صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش موضوع: بیانات آیت اله فومنی

تاریخ سند: 24 مهر 1338


گزارش موضوع: بیانات آیت اله فومنی


متن سند:

شماره: 2 ـ 3 ـ 3029 محل: تهران منبع خبر: مامور ویژه از ساعت 2119 روز گذشته پس از آنکه نماز جماعت مغرب و عشاء به پیشنمازی آیت اله شیخ جواد فومنی در مسجد نو خیابان لرزاده برگذار [برگزار] شد جلسه مذهبی هفتگی طرفداران وی در مسجد مزبور تشکیل و هنگامیکه شیخ جواد فومنی برای ادای سخنرانی هفتگی خود بمنبر رفت در حدود دو هزار نفر در مسجد و خیابان مقابل آن اجتماع نموده و ناطق بعد از آنکه بر منبر قرار گرفت ابتدا از دموکراسی در دین اسلام شمه ای ایراد نموده و ضمن تشریح این قسمت از اظهارات خود گفت (دموکراسی این نیست که 4 نفر قلدر بی دین و زورگوو بی شرف بر ما حکومت نمایند.
مثلاً اینها رسومات1 را درست کرده اند و نفعش عاید سناتورها و وکلاء میشود آخر این چه کشور مذهبی است مردم صدای خود را بیرون بیاورید هر چه سکوت کنید بضرر شما تمام میشود و حتی ممکن است ضررش به پسرها و دخترهایتان هم برسد به بینید در شمال شهر چه خبر است اینهمه سینما و تاتر و تماشاخانه و مشروب فروشی آنهم وضع فرهنگ آنوقت مرا میگیرند و می برند و میگویند اگر ما نبودیم توده ایها عمامه شما را بگردنتان میانداختند شما از توده ایها بدتر میکنید شما بنده و علماء را میبرید و عمامه ها را بگردن ما انداخته و فحش میدهید و ناسزا میگوئید خودتان تولید توده ای میکنید.
آنهائیکه در شمال شهر می نشینند تولید توده ای میکنند نه آنکه مبلغین خدا و پیغمبر چهار تامسلمان در جنوب شهر دیدند و برای آنکه آنها را متفرق کنند و جنوب شهر را هم مثل شمال نمایند میخواهند در جنوب شهر استخر2 بسازند هر چه علماء و دانشمندان بشاه التماس میکنند و نامه می نویسند هیچ جوابی نمیدهند اصلا اهمیتی برای آنها قائل نیستند و هر کاری که میخواهند میکنند و حالا نوبت جنوب شهر است که میخواهند رخنه کنند مردم نگذارید و به هر کاری که میتوانید دست بزنید تا نتوانند خدا میداند بیچاره میشوید خدا پدرشان را درمی آورد.
بی غیرتها بی شرفها آخر چقدر مشروب فروشی و چقدر تبلیغ بی جا از رادیو و تلویزیون.
آقایان من حقایق را میگویم اگر شده مرا بکشند یا فحش بدهند و یا عمامه بگردنم بیاندازند و ناسزا بگویند فلان آقا برای ارضای خاطر اربابش و چهار روز مقام هر چه میخواهد با من بکند اما من از دوستم و محبوبم دست بردار نیستم جانم و مالم و اولادم فدای دوستم بنده برای خدا جان میدهم و اگر بپای کشتن هم بروم حقایق را میگویم این چهار روز عمر ارزش ندارد باید بمیرم این طالار [تالار] فرهنگ روزی یک بچه رقاص تحویل این جامعه بی فرهنگ ما میدهد یکی از دانشمندان میگفت آن بالاهای شهر یک مدرسه آمریکائی3 درست کرده اند و بچه های وکلاء و وزراء همه بآنجا میروند و در ماه محرم چند روز عاشورا و تاسوعا آن بچه ها را با ماشین به ییلاقات کوهستانی میبرند تا آن سر و صداهای روز عاشورا و مراسم عزاداری را نبینند که بگویند این حسین کیست که در اطراف آن کنجکاوی کنند آنها با این عمل میخواهند دین را از بین ببرند و خاطره حسینی را از ذهن آن اطفال دور نگهدارند به بینید این ملت و این کشور را بکجا میبرند.
آخر کجای این مملکت کشور مذهبی است ای دولت.
ای سازمان امنیت.
ای ملت در این دو روز عمر فکر قیامت باشید.
تا حرف زدیم فورا میبرند پدر آدم را در میآورند آخر تو پادشاه کشور مذهبی هستی؟ شما مثل کرمی هستی که کف جوی باشد تو کی هستی خدا خشکت میکند.
آخر بی شرفها بی دینها که فکر دین نیستید و نوکر آمریکائی ها هستید خداوند هر خلیفه ای را که بضرر دین کار کرد از اول تا آخر پدر شانرا درآورد پدر تو را هم در میآورد مردم فکر دین باشید بخدا مرا وامثال مرا اگر بکشند شما بیچاره میشوید و دینتان از دست میرود.
ما کلانتر مکتب قرآنیم و در مکتب قرآن درس خوانده ایم و اگر از بالای توپ و سرنیزه هم ما را بیاندازند از جانمان ترس نداریم و مگر میشود برای ترس از جان دست از دین بکشیم ما در راه خدا جان فدا میکنیم) ناطق در اینجا مثالی از مبارزات طولانی حضرت نوح بیان کرد سپس بذکر مصیبت پرداخته و ساعت 21 از منبر پائین آمد هنگامیکه ناطق منبر را ترک گفت عده نسبتا زیادی ازجمعیت برخاسته و سر و صورت و دست او را میبوسیدند4 و دعایش میکردند و در این ازدحام سید محمود یکی از متولیان مسجد فریاد زد که برای آقا الحمد بخوانید و سپس گفت هر کس این آقا را اذیت کند خدا نابودش کند جمعیت فریاد زد (الهی آمین) و بعد برای سلامتی وی همگی چهل مرتبه شعار یاالله داده و جمعیت در حالیکه بدشمنان و آزارکنندگان او نفرین و برای سلامتی وی دعا میکردند مجلس را ترک نمودند.
گزارش مأمور دیگر نیز اخذ و با این گزارش تطبیق و بررسی و سپس گزارش عرضی تهیه شود.
28 /7 /38 ـ به مأمور دستور داده شد 29 /7 /38

توضیحات سند:

1 ـ رسومات بخشی از درآمدهای دولت رژیم شاه بود که از مالیات بر مشروبات الکلی حاصل می شد.
1 ـ استخر، یکی از مظاهر فرهنگ مختلط دختر و پسر مسلمان برای رشد بی دینی بود، و این نکته که استعمار در قالب چنین کارهایی بی غیرتی و لاابالی گری را در میان مردم رواج می داد 2 ـ یکی از راههای نفوذ کشورهای استعماری در کشورهای جهان سوم و توسعه نیافته، تاسیس مراکز فرهنگی، آموزشی و هنری می باشد.
پس از حوادث 28 مرداد 1332 و رقابت شدید دولتهای آمریکا و انگلیس برای حضور در صحنه سیاسی ایران، آمریکا موفق میشود نفوذ بیشتری در ایران پیدا کند و در این راستا به منظور تربیت عناصر وابسته به خود و نیز انتشار و انتقال فرهنگ غربی، اقدام به تاسیس مدرسه آمریکائی و دیگر مراکز فرهنگی می نماید.
بدنبال حضور فرزندان وکلاء مجلس، درباریان و دولتمردان در این مدارس و مراکز آمریکا توانست ضمن تربیت غربی این افراد جای پای مستحکمی در تمام ارکان اداره کشور به دست آورد و از طریق مهره چینی در مراکز مهم کشور اهداف استکباری خود را دنبال نماید.
1 ـ عشق مردم به روحانیت مبارز و کسانی که در راه خدا گام بر می دارند چیزی است که دستگاه امنیتی شاه را متوحش می ساخت، مردم اینگونه از کسانیکه در راه دین جان بر کف گرفته اند تجلیل می کنند.

منبع:

کتاب شهید آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی به روایت اسناد ساواک صفحه 91


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.