نجف بازگردانده و در ایوان طلای حضرت امیر (علیه السلام) به خاک سپردند.
پس از شهادت ایشان، جمعی از طلاب با چشمانی اشکبار جهت عرض تسلیت خدمت حضرت امام رسیدند و ایشان به رغم مصیبت زدگی، در کمال صبر و آرامش فرمودند : «امانتی بود که خدا به ما داد و از ما گرفت، گریه ندارد! ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء».
ر.ک: شهید آیتالله حاج سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک؛ تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388
2.
پرویز ثابتی، فرزند حسین در سال 1315 در سمنان به دنیا آمد.
در بهمن ماه 1337 با معرفی ضرابی، مدیر کل ششم ساواک به استخدام ساواک درآمد.
او در بدو استخدام بیوگرافی خود را چنین اعلام داشت : «از بدو تولد تا تاریخ مهرماه 1328 در سنگسر از بخش های سمنان در محله ای به نام تپه سر سکونت داشته ام و از مهر 1328 برای گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهر خواهرم آقای محمد حسین رحمانیان سکونت داشته ام و از مهر 1331 خانواده ام نیز به تهران آمدند و در همان منزل آقای رحمانیان سکونت گزیدند، از سال 1336 به آموزگاری مشغول شدم.
دوران ابتدایی را در دبستان حسینیه و شاه پسند سنگسر از سال 1322 الی 1328 و دوران دبیرستان در فیروز بهرام و تهران از 1328 الی 1334 و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از 1334 الی 1337 مشغول به تحصیل بوده ام و بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایی می زیسته ام و پدر و مادرم بهایی بوده اند.
سنگسر یک منطقه عشایری و دارای مردمی شاهدوست و وطن پرست است.
رستاخیز اهالی سنگسر در قیام ملی 28 مرداد دلیل بر این مدعاست.
به طریق اولی من فردی شاهدوست و وطن پرست می باشم».
ثابتی در سال 1345 رئیس اداره یکم اداره کل سوم، در سال 1349 معاون دوم اداره کل سوم و در سال 1352 مدیر کل سوم ساواک شد.
پرویز ثابتی، رئیس امنیت داخلی ساواک که بنا به خصوصیات شغلی اش صاحب چندین پاسپورت به اسامی مختلف بود، در اواخر حکومت ازهاری (آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی) به ژنو گریخت و از آنجا به اتفاق همسرش به اسرائیل و سپس به آمریکا رفت.
او که به «شکنجه گر مخوف ساواک» شهرت داشت، در شهر سانفرانسیسکو در خانه ای مجلل مسکن گزید و تنها وابسته رژیم پهلوی بود که یک ماه پیش از فرار خود، خانه تازه ساخته اش را واقع در شهرک غرب به سفیر یکی از کشورهای عربی فروخت.
در هر ارزیابی از موقعیت هویدا (نخست وزیر بهائی مسلک)، نام پرویز ثابتی هم به میان می آید، زیرا در تمام دوران زندگی روابط نزدیک با همکیش خود داشته است.
رک : زندگی و خاطرات امیر عباس هویدا، اسکندر دلدم، ص 387، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، دانشجویان پیرو خط امام، ج 7 ؛ مجله امید ایران، 7 خرداد 1358، ص 50 ؛ تشکیلات فراماسونری در ایران، حسین میر.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی محمد فاضل لنکرانی به روایت اسناد ساواک صفحه 53