تاریخ سند: 18 مرداد 1357
وضعیت فعلی منزل آیتالله سید حسین خادمی به شرح زیر به استحضار میرسد:
متن سند:
از: 10 ﻫ تاریخ: 18 /5 /2537[1357] 13570518
به: 312 شماره: 9265 /10 ﻫ 1
وضعیت فعلی منزل آیتالله سید حسین خادمی به شرح زیر به استحضار میرسد:
1- در حال حضار حدود 1000 نفر در منزل وی مقیم و به اصطلاح متحصن میباشند.
2- به دیوارهای داخلی خانه عکسهای خمینی – دکتر علی شریعتی – سید جلال طاهری و کاریکاتورهای توهین آمیز مقامات عالیه نصب است و همچنین عکس سید مهدی هاشمی1 قاتل آیتالله شمسآبادی دیده شده است.
3- قبل از ظهر روز 17 /5 /37 چند نفر خارجی به داخل منزل خادمی میرفتهاند و پس از مدتی اقامت خارج شدهاند که بعداً به حاضرین گفته شده خبرنگار خارجی بودهاند.
4- مقدار زیادی سنگ و چوب در پشت بام منزل خادمی جمعآوری شده که در موقع ضروری و یا دستگیری خادمی و درگیری با پلیس مورد استفاده قرار دهند.
5- شعارهایی با عبارت همبستگی ارتش با روحانیت – همبستگی دانشگاهها با روحانیت – همبستگی ذوب آهن با روحانیت و نظایر آن تهیه و به در و دیوارهای خانه نصب شده است.
6- قسمتهایی از نطق اخیر شاهنشاه آریامهر تحریف شده و به صورت عبارات زشت به دیوارها نصب شده است و ضمناً مطالبی علیه مقامات عالیه اظهار شده است .
اقدامات انجام شده:
1- وسیله شخصی به نام آقای تابش و همچنین فرزند ارشد آیتالله خادمی به ایشان ابلاغ شده که تمام این اقدامات که در منزل و حضور او انجام میشود جرم است و همگی برابر قانون قابل تعقیب هستند و مدارک انکار ناپذیری از آنها در دست است و ضمناً به او ابلاغ گردید که عدهای در همان منزل برای ایجاد تشنج بیشتر در منطقه قصد جان او را دارند.
2- چون منزل نامبرده در کوچه بن بست قرار گرفته و یک کوچه متصل است که آن کوچه دو سرش به خیابان وصل میشود با شهربانی مذاکره شد که دو طرف کوچه را چند نفر مأمور بگمارند و نیروی کمکی هم در اختیار داشته باشند و هر کس میخواهد به منزل خادمی برود برگ شناسایی مطالبه و مشخصات او را یادداشت نمایند و به آقای خادمی ابلاغ شود که این عمل فقط برای جلوگیری از ورود کمونیستها و تروریستها که قصد جان او را دارند انجام شده که به هیچ وجه عمل تحریک کنندهای نباشد.
3- با آقای تابش که از طرف آقای خادمی با این سازمان تماس میگیرد ابلاغ شده اگر منزل تخلیه نشده و وضع به همین صورت ادامه یابد آقای خادمی مسئول عواقب موضوع بوده و ضمناً ایشان تقاضا دارد که دو سه نفر از نزدیکان طاهری به تهران رفته با او ملاقات و در صورت ندامت آزاد و در تهران یا سمنان یا مشهد برود و میخواهند قبول آزادی او را از اینجانب بگیرند. به آنها پاسخ داده شد که اگر قبل از رفتن به تهران منزل را تخلیه و دست از این حرکات برنداشته و طاهری اظهار ندامت ننماید به هیچ وجه وساطتی نخواهد شد.
4- با دکتر رضا خادمی در تهران مذاکرات بسیار مفصلی صورت گرفت و ایشان اظهار نمود در این مورد پدرم از من حرف شنوایی ندارد. از او خواسته شد که سریعاً به اصفهان بیاید اگر از طریق آن اداره کل هم مجدداً تأکید شود که پدرش با این اعمال یا وسیله کمونیستها کشته میشود و یا ناگزیر دستگیر و تحت تعقیب قرار خواهد گرفت مؤثر خواهد بود.
5- اکبر پرورش و حسنعلی زهتاب دو نفر از گردانندگان منزل آقای خادمی و در پی اقدامات خلاف یکی به نطنز و دیگری به شهرضا منتقل گردیدهاند ولی هنوز اصفهان را ترک ننمودهاند.
خواهشمند است دستور فرمایید موضوع کاملاً مورد بررسی قرار گرفته و چنانچه اوامر و نظرات دیگری باشد سریعاً ابلاغ فرمایند.
تقوی
توضیحات سند:
1. سید مهدی هاشمی، فرزند محمد در سال 1323 ﻫ ش در اصفهان متولد شد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدائی بنابر اصرار پدر راهی حوزه علمیه اصفهان شد و پس از شش سال به دعوت برادرش هادی هاشمی که در قم سکونت داشت به این شهر رفت. حضور وی در قم همزمان با اوجگیری نهضت روحانیت در سال 42 بود.
این حرکت موجب شد نیروهای حوزه و بخصوص طلبههای جوان به مسائل سیاسی ایران و جهان توجه بیشتری نشان دهند و مهدی هاشمی در این برهه به بررسی نهضتها و انقلابهای گذشته و حال جهان با مراجعه به منابع و مآخذ غیر اسلامی و غیر شیعی پرداخت که همین امر وی را به سوی برداشتهای التقاطی و اندیشههای غیر اصولی سوق داد.
وی در سال 1346 به اتهام تکثیر و پخش اعلامیه توسط ساواک دستگیر و پس از سپردن تعهد آزاد شد، ولی در همین سال به علت اینکه به نامه آیتالله العظمی میر سید علی بهبهانی در رابطه با حملات اسرائیل و کمک به مردم مظلوم فلسطین جملاتی اضافه کرده بود دستگیر و برای خدمت سربازی به جهرم اعزام شد. ساواک از طریق ضد اطلاعات ارتش وی را دعوت به همکاری کرد و سپس ترتیب انتقال وی به تهران را داد و سمت نویسندگی دادرسی کل ژاندارمری را به او محول کرد. وی در سخنرانی که به عنوان نماینده سربازان داشت از شاه و انقلاب سفید تعریف و تمجید کرد و پس از پایان سربازی با تأثیرپذیری از افکار مختلف، فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود را در قهدریجان اصفهان متمرکز ساخت.
در این زمان وی در جلسات محمدجواد غروی به طور مرتب شرکت میکرد و تحت تأثیر سخنان وی که با مفاهیم اصیل اسلام و اصول تشیع تعارض داشت قرار میگرفت
عملکرد و سخنرانیهای انحرافی غروی باعث شد، علمأ و روحانیون منطقه به مقابله با این جریان منحرف بپردازند که آیتالله شمسآبادی نیز در این راه جان خود را فدا کرد. مهدی هاشمی در اردیبهشت 1355 به دنبال چند فقره قتل دستگیر و روانه زندان شد در زندان با ساواک ارتباط برقرار کرد و اطلاعات مبارزین را در اختیار ساواک قرار داد. در دادگاه وی مجرم شناخته شد و به 3 بار اعدام محکوم شد، ولی بنابر دلایلی این حکم در دیوان عالی کشور نقض گردید. این واقعه همزمان با شروع انقلاب اسلامی بود و مهدی هاشمی از درون زندان به نامهنگاری برای علمأ پرداخت و چنین وانمود کرد که رژیم با متهم کردن او قصد تخریب چهره به اصطلاح مبارز و سازش ناپذیر او را دارد. در بیرون زندان نیز باند تبهکار وی اقدام به تبلیغات زیادی کرده و او را زندانی سیاسی معرفی کردند، اما امام(ره) با بینش عمیق خود در سال 1357 فرمودند «او قاتل است نه زندانی سیاسی».
با پیروزی انقلاب اسلامی وی از زندان آزاد و بهرغم اینکه به عنوان یک مجرم و یا لااقل متهم شناخته میشد، در پناه حمایتهای آقای منتظری توانست تا احراز مسئولیت واحد نهضتهای سپاه پاسداران ارتقأ یابد و در این سمت با سیاستهای نظام مقابله و باعث اختلال در روابط خارجی با سایر دولتها گردید که مجموعه عملکرد وی باعث انحلال این واحد و اخراج وی از سپاه گردید. وی بار دیگر قهدریجان را پایگاه خود قرار داد و تلاش کرد تا سازمانی از نیروهای مسلّح را در لنجان سفلی تأسیس کند و در مقابل سپاه اصفهان ایستادگی کند که این امر موجب درگیری در این منطقه و کشته و زخمی شدن دهها نفر گردید.
وی از آغاز تأسیس واحد نهضتها تا زمان اخراجش از سپاه هر گونه وسایل مورد نیاز ( اسلحه و مهمات، اسناد و مدارک و ...) خود را از این نهاد خارج و مخفی میکرد. همزمان با این اقدامات وی سرمایهگذاری و برنامهریزی وسیعی را در حوزه علمیه قم بین طلاب جوان آغاز کرد و در این راه روشنفکران غرب زده و عوامل گروههای التقاطی را به حوزه دعوت میکرد و سعی وافری در دست گرفتن جامعه مدرسین و شورای مدیریت حوزه علمیه قم داشت. از طرف دیگر وی به منظور در دست گرفتن حاکمیت کشور با تهیه انواع و اقسام شبنامه، نامهپراکنی، ارائه تحلیلهای وارونه، شایعه پراکنی و اتهامات سعی در زیر سؤال بردن نظام و مسئولین داشت. وی مذاکرات مسئولین و علما و نصایح و هشدارهای صریح و خیرخواهانه حضرت امام (ره) را جدی نگرفت و تلاش کرد ارجحیّت این موعظهها را با شایعاتی چون کانالیزه شدن حضرت امام (ره) و تسلط مسئولین بر مجاری اندیشه و تفکر ایشان مخدوش سازد.
سرانجام یکبار دیگر حضرت امام(ره) با درایت و دورنگری خود، عمق فاجعه را درک و در مقابل تمام اهرمهای فشار و حمایتهایی که از ناحیه حامیان مهدی هاشمی صورت میگرفت انقلاب اسلامی را از خطری بزرگ نجات داد و دستور دستگیری و بررسی سوابق وی و باندش را صادر فرمود و مسئولین امنیتی و قضایی را به مقاومت در مقابل جوسازیها توصیه کرد. مهدی هاشمی پس از مدتی بازداشت درباره همه جرایم قبل و بعد از انقلاب لب به اعتراف گشود و سرانجام به اتهام محاربه، افساد، ایجاد فتنه، رعب و وحشت در بین مردم در تاریخ 6 /7 /1366 اعدام شد.
ر.ک: بن بست، 4 جلد، تهران، اداره کل اطلاعات استان اصفهان.
منبع:
کتاب
استاد سید علی اکبر پرورش به روایت اسناد ساواک صفحه 152