گزارش درباره : توزیع یا عدم توزیع نامه و نشریات به آدرس گیرندگان
متن سند:
از : 312
محترما به استحضار می رساند:
اخیرا از طریق پست تعدادی نشریه و اعلامیه به آدرس های زیر ارسال
گردیده است :
1ـ از طریق پست شهری تعدادی از نشریه خبرنامه شماره 17 اتحاد نیروهای
جبهه ملی ایران به آدرس اسماعیل بازرگان ـ خبرگزاری تاس ـ مهندس مقدم
مراغه ای ـ مظفر بقایی کرمانی ـ شاپور بختیار ـ سرتیپ مسعودی ـ فریدون
تنکابنی ـ علی اصغر حاج سیدجوادی ـ کریم سنجابی ـ غلامحسین ساعدی1 ـ
شمس آل احمد2 ـ محمد زهری ـ مهدی بهار ـ محمود اعتمادزاده3 ـ صدر حاج
سیدجوادی و اسلام کاظمیه ارسال شده.
2ـ از طریق پست شهری تعدادی از خبرنامه شماره 18 اتحاد نیروهای جبهه ملی
ایران با تاریخ 20 /5 /37 به آدرس علی اصغر امیرانی مجله خواندنی ها (دو
فقره) ـ علی اصغر حاج سیدجوادی ـ شاپور بختیار ـ اسماعیل بازرگان ـ سیمین
دانشور ـ غلامحسین ساعدی ـ فریدون تنکابنی ـ خبرگزاری تاس فرستاده شده
است.
3ـ از طریق پست شهری نامه ای از دکتر مرتضی خوئی جهت علی امینی تحت
عنوان :
«جناب آقای دکتر امینی پس از عرض سلام و ارادت مقاله ای که به ضمیمه تقدیم
می دارد برحسب وظیفه و وجدان تهیه و در روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده
است.
امید است خاطر مبارکتان از سخنان مغرضانه افرادی مقروض مکدر
نگردد بنده هم به نوبه خود حاضرم هر امری داشته باشید اجرا کنم ارسال شده
است.
»
4ـ اعلامیهای تحت عنوان «نامه سرگشاده به پیشگاه حضرت آیت الله خمینی» به
آدرس شرکت فولاد و صنعت واقع در خیابان شاهپور مقابل پارک شهر ارسال
شده است.
5 ـ از طریق پست شهری یک نسخه از فوق العاده خبرنامه اتحاد نیروهای جبهه
ملی ایران به تاریخ بیست پنجم امرداد 1357 به آدرس صندوق مراسلات
هفته نامه سیاسی دی پست فرستاده شده است.
6ـ از طریق پست آمریکا یک طغری پاکت حاوی تعدادی نشریه مضره پیام
مجاهد به آدرس داریوش فروهر ارسال گردیده.
7ـ از طریق پست فرانسه بریده هایی از روزنامه فرانسوی «اکچوئل و لیبراسیون»
به آدرس شاپور بختیار و قاسمی ارسال شده.
8ـ از طریق پست فرانسه یک فقره نامه و همچنین بریده هایی از روزنامه
فرانسوی جهت علی اصغر حاج سید جوادی ارسال گردیده.
9ـ از طریق پست شهری یک فقره نامه بدون اسم و امضاء که حاوی اطلاعاتی در
مورد زندانیان سیاسی کرمانشاه است جهت علی اصغر حاج سیدجوادی ارسال
شده است.
10ـ از طریق پست شهری نامه ای از ناهید قاضی زاهدی به اشرف موسویان
ارسال شده که در قسمتی از آن چنین نوشته شده است: «امشب که دارم برایت
نامه می نویسم شب اول ماه مبارک رمضان است، می بینی که در اول ماه چه
چیزهایی به خورد ما می دهند.
دیدی که چطور پیشوای نهضت استبداد و
استعمار و ظلم و ستم و تبعیض چگونه در لوای تقدس خدمت به مردم و وطن
قرار داده، چه بدبختند این مردم که باید در آغاز به این دروغ ها و دغلها گوش
دهند و وای بر حال آنها که گوش می دهند و تصدیق می کنند...
»
در جوف نامه مذکور ضمن قرار دادن قسمتی از نامه علی اصغر حاج سید جوادی
عنوان شده که پس از مطالعه عین نامه مزبور مسترد گردد.
11ـ از طریق پست شهری یک برگ فتوکپی از اعلامیه محمود مهر در مورد بیانیه
اخیر دکتر علی امینی به نشانی تبریز خیابان توپخانه ساختمان محمدی ارسال
شده است.
12ـ از طریق پست آلمان یک نسخه از نشریه 17 آذر به نشانی داریوش فروهر
ارسال گردیده است.
اداره پنجم پشتیبانی عملیاتی با ارسال نمونه نامه ها و
نشریات فوق نظریه این اداره را در مورد توزیع یا عدم توزیع آنها استعلام نموده
است مراتب جهت استحضار و هرگونه اوامر عالی از عرض می گذرد.
کارمند بررسی ـ روحانی زاده
رئیس دایره بررسی ـ عباسی
رئیس بخش 312 ـ دبیری
رئیس اداره یکم عملیات و بررسی ـ فریدی
7 /6 /57
در اجرای اوامر توزیع گردید.
19 /6 /57
در پرونده شخصی شاپور بختیار بکلاسه 28693 بایگانی شود.
روحانی 3 /7 /57
توضیحات سند:
1ـ غلامحسین ساعدی
(گوهرمراد) فرزند علی اصغر
(علی بابا) در سال 1314 ه.
ش
در تبریز به دنیا آمد.
دوران ابتدائی را در دبستان بدر
و متوسطه را در دبیرستان
منصور سپری کرد و به دانشکده
پزشکی راه یافت.
در سال
1340 پس از اخذ دکترای
پزشکی به تهران آمد و به
خدمت سربازی اعزام گردید.
در سال 1342 جهت اخذ
تخصص بیماری های اعصاب و
روان به بیمارستان روزبه رفت
و همزمان به همراه برادرش ـ
اکبر ساعدی ـ مطب خیابان
دلگشا را نیز اداره می کرد.
در دوران دانشجوئی به مطالعه
کتب مارکسیستی روی آورد و
به همین منظور در سال 1333
دستگیر و مورد بازجوئی قرار
گرفت و پس از 3 ـ 4 روز آزاد
شد.
غلامحسین ساعدی در کنار
شغل طبابت به نویسندگی روی
آورد و در این مسیر نمایشنامه
نویسی را برگزید که اولین اثر
وی کتابی با عنوان «شب نشینی
باشکوه» می باشد.
به علت تخصص پزشکی در
رشته روانشناسی در
بیمارستان های رازی و روزبه
فعالیت داشت و مدتی نیز
مدیریت بیمارستان روزبه را
برعهده داشت.
در سال 1340 با مرحوم جلال
آل احمد آشنا شد و تحت تأثیر
تفکرات او قرار گرفت و به
نوشته های خود رنگ و بوی
سیاسی داد و در ایّامی که
همزمان با زمزمه تشکیل کانون
نویسندگان و جلسات آنان بود
به دعوت مهرداد پهلبد به
وزارت فرهنگ و هنر رفت و
با سمت نمایشنامه نویس به
استخدام روزمزد آنجا درآمد.
و
بلافاصله به سفر مطالعاتی اروپا
اعزام شد.
1360 به کشور
فرانسه پناهنده شد و در سن 7 ـ
56 سالگی با خانم بدری
لنکرانی در پاریس ازدواج کرد
ـ تاکنون همسری نداشته است ـ
و در سال 1364 در همانجا از
دنیا رفت.
نمونه ای از کتاب های وی به این
شرح است :
عزاداران بیل ـ بهترین بابای دنیا
ـ دیکته و زاویه و...
فیلم گاو نیز
از سناریوهای نوشته شده وی
می باشد.
2ـ شمس آل احمد فرزند
سیداحمد در سال 1308 ه ش
در تهران به دنیا آمد.
به حزب
توده پیوست و در سال 1326 از
آن انشعاب کرد ـ در سال 1327
در زمره همکاران انورخامه ای
در انتشار مجله اندیشه نو بود.
در حزب زحمتکشان و نیروی
سوم همراه با خلیل ملکی و جلال
آل احمد فعالیت داشت.
پس از
کودتا بیشتر به فعالیت های ادبی
پرداخت و در دهه های اخیر
عمدۀً به تدریس و نویسندگی
مشغول بوده است.
با تشکیل کانون نویسندگان،
شمس نیز به عضویت آن درآمد.
در سال 1356 با تأسیس
انتشارات رواق به نشر کتب
مرحوم جلال آل احمد پرداخت.
شمس که به همراه اسلام کاظمیه
و علی اصغر حاج سیدجوادی از
مؤسسان جنبش سیاسی بود، به
دلیل اختلافات فکری و سیاسی
از آنان انشعاب کرده و به دفاع
از انقلاب پرداخت.
در سال 1359 به عضویت ستاد
انقلاب فرهنگی منصوب شد.
از
آثار او می توان به کتاب
داستانهای عقیقه و گاهواره و
کتاب از چشم برادر و سفرنامه ها
و مقالات مختلف در نشریات
گوناگون پیش و پس از انقلاب
اشاره کرد.
احزاب سیاسی ایران ـ محسن
مدیر شانه چی ـ ص 221
3ـ محمود اعتمادزاده (م.
ا.
به
آذین) فرزند محمدعلی در سال
1293 ه ش در شهرستان رشت
به دنیا آمد.
پدر وی تاجر بود و
با روسیه دادوستد داشت و بر
همین اساس به شهرهای مختلف
روسیه از قبیل : مسکو،
پتروگرادو...
رفت و آمد داشت.
به آذین تحصیلات ابتدائی را در
محل تولد سپری کرد و در سال
1306 به همراه خانواده به شهر
مقدس مشهد کوچ کرد و دوره
متوسطه را در آن شهر پی گرفت
و در سال 1309 به تهران آمد و
دو سال باقیمانده دبیرستان را در
تهران گذراند.
وی در سال 1311 در مسابقه
محصلین اعزامی به اروپا
شرکت کرد و به فرانسه رفت و
در آنجا به محصلین نیروی
دریایی پیوست و مدرسه
افسری مهندسی دریایی را در
«برست» به پایان برد و در سال
1316 به درجه ستوان دوّمی
رسید و در سال 1317 به ایران
بازگشت و در نیروی دریایی در
خرمشهر به خدمت پرداخت.
مشارالیه تا سال 1320 در
خرمشهر بود و در این سال به
نیروی دریایی شمال منتقل شد
و در واقعه شهریور 1320 یک
دست خود را از دست داد.
پس
از این جریان در اردیبهشت
سال 1323 به وزارت فرهنگ
منتقل شد ـ ساواک نحوه انتقال
وی را از قول همسرش چنین
نقل کرده است : «پس از
وقایع 21 آذر 1325 بنا به
تقاضای خودش از حضور
شاهنشاه آریامهر از نیروی
دریایی به وزارت فرهنگ
منتقل شد.
» و در دبیرستانهای
تهران به تدریس پرداخت و از
سال 1324 به اداره کل نگارش
رفت و مدت هفت سال در آنجا
خدمت کرد البته در این بین ـ در
سال 1324 ـ مدت دو ماه و نیم
به عنوان معاون فرهنگ استان
گیلان به کار اشتغال داشت.
وی در سال 1331 مجددا به
تدریس در دبیرستانها پرداخت.
در سال 1333 به علت
فعالیت های سیاسی که به نفع
شوروی تشخیص داده شد،
منتظر خدمت گردید و به شغل
مترجمی پرداخت.
وی در سال
1344 با رتبه ده مهندسی
بازنشسته گردید.
محمود اعتمادزاده در دوران
خدمت در نیروی دریایی به
نویسندگی روی آورد و با نام
مستعار «م.
ا.
به آذین» با
روزنامه گمنام «مردان کار» به
همکاری پرداخت.
حاصل چندین سال نوشتن و
ترجمه وی حدود 30 مجلّد کتاب
است که از آن جمله اند : دختر
رعیت، مهره مار، ژان کریستف،
جان شیفته و...
در این بین برای
مدتی سردبیری مجله های
صدف، پیام نوین و کتاب هفته
کیهان را نیز به عهده داشته
است.
محمود اعتمادزاده پس از
پیروزی انقلاب اسلامی، در
حالی که در کادر مرکزی حزب
توده فعالیت داشت، به همراه
دیگر اعضای آن دستگیر شد و
مدتی در بازداشت به سر برد و
سپس مورد تفقّد و برخورد
کریمانه جمهوری اسلامی قرار
گرفت و آزاد گردید و به
نوشتن خاطرات خود پرداخت که
تحت عنوان «ازهردری»، و در
3 جلد به چاپ رسید.
مشارالیه
عوامل شکست حزب توده و
مارکسیسم را در دو مصاحبه
تلویزیونی بر شمرد که در کتاب
«اعترافات رهبران حزب توده»
به چاپ رسیده است.
منبع:
کتاب
شاپور بختیار به روایت اسناد ساواک صفحه 514