تاریخ سند: 8 دی 1314
آقای حکمران گرگان و دشت
متن سند:
13141008
وزارت داخله
به تاریخ 8 /10ماه سنه1314
نمره ۲۹۳۹ ضمیمه-
حکومت بندر جز
دایره -
آقای حکمران گرگان و دشت
تعقیب معروضه تلگرافی نمره ۲۹۲۵ – 6 /10 /14 محترما به عرض میرساند، برای اجرای امریه متحدالمال نمره ۱۶۲۳ ریاست وزرا و وزارت داخله روز ششم دی ماه رؤسا دوایر دولتی را در اداره حکومتی دعوت نموده نتیجه مذاکرات طبق صورت مجلسی است که سواد آن تقدیم گردید. و عصر همان روز رؤسا و مأمورین دولتی با خانمهایشان به منزل اینجانب تشریف آورده، بعد از نصایح و مواعظ لازمه که خانمها به منظور اصلی این امر مقدس پی بردند با بهترین مراتب خوشنودی و بشاشت چادر برداشته و آزادانه بدون حجاب به منزل خود مراجعت کردند. و نیز روز هفتم ماه جاری از رؤسا و مأمورین و خوانین و عموم طبقات اصناف دعوت شد که بعد از ظهر در دبستان شاهپور حضور به هم رسانند. آقای قریشی نماینده معارف قسمتی از تواریخ قدیمه و سرگذشت نسوان اعراب را بیان و ضمنا محسنات رفع حجاب را به اهالی گوشزد و تشویق به انجام و عملی نمودن امریه صادره نموده و مجمع را به دعای بقا سلطنت اعلیحضرت همایون شاهنشاهی ختم کرده، سپس خانم مدیره دبستان شاهدخت نطق مفصلی ایراد و محصلات سرود مهیجی خوانده و خاتمه دادند. اهالی با وجد و شعفی در کمال بشاشت از دبستان خارج گردیدند.1
از طرف حکومت بندرگز - سلطان خمارلو
[امضا]
لازم است این امر خیلی ساده و معمولی جریان پیدا کند، اجتماعات را مقتضی نمیدانم. به طور عادی اقدام شما بهتر است.
یعنی رفع حجاب ایجاب نمیکند که مردها و اشخاص عیال خود را به دیگری معرفی نماید. مقصود این است که از لباس بر اساس خارج و به لباس بین المللی ملبس [شوند] مراسله به طور متحدالمال به آقایان و حکام و رؤسا گوشزد.2[شود]
توضیحات سند:
١- دستور برگزاری مجالس و تجمع از جمله اوامری بود که پیش از اعلان رسمی کشف حجاب و بعد از آنمرتبا پیگیری میشد. در این خصوص هر وزارتخانهای مجموعه عوامل تحت نظر خود در مرکز و شهرستانها دستورات اکید صادر کرده بود و به محض اینکه از اداره تابعه گزارش برگزاری این گونه مجالس نمیرسید مورد سؤال وزیر مربوطه قرار میگرفت. به نمونهای از این دستورالعملها که طی بخشنامهای از طرف وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه برای ادارات معارف شهرستانها صادر شده است توجه فرمائید.
متحدالمال نمره ۵۱۵۶۱/۱۷۲۲۴ به تاریخ 25 /9 /1314 - محرمانه
«.. ثالثا نسبت به سایر خانمها دو اقدام باید به عمل آورد. قدم اول - آنکه برای تربیت این طبقه از نسوان[تربیت برای بیحجاب شدن، خودآرایی و خروج از حدود شرعی و حیا و عفاف و..] در دبیرستان یا دبستان نسوان حوزه مأموریت خود مجالس کنفرانس مخصوص خانمها تشکیل بدهید که در آنجا خانمهای معلمه با لباس متحدالشکل حاضر شده و از سایر بانوان اصیل بلد دعوت نمایید که با شوهرهای خود در این مجالس حاضر شده و از مقالات و خطابههای علمی یا اخلاقی یا اجتماعی استفاده نمایند.... دختران دبیرستانها نیز نطق بکنند یا اشعار اخلاقی را بخوانند. مخصوصا باید آداب نشست و برخاست و پوشیدن لباس و معاشرت چنان که ما بین خانوادههای عفیف و نجیب در ممالک متمدنه عالم معمول است به آنان بیاموزند[!] در این باب به حکومت و شهربانی دستور داده شده است که با شما توحید مساعی و کمک کامل بنمایید...
قدم دوم - آن است که به اتفاق حکومت محترم و رئیس شهربانی و محترمین و وجوه شهر که دارای حسن نیت و فکر روشن باشند حتی الامکان مجالسی ترتیب بدهید که در آنجا همگی با خانوادههای خود به طریق مستحسن و از روی کمال متانت معاشرت نمایند... زنان از حضور در مجالس رجال فاضل و با اخلاق [!] کسب فضایل مینمایند، از حجب و کمرویی آنان... کاسته میشود و... این است مجملی از مفصل پروگرام عمومی که حسب الأمر بنا بر دستور [رضاشاه] در مرکز شروع شده است و در ولایات نیز باید در هر جا به اقتضای موقع و محیط بر حسب تمیز و تشخیص مأمورین معارف که متصدیان تربیت اخلاق عمومی هستند به موقع اجرا گذارده شود...» (ر.ک: خشونت و فرهنگ، سازمان اسناد ملی ایران، صفحات ۳ و ۴) در سندهای آتی این مجموعه نیز نمونههایی از آن را مشاهده خواهید کرد.
آنچه که قابل توجه است این است که شاید در وهله اول به نظر آید، این سیاست گذاری برای رواج بیحجابی سیاستی بوده که از ذهن علیل رضاشاه تراوش کرده است، ولی واقعیت چیز دیگری است. برگزاری مجالسی این چنینی یک ترفند و نقشه حساب شدهای است که استعمار با توجه به تجربیات استعماری خود در تغییر فرهنگ دینی و ملی سایر کشورها تجربه کرده است و نسخه برابر اصلی است که در ایران نیز پیاده و اجرا شد. برای مثال به نمونهای از جامعه الجزایر اشاره میکنیم که قانون در کتاب خود آن را بیان کرده و در آخر این سیاست استعماری را تحلیل و بررسی میکند:
«..کارفرماهای اروپایی صرفاً به پرسش و یا دعوتهایی به مناسبت خاص راضی نمیشوند. بلکه مانورهای خاص مربوط به قبایل «سیو» را به کار میبرند (مجموعه قبایلی بودند دارای زبان متحد و در پایین میسی سی پی و غرب آمریکا و میسوری و اوهایو ساکن بودند. تعداد آنان قبل از مهاجرت اروپاییان به آمریکا قریب ۸۰ هزار نفر بود که آمریکا برای محو آنان روش خاص فرهنگی بکار برد) تا الجزایری را در گوشه بن بستی به گیر بیندازد و از او اتخاذ تصمیم دردناکی را متوقع باشند. به مناسبت یک عید مثلا نوئل، یا ژانویه و یا صرفا به مناسبت یک جشن اختصاصی مربوط به مؤسسه، کارفرما، کارمند الجزایری را به اتفاق زنش دعوت میکنند. دعوت عمومی نیست بلکه هر الجزایری با نام و مشخصات، به دفتر هیئت مدیره خوانده میشود و در آنجا از او دعوت میشود که همراه خانواده نزدیک خویش به جشن حاضر شود.... به او گفته میشود که مؤسسه مانند یک خانواده بزرگ است و بنابراین خوش نما نخواهد بود که وی تنها و بدون همسر، حضور یابد، آیا این طور نیست؟ در برابر چنین اخطاری، الجزایری گاهی با لحظههای سختی مواجه میشود. به اتفاق زن حضور یافتن یعنی اقرار به مغلوب شدن. یعنی فاحشه کردن همسرش و به نمایش گذاشتن او، یعنی رها کردن یک روش مقاومت. از طرف دیگر تنها رفتن یعنی امتناع از جلب رضایت کارفرما و احیانا بیکار شدن، بررسی این مثال که تصادفا انتخاب شد و بررسی کمین گاههای متعددی که اروپایی برای اقناع و مغلوب کردن الجزایری گسترده است و او را دچار تناقض و انجام کار عجیب و غریب میکند و وی را وا میدارد که یا بگوید: «زن من چادر دارد و بیرون نمیآید» یا اینکه تسلیم شود و بگوید: «چون شما میل داشتید زن مرا ببینید او را آوردم، ایناهاش» این خصوصیت سادیستی و فساد آمیزی که در روابط استعمارگر و استعمار زده وجود دارد (استعمارگر، مایل به آزار استعمار زده است) و از جنبه روانی ملخصأ نشان دهنده موقعیت تأثرانگیزی استعماری است نشان دهنده مواجهه قدم به قدم دو نظام مختلف است. مواجهۀ حماسه جامعه استعمار زده با تمام خصوصیات حیاتیاش در برابر مار هفت سر استعمار... (سال پنجم انقلاب الجزایر، فرانتس فانون، صفحات ۴۰ و ۴۱).
۲-جملهای که حاکم گرگان در ذیل نامه حاضر نوشته: «یعنی رفع حجاب ایجاب نمیکند که مردها و اشخاص عیال خود را به دیگران معرفی نمایند.» حاکی از این است که مشارالیه هنوز درست متوجه امریهها و بخشنامههای صادره نشده است وگرنه مفاد آنها و روشهای عملی اتخاذ شده اتفاقأ همین امر را ایجاب میکند.
سند حاضر در کتاب خشونت و فرهنگ، سازمان اسناد ملی ایران نیز درج گردیده است (صفحه ۲۷۰) و چون رونوشتی از آن در اختیار این مرکز بود اقدام به درج آن شد. سند حاضر و اسناد شماره ۵۲، ۵۴، و ۶۰ تا ۶۴ ۸۷، ۱۸۶ تا ۱۸۹ و ۲۰۰ جزء اسنادی است که متعلق به دربار پهلوی بوده و در کاخ سعدآباد به دست آمده است و نامه مربوط به آن که اسناد فوق الذکر ضمیمه آن بودند در اسناد پیوست شماره ۱۲ درج گردیده است در ضمن در ذیل نامه مذکور از ۱۲ قطعه عکس نام برده شده است که این عکسها را در بخش عکسهای پیوست ملاحظه میکنید.
منبع:
کتاب
تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد صفحه 128