تاریخ سند: 11 اردیبهشت 1352
ساعت 9 روز 3/2 سید محمود اسدی هنرجوی هنرستان صنعتی مشهد اظهار داشت:
متن سند:
از: 9/ﻫ تاریخ:11 /2 /1352
به: 324 شماره: 8352 /9 ﻫ
ساعت 9 روز 3 /2 سید محمود اسدی هنرجوی هنرستان صنعتی مشهد اظهار داشت: شاندیزی هنرجوی سال سوم A مکانیک هنرستان صنعتی حکومت فقیه نوشته خمینی را قبل از امتحانات بهمنماه برایم آورد و من آن را خوانده و به وی مسترد نمودم.»
توضیح و نظریه شنبه: 1) اسدی کتابی به نام فونتامارا1 ترجمه آتشی2 را بهعنوان یک کتاب خوب معرفی نمود. 2) در تحقیقات غیرمستقیم از اسدی معلوم شد دو نفر به نامهای توتونی و حقی که این دو نفر مانند اسدی هنرجویان سال سوم A مکانیک هستند نیز کتب شریعتی را مطالعه میکنند. توتونی با کتابفروشی حجت دوست هست و بعضی وقتها از وی کتاب میگیرد و برای اسدی میآورد، منجمله کتاب نقش شخصیت در تاریخ3 نوشته پلخانف4 ترجمه خلیل ملکی5 که کتابیست کمونیستی برای اسدی آورده. 3) اسدی دوست نزدیک حسین وارسته و هنرجوی شبانه هنرستان میباشد و اسدی وسیله حسین وارسته با علیرضا اشگفتی دوست شده. 4) حسین وارسته و محمود اسدی وسیله علیرضا اشگفتی تحت تبلیغ قرارگرفته و کتابخوان شدهاند.
نظریه یکشنبه: تصور میرود نامبردگان دارای فعالیت بوده باشند. درهرحال اعمال و رفتار و گفتارشان وسیله همین شنبه تحت کنترل میباشد. پدرام
آقای وثوقی ـ 20 /2
اقدام لازم از طریق بخش 324 به عمل میآید. در 161126 بایگانی شود ـ 25 /2 /52
توضیحات سند:
__
1. کتاب فونتامارا رمانی از اینیاتسیو سیلونه (1978 – 1900) نویسندۀ پرآوازۀ ایتالیایی است که نوشتنش را در سال 1931م. به پایان برد. سیلونه در جوانی به کمونیسم پیوست و با حاکمیت مستبدانه موسولینی به مبارزه پرداخت. این رمان کوچک از اولین آثار سیلونه بود و دربارۀ ساکنان دهکدهای به نام «فونتامارا» است که زیر یوغ ستم فئودالهای زمان خود به تنگ آمدند و عدهای به جنبش و تحریک مردم برخاستند و تصمیم گرفتند برای احقاق حقوقشان به شهر بروند. این رمان در ده فصل نوشته شده است که حول موضوع واحدی دور میزند: زندگی سخت و طاقتفرسا، بیگاری، مزدِ بخور و نمیر، استثمار اربابان و حکومتی که پشت اربابان ایستاده.
ترجمۀ کتاب نخست در سال 1347 و نیز در سال 1349 منتشر شد اما پس از قرار گرفتن در لیست کتب ممنوعۀ ساواک و ایجاد محدودیتهایی برای آن، تا سال 1357 اجازۀ انتشار مجدد را نیافت. منوچهر آتشی کار ترجمۀ آن را به پایان برد و انتشارات امیرکبیر کتاب را روانۀ بازار کرد. سبک کتاب رئالیسم اجتماعی است و طنز گزندهای دارد. فونتامارا یکی از رمانهای شاخص در وصف مبارزۀ جمعی فرودستان است که در زمان انتشار با استقبال زیادی مواجه شد.
2. منوچهر آتشی فرزند محمدجعفر در سال 1310 ﻫ ش در دهرود دشتستان (دشتى) برازجان به دنیا آمد. در سن ده سالگى تحصیل را شروع کرد و در بندر کنگان از توابع بوشهر به مدرسه رفت. منوچهر آتشی پس از اخذ دیپلم متوسطه از دانشسراى مقدماتى شیراز، از سال 1333تا 1339 در دبستانهاى بوشهر به معلمى پرداخت. در سال 1339 به دانشسرایعالى راه یافت و در سال 1343 پس از اخذ لیسانس زبان انگلیسى، به عنوان دبیر به بوشهر مراجعت کرد. وی مدتى سرپرست دایره امور تربیتى حوزه فرهنگى کل بنادر و جزایر خلیج فارس شد. در سال 1344 ریاست دبیرستان ایراندخت بوشهر را به عهده گرفت و در 20 شهریور 1346 به شهرستان قزوین منتقل شد. وى که در دوران تحصیل در دانشسراى مقدماتى در شیراز، به حزب توده گرایش پیدا کرده بود، در گزارش ساواک چنین معرفى شده است: «از جمله افرادى است که در حزب توده فعالیت داشته که پس از دستگیرى به دادسراى بوشهر اعزام و تبرئه شده است. با افرادى که نسبت به حزب توده و جبهه ملى سمپاتى دارند، معاشرت دارد. دبیر زبان انگلیسى بوده که شعر نو مىسراید و کتاب شعرش «آهنگ دیگر» است.» منوچهر آتشى در سال 1349 به تهران منتقل شد و ضمن تدریس در دبیرستانهاى تهران، با روزنامه کیهان نیز همکارى کرد. آتشی در سال 1351 با موافقت ساواک به استخدام رادیو و تلویزیون درآمد و به عنوان نویسنده، مترجم و ویراستار مجله تماشا، شروع به فعالیت کرد. در سال 1354 به عنوان نویسنده گفتار سریال «دلیران تنگستان»، مورد تشویق وزارت دربار قرار گرفت، با اشتغال وى در روزنامه رستاخیز و مجله جوانان رستاخیز موافقت شد و به عضویت حزب رستاخیز درآمد. در سال 1355 جهت بازدید از نمایشگاه هنرهاى اسلامى به لندن اعزام شد و چندبار هم در مراسم مختلف تشریفات شرکت کرد. منوچهر آتشى با سرودن شعر بلند «اسفند ماه مرد» به مناسبت زاد روز رضاشاه، مراتب شاهدوستى خود را بیش از پیش اعلام کرد و با نوشتن نامه سرگشادهاى به فرح پهلوى، مورد مساعدت او قرار گرفت. منوچهر آتشی در سال 1384 بر اثر ایست قلبی در بیمارستان سینای تهران درگذشت. از وی آثاری مانند آواز خاک،آهنگ دیگر، دیدار در فلق و غزل غزلهای سورنا باقی مانده است.
3. کتاب نقش شخصیت در تاریخ معروفترین اثر پلخانف است که بارها نویسندگان مارکسیست و دیگران، علاوه بر بررسی، از آن استفاده کردهاند. این کتاب را نخستین بار در ایران خلیل ملکی ترجمه و انتشارات شاهین در سال 1331 روانۀ بازار کرد. او در مقدمۀ این کتاب آورده است: «پلخانف در این رساله ماسک بعضی از خدمتگزاران سرمایهداری را که در لباس مارکسیستی میخواهند مبارزات سیاسی طبقۀ کارگر را متوقف سازند، برمیدارد... پلخانف نشان داد که جریان تاریخ تابع قوانین و نظم مخصوصی است ولی این جریان بدست «انسانها» بوجود میآید.» (به نقل از محسن بهشتی سرشت، «نقش شخصیت در تاریخ با رهیافتی به جایگاه تاریخی امام خمینی»، پرتال جامع علوم انسانی، 22 /8 /85)
4. گئورگی والینوویچ پلخانف (1918 – 1857) نخستین مارکسیست شناختهشدۀ روسیه بود که در سال 1881م. مانیفست مارکس و انگلس را به زبان روسی ترجمه و جنبش مارکسیستی را در آن کشور بنیانگذاری کرد. او بههمراه «ورا زاسولیچ» و «اکسلرود» پیشگامان معرفی آثار و عقاید مارکس به جامعۀ روس بودند. پلخانف در سال 1883م. نخستین تشکیلات مارکسیستی روس را در خارج از روسیه با نام «گروه آزادی کار» تأسیس کرد و همانند «کائوتسکی»، «واندرولد» و بسیاری دیگر از مارکسیستهای قدیمی، با انقلاب بلشویکی اکتبر 1917 مخالف بود. او بر اساس آموزههای مارکس، معتقد بود که انقلاب فوریۀ 1917 و دولت «کرنسکی» که آنها را انقلاب و دولت بورژوازی میشناخت، ادامۀ طبیعی تاریخ اجتماعی – اقتصادی روسیه است و به علت عدم رشد نیروهای مولد جامعه، انقلاب اکتبر بلشویکها پیش از موعد است و به بروز جنگهای داخلی فجیعی منجر خواهد شد (که اینگونه هم شد). پلخانف که وقوع جریانات تأسفبار غیرانسانی بعدی را در روسیه به دست بلشویکها پیشبینی کرده بود، از مدتها پیش از انقلاب، درگیریهای قلمی و عقیدتی تندی با لنین داشته و بارها لنین را به خشونت و لجاجت محکوم میکند.
پلخانف در مه 1918 در آسایشگاهی در فنلاند درگذشت. پلخانف آثار مهمی نیز دارد: دربارۀ تکامل دیدگاه مونیستی به تاریخ، مسائل اساسی مارکسیسم، تذکراتی چند پیرامون تاریخ و نقش شخصیت در تاریخ. (به نقل از عبدالرحمن مجاهدنقی، «جایگاه حقیقی شخصیت در تاریخ»، روزنامه عصر مردم، شماره 5114، دوشنبه 28 /11 /1392)
5. خلیل ملکی فرزند فتحعلی در سال 1280 ﻫ ش در تبریز چشم به جهان گشود و در سال 1307 برای تحصیل در رشتهی شیمی به آلمان رفت. وی پس از بازگشت به ایران در دانشسرای عالی ادامه تحصیل داد و پس از اتمام تحصیل، معلم مدرسه شد. ملکی در آلمان با دکتر تقی ارانی آشنا شد و به دنبال آن محفلی که مجلهی دنیا را منتشر میکرد، نزدیک شد. پس از سقوط رضا شاه و تشکیل حزب توده، خلیل ملکی نیز به عضویت حزب درآمد. حزب توده از همان آغاز درگیر اختلافات داخلی بود. حمایت حزب از واگذاری نفت شمال به اتحاد جماهیر شوروی و حکومت فرقهی دموکرات در آذربایجان، اختلافات را به اوج رساند. خلیل ملکی که مخالف رویهی حزب توده بود به همراه گروه کثیری در 13 دی ماه 1326 از حزب انشعاب کرد. آنان تحت فشار حزب توده مدتی در انزوا زیستند، امّا با اوج گرفتن مسأله ملی کردن صنعت نفت، خلیل ملکی بار دیگر وارد عرصهی سیاست شد. اینبار به اتفاق جلال آلاحمد سراغ مظفر بقایی رفت. مدتی بعد خلیل ملکی و مظفر بقایی در اردیبهشت 1330 حزب زحمتکشان ملت ایران را بنیان نهادند. متعاقب شکاف در رهبری نهضت، حزب زحمتکشان نیز دچار انشعاب و خلیل ملکی از حزب اخراج شد. با وقوع کودتای 28 مرداد سال 32، خلیل ملکی دستگیر و به زندان افتاد. با بازشدن نسبی فضای سیاسی در سال 39 و تجدید حیات جبههی ملی دوم، خلیل ملکی جامعهی سوسیالیستهای نهضت ملی ایران را تأسیس کرد. خلیل ملکی در سال 1340 هنگام بازگشت از هفتمین کنگرهی بینالمللی احزاب سوسیالیست که در ایتالیا برگزار شده بود، به اسراییل سفر و از کیبوتصهای آنجا بازدید کرد و آنها را به عنوان «هستههای سوسیالیسم» ارزیابی کرد. خلیل ملکی در سال 1344 به زندان محکوم و پس از 14 ماه آزاد شد. وی در تیرماه سال 1348 درگذشت.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 07 صفحه 389