تاریخ سند: 18 آذر 1350
چون کتب تفریحات شب، بهار عمر [و] گلهایی که در جهنم میرویند از آثار محمد مسعود1 و فیلنامه اثر غلامحسین ساعدی2 مضره تشخیص داده شده
متن سند:
شماره: 10318/ﻫ2 تاریخ:18 /9 /1350
از: ساواک استان خراسان
به: ریاست شهربانی استان خراسان
پیرو 10266/ﻫ2 ـ 10 /9 /50
چون کتب تفریحات شب، بهار عمر [و] گلهایی که در جهنم میرویند از آثار محمد مسعود1 و فیلنامه اثر غلامحسین ساعدی2 مضره تشخیص داده شده، خواهشمند است دستور فرمایند نام کتب مذکور را به لیست کتب مضره اضافه نمایند.
ضمناً لیست کتب ارسالی به استثنای کتب زردهای سرخ3 و دُنِ آرام4 کماکان مضره میباشند. بدیهی است اسامی کتبی که از لیست مذکور حذف میشوند به موقع اعلام خواهد شد.
رئیس ساواک استان خراسان ـ شیخان
گیرنده: از طرف سعیدی
ریاست ساواک تایباد جهت اطلاع و اقدام.
در لیست سابقه ثبت و ارائه شود. 22 /9 /50
توضیحات سند:
__
1. محمد مسعود، روزنامهنگار و مدیرمسئول روزنامه معروف «مرد امروز» و رماننویس، در سال ۱۲۸۰ﻫ ش در محلۀ ابرقوی شهر قم زاده شد. پدرش میرزاعبدالله و پدربزرگش آخوند ملا محمد قمی بود. او با پایان دورۀ ابتدایی، برای ادامۀ تحصیل به حوزه علمیه قم رفت. در سال ۱۳۱۱ به تهران رفت و در ابتدا در یک چاپخانه مشغول به کار شد و سپس در نشریاتی چون روزنامههای قانون، آئینه ایران، تهران مصور، شرقی، شفق سرخ و اطلاعات مقالاتی با اسم مستعار «م - دهاتی» منتشر نمود.
مسعود برای تحصیل در رشتۀ روزنامهنگاری در سال ۱۳۱۴ش. ابتدا به پاریس و سپس به بروکسل رفت و تا سال ۱۳۱۷ در آنجا ماند. در همان سال بهعلت نشر مقالاتی درباره سوسیالیسم در روزنامه لاگازت بلژیک به تهران احضار شد و در شرایط محدودی کار خود را پی گرفت. در تابستان ۱۳۲۱ش. امتیاز روزنامۀ «مرد امروز» را گرفت. او در این روزنامه به سیاستهای مسکو و لندن در ایران شدیداً اعتراض میکرد و نقش مهمی در رسوایی حزب توده و فاش کردن ارتباط آنها با شوروی و سرسپردگی برخی احزاب داخلی و وابسته به خارج را ایفا نمود و بدینسبب مورد بغض آنان قرار گرفت. مسعود سرانجام در ۲۳ بهمن ۱۳۲۶ش. در خیابان اکباتان تهران هنگام خروج از چاپخانه به ضرب گلوله به قتل رسید. از محمد مسعود علاوهبر کارهای نوشتاری در روزنامهها، این کتابها و رمانهایی نیز به جای مانده است: «گلهایی که در جهنم میروید»، «بهار عمر»، و رمان سهگانۀ «تفریحات شب (۱۳۱۳)»، «در تلاش معاش (۱۳۱۲)» و «اشرف مخلوقات (۱۳۱۳)».
2. غلامحسین ساعدى فرزند على اصغر (على بابا) در سال 1314 ﻫ ش در تبریز به دنیا آمد. دوران ابتدایى را در دبستان بدر و متوسطه را در دبیرستان منصور سپرى کرد و به دانشکده پزشکى راه یافت. در سال 1340 پس از اخذ دکتراى پزشکى به تهران آمد و به خدمت سربازى اعزام گردید. در سال 1342 جهت اخذ تخصص بیمارىهاى اعصاب و روان به بیمارستان روزبه رفت و همزمان به همراه برادرش ـ اکبر ساعدى ـ مطب خیابان دلگشا را نیز اداره مىکرد.
در دوران دانشجویى به مطالعه کتب مارکسیستى روى آورد و به همین منظور در سال 1333 دستگیر و مورد بازجویى قرار گرفت و پس از 3 ـ 4 روز آزاد شد. غلامحسین ساعدى در کنار شغل طبابت به نویسندگى روى آورد و در این مسیر نمایشنامه نویسى را برگزید که اولین اثر وى کتابى با عنوان «شبنشینى باشکوه» مىباشد. به علت تخصص پزشکى در رشته روانشناسى در بیمارستانهاى رازى و روزبه فعالیت داشت و مدتى نیز مدیریت بیمارستان روزبه را برعهده داشت. در سال 1340 با مرحوم جلال آلاحمد آشنا شد، تحت تأثیر تفکرات او قرار گرفت و به نوشتههاى خود رنگ و بوى سیاسى داد و در همین ایام که همزمان با زمزمه تشکیل کانون نویسندگان و جلسات آنان بود به دعوت مهرداد پهلبد به وزارت فرهنگ و هنر رفت و با سمت نمایشنامهنویس به استخدام روزمزد آنجا درآمد. پس از آن وی به سفر مطالعاتى اروپا اعزام شد. وى در خصوص چگونگى ارتباط خود با مهرداد پهلبد، در تاریخ 23 /4 /49 به نسرین فقیه مىگوید: «قرار است من فردا به ملاقات آقاى پهلبد بروم و پنج هزار تومان قرار است به من بدهد.» ساعدى در سال 1348 از طریق سیمین دانشور با احسان نراقى ارتباط گرفت و جهت همکارى به مؤسسه تحقیقات علوم اجتماعى رفت که حاصل آن چند تک نگارى منتشر شده مىباشد. وى همچنین به دلیل آشنایى با عباس پهلوان در مجله فردوسى نیز مقالاتى منتشر مىکرد. با توجه به حساسیت ساواک نسبت به تشکیل کانون نویسندگان، غلامحسین ساعدى نیز مورد توجه قرار گرفت و در تاریخ 19 /8 /49 فرم استخدام وى به عنوان مأمور مخبر در ساواک تنظیم گردید و از طریق عمویش ـ تیمسار ساعدى مدیر کل اداره کل پنجم ساواک ـ و در حضور یکى از مسئولین ساواک، دعوت به همکارى شد. گزارش مورخه 31 /6 /49 حاکى است: «غلامحسین ساعدى با راننده ماشین پژو شماره 36115 ـ تهران الف تماس گرفته و سپس به کافه فیاما رفتهاند پس از بررسى معلوم شده شماره ماشین فوق مربوط به ساواک بوده...» غلامحسین ساعدى بنابر گزارشهایی که قلم از نگاشتن آن شرم دارد به لحاظ اخلاقى بسیار فاسد بوده و در ارزیابى، فردى زن باره، مریض دائمالخمر، خیالباف، حرّاف، اغراقگو، دروغپرداز و... معرفى شده است. غلامحسین ساعدى بهرغم ارتباطى که در این سالها با ثابتى برقرار کرده بود، به علت شرایط موجود در جامعه و ارتباطاتى که با افرادى از قبیل هزارخانى و... داشت در سال 1353 بازداشت شد. غلامحسین ساعدى پس از چند ماه و در تاریخ 25 /12 /53 آزاد شد و در دوران انقلاب اسلامى و با فعالیت مجدد کانون نویسندگان به همراه آنان در جلسات شب شعر در انجمن ایران و آلمان شرکت کرد. وى در سال 1357 ـ تیرماه ـ به دعوت انجمن قلم آمریکا و ناشرین آمریکایى به آن کشور سفر کرد و در زمستان 1357 به ایران باز گشت. در سال 1360 به کشور فرانسه پناهنده شد و در سن 7 ـ 56 سالگى با خانم بدرى لنکرانى در پاریس ازدواج کرد و در سال 1364 همانجا از دنیا رفت. نمونهاى از کتابهاى وى به این شرح است: عزاداران بیل، بهترین باباى دنیا، ایلخچی، دیکته و زاویه و ... فیلم گاو نیز از سناریوهاى نوشته شده وى مىباشد.
غلامحسین ساعدى فردى است که در شوراى اضطرارى ماههاى آخر حکومت پهلوى که با حضور محمدرضا پهلوى تشکیل مىشده، شرکت داشته است. در همین شوراى اضطرارى بود که پیرامون چگونگى مهار انقلاب اسلامى و توقیف هویدا، بحث مىشود. سعیده پاکروان، خاطرات غلامحسین ساعدى در رابطه با نحوه شرکت وى در این شوراء را تحت عنوان «توقیف هویدا» و با نام مستعار «ابراهیم سرارى» به دست انتشار سپرده است.
3. کتاب زردهای سرخ اثر هانری مارکانت و ترجمه دکتر هوشنگ منتصر است. این کتاب دربارۀ انقلاب چین و مائو است که انتشارات عطایی آن را در سال 1343 منتشر کرد و پس از آن، بهرغم ممنوعیت و محدودیتهای حکومتی، بارها تجدید چاپ شد.
4. کتاب دُنِ آرام رمانی چهارجلدی اثر میخائیل شولوخوف (قزاقِ روس) است که نوشتن آن در سال 1940م. (پس از حدود 12 سال) به پایان رسید و علاوهبر استقبال زیاد در شوروی، جایزۀ نوبل ادبیات را نیز برای نویسندهاش به ارمغان آورد. این رمان را نخستین بار در سال 1344 محمود اعتمادزاده (بهآذین) به فارسی ترجمه کرد، اما در سالهای بعد دو فرد دیگر نیز به ترجمه آن پرداختند. دُن آرام را اغلب با «جنگ و صلح» تولستوی مقایسه میکنند. این رمان داستانی است دربارۀ قزاقان ساکن دُن، با محوریت زندگی یک خانوادۀ قزاق به نام «ملِخوُف» در زمان صلح که حوادث آن در سالهای سرنوشتساز جنگ اول جهانی، انقلاب ۱۹۱۷ اکتبر روسیه و یک جنگ داخلی تلخ رخ میدهد. این کتاب حماسهای تراژیک خوانده میشود؛ تراژدی یک زوج، یک قوم، یک عصر، درکنار تصویری حماسی از مردی مغرور، باشهامت و در جستوجوی حقیقت.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 07 صفحه 173