تاریخ سند: 9 خرداد 1356
جناب آقای امیرقاسم معینی وزیر کشور
متن سند:
شماره : 1140/ م
به طوری که از آقای حاج شیخ بهاءالدین محلاتی امام جماعت مسجد
مولای شیراز کسب اطلاع شد سید محمد] مهدی] هاشمی1 که به اتهام قتل
آیت الله شمس آبادی محکوم به اعدام گردیده است نامه ای به عنوان ایشان و نه
نفر از علمای مشروحه زیر: 1ـ احمد خراسانی 2ـ شریعتمداری 3ـ حائری
4ـ کمال الدین نوربخش 5ـ
حاج سید محمدرضا
گلپایگانی 6ـ حاج آقا
حسین خادمی 7ـ مطهری
8ـ سید محمدرضا
خراسانی 9ـ شیخ
محمدتقی فلسفی
ارسال داشته و طی آن ادعا
کرده پرونده امر یک
صحنه سازی علیه وی بوده
است و خواسته اند برای از
بین بردن نامبرده
نتیجه گیری نمایند محکوم
نامبرده درخواست نموده
هرکدام از علمای مزبور
برای جلوگیری از اعدام وی
اقدام نمایند.
این نامه ها از زندان نوشته شده و به امضای سرکار سروان یزدانی
افسر مسئول زندان رسیده است.
مراتب بدینوسیله به استحضار عالی می رسد.
اسداله نصر اصفهانی ـ استاندار فارس
رونوشت: ریاست سازمان اطلاعات و امنیت استان فارس جهت آگاهی
اسداله نصر اصفهانی ـ استاندار فارس
توضیحات سند:
1ـ سیدمهدی هاشمی فرزند
محمددر سال 1323 ه.
ش در
اصفهان متولد و پس از
گذراندن تحصیلات ابتدائی
بنابر اصرار پدرش راهی حوزه
علمیه اصفهان گردید و پس از
شش سال به دعوت برادرش
هادی هاشمی که در قم سکونت
داشت رهسپار این شهر شد و
مشغول تحصیل گردید.
حضور
وی در قم همزمان با اوجگیری
نهضت روحانیت در سال 42
بود.
این حرکت موجب شد نیروهای
حوزه و بخصوص طلبه های
جوان به مسائل سیاسی ایران و
جهان توجه بیشتری نشان دهند
و مهدی هاشمی در این برهه به
بررسی نهضتها و انقلابهای
گذشته و حال جهان با مراجعه به
منابع و مآخذ غیر اسلامی و غیر
شیعی پرداخت که همین امر وی
را به سوی برداشتهای التقاطی و
اندیشه های غیر اصولی سوق
داد.
وی در سال 1346 به اتهام
تکثیر و پخش اعلامیه توسط
ساواک دستگیر شد و پس از
سپردن تعهد از زندان آزاد
گردید ولی در اواخر همین سال
به علت اینکه به صدر و ذیل
نامه آیت الله العظمی سید علی
بهبهانی(ره) که در رابطه با
حملات اسرائیل و کمک به مردم
مظلوم فلسطین صادر گردیده
بود (که همین نامه باعث احضار
و برخورد ساواک با ایشان شد)
جملاتی اضافه کرده دستگیر و
برای خدمت سربازی به جهرم
اعزام و ساواک از طریق ضد
اطلاعات ارتش وی را دعوت
به همکاری نمود و سپس ترتیب
انتقال وی را به تهران داد و
سمت نویسندگی دادرسی کل
ژاندارمری را به او محول
نمود وی در سخنرانی که به
عنوان نماینده سربازان داشت از
شاه و انقلاب سفید تعریف و
تمجید نمود پس از پایان
سربازی با تأثیرپذیری از افکار
مختلف، فعالیت های سیاسی،
اجتماعی خود را در قهدریجان
اصفهان متمرکز ساخت (پیاده
کردن افکار مائو) و به تحت نفوذ
در آوردن مراکز اداری و مردمی
پرداخت و در این راه از هیچ عمل
خشونت آمیزی واهمه نداشت.
در این زمان وی در جلسات
محمدجواد غروی به طور مرتب
شرکت می نمود و تحت تأثیر
سخنان وی که با مفاهیم اصیل
اسلام و اصول تشیع تعارض
داشت قرار می گرفت عملکرد و
سخنرانیهای انحرافی غروی
باعث شد علماء و روحانیون
منطقه به مقابله با این جریان
منحرف بپردازند که آیت الله
شمس آبادی نیز در این راه جان
خود را فدا کرد مهدی هاشمی در
اردیبهشت 1355 به دنبال چند
فقره قتل دستگیر و روانه زندان
شد در زندان با ساواک ارتباط
برقرار کرده و اطلاعات مبارزین
را در اختیار ساواک قرار می داد
در دادگاه وی مجرم شناخته
گردید و به 3 بار اعدام محکوم
شد ولی بنابر دلایلی این حکم در
دیوان عالی کشور نقض گردید
این واقعه همزمان گردید با شروع
انقلاب اسلامی (56 - 57) و
مهدی هاشمی از درون زندان
شروع به نامه نگاری برای علماء
و ...
نمود و چنین وانمود که رژیم
با متهم کردن او قصد تخریب
چهره به اصطلاح مبارز و
سازش ناپذیر او را دارد و در
بیرون زندان باند تبهکار وی
اقدام به تبلیغات زیادی نمودند
که وی زندانی سیاسی است و
این امر بر عده ای نیز مشتبه
گردید اما امام(ره) با بینش عمیق
خود در سال 57 فرمودند «او
قاتل است نه زندانی سیاسی».
با پیروزی انقلاب اسلامی وی از
زندان آزاد و علی رغم اینکه به
عنوان یک مجرم و یا لااقل متهم
شناخته می شد در پناه حمایتهای
آقای منتظری توانست تا احراز
مسئولیت واحد نهضت های سپاه
پاسداران ارتقاء یابد و در این
سمت با سیاستهای نظام مقابله و
باعث اختلال در روابط خارجی
با سایر دولت ها گردید که
مجموعه عملکرد وی باعث
انحلال این واحد و اخراج وی از
سپاه گردید.
وی بار دیگر قهدریجان را
پایگاه خود قرار داد و تلاش کرد
تا سازمانی از نیروهای مسلّح را
در لنجان سفلی تأسیس کند و در
مقابل سپاه اصفهان ایستادگی کند
که این امر موجب درگیری در این
منطقه و کشته و زخمی شدن دهها
نفر گردید.
وی از آغاز تأسیس واحد نهضتها
تا زمان اخراجش از سپاه هر گونه
وسایل مورد نیاز (اسلحه و
مهمات، اسناد و مدارک و ...)
خود را از این نهاد خارج و مخفی
نمود.
همزمان با این اقدامات وی
سرمایه گذاری و برنامه ریزی
وسیعی را در حوزه علمیه قم بین
طلاب جوان آغاز کرد و در این
راه روشنفکران غرب زده و
عوامل گروه های التقاطی را به
حوزه دعوت می نمود و سعی
وافری برای در دست گرفتن
جامعه مدرسین و شورای
مدیریت حوزه علمیه قم داشت.
از طرف دیگر وی به منظور در
دست گرفتن حاکمیت کشور با
تهیه انواع و اقسام شبنامه،
نامه پراکنی، ارائه تحلیلهای
وارونه، شایعه پراکنی و اتهامات
و ...
سعی در زیر سؤال بردن نظام
و مسئولین دلسوز داشت.
وی مذاکرات مسئولین و علما و
نصایح و هشدارهای صریح و
خیرخواهانه حضرت امام (ره) را
جدی نگرفت و تلاش کرد
ارجحیّت این موعظه ها را با
شایعاتی چون کانالیزه شدن
حضرت امام (ره) و تسلط
مسئولین بر مجاری اندیشه و
تفکر ایشان مخدوش سازد.
سرانجام یکبار دیگر حضرت
امام(ره) با درایت و دورنگری
خود، عمق فاجعه را درک و در
مقابل تمام اهرمهای فشار و
حمایت هایی که از ناحیه حامیان
ساده لوح مهدی هاشمی صورت
می گرفت انقلاب اسلامی را از
خطری بزرگ نجات داده اند و
دستور دستگیری و بررسی
سوابق وی و باندش را صادر
فرمودند و مسئولین امنیتی و
قضایی را به مقاومت در مقابل
جوسازیها توصیه کردند.
پس از
مدتی که از بازداشت مهدی
هاشمی گذشت وی به خود آمد و
درباره همه جرایم قبل و بعد از
انقلاب لب به اعتراف گشود و
سرانجام به اتهام محاربه، افساد،
ایجاد فتنه، رعب و وحشت در
بین مردم به اعدام محکوم و در
تاریخ 6 /7 /66 بسزای اعمالش
رسید
(جهت اطلاعات بیشتر به کتابهای
بن بست از سری انتشارات
وزارت اطلاعات مراجعه
فرمایید)
منبع:
کتاب
آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 281