تاریخ سند: 17 بهمن 1343
موضوع: مجلس سنا
متن سند:
شماره: 9096 /326
از ساعت 1000 امروز جلسه علنی مجلس سنا به ریاست آقای مهندس شریف امامی تشکیل شد.
ابتدا آقای شریف امامی از روز پانزدهم بهمن یاد کرد و از اینکه در آن روز خطر از وجود شاهنشاه رفع شده مراتب سپاس به درگاه خدا به جای آورد.
آنگاه پروفسور جمشید اعلم1 در این زمینه صحبت کرد و گفت من خودم شاهد آن روز بودم و جز مشیت الهی چیز دیگری نمیتوانست شاهنشاه را از خطر برهاند.
پس از ایشان آقای علامه وحیدی2 نیز در این زمینه صحبت کرد که متن نطق وی به پیوست تقدیم میگردد.
سپس برنامه دولت مطرح شد و سناتور دکتر صدیق3 به عنوان موافق تذکراتی داد و از جمله گفت بهتر بود که دولت جدید برنامه محدودتر و عملیتری تهیه میکرد زیرا برنامه دولت مرحوم منصور 10 سال وقت میخواهد تا عملی شود.
نامبرده درباره آموزش و پرورش جوانان کشور همچنین لزوم تأسیس دانشسراهای مقدماتی تذکراتی داد.
بعد از نامبرده سناتور دکتر کاظمی به عنوان مخالف صحبت کرد و ضمن یادآوری لزوم صرفه¬جویی گفت که در یک کشور مسلمان چون ایران صحیح نیست که در مجالس رسمی مشروب الکلی صرف شود ناطق سیاست اقتصادی دولت سابق را مورد انتقاد قرار داد.
ناطق بعدی سناتور جهانشاه صمصام4 بود که به عنوان موافق صحبت کرد و از دولت خواست که به عنوان عیدی قیمت بنزین را دو ریال دیگر ارزان کند.
پس از سناتور صمصام آقای سناتور ممتاز رشته سخن را به دست گرفت و از مرحوم منصور به اشاره یاد کرد و گفت من او را بخشیدم.
در پایان آقای سناتور مسعودی به عنوان موافق دو تذکر داد یکی اینکه هزار تومان گذرنامه را از دانشجویان نگیرند و دیگر اینکه وزارت آموزش و پرورش در ایجاد ایمان و اعتقاد در جوانان کشور بکوشد تا انحرافاتی به وجود نیاید.
در این موقع آقای هویدا5 به تذکرات سناتورها جواب گفت و ضمن آن اعلام داشت که توطئهکنندگان به شدت تنبیه خواهند شد.
توضیح اینکه مجلس سنا در این جلسه با 41 رأی موافق به دولت آقای هویدا ابراز اعتماد 8 نفر رأی ممتنع دادند و 2 نفر از سناتورها (ممتاز- تهرانی) رأی مخالف دادند.
بعد لایحه سازمان جلب مطرح گردید تذکراتی که آقایان دکتر صدیق دکتر سجادی و فرود6 دادند تصویب و به مجلس شورای ملی ارسال گردید.
جلسه علنی مجلس سنا در ساعت 1340 ختم شد.
بررسی گردید عین مطالب بالا در روزنامه اطلاعات مورخه 17 /11 /43 درج گردیده از این اطلاعیه به تعداد نامبردگان بالا تکثیر و در پرونده¬های مربوطه بایگانی شد در پرونده م- س /90 بایگانی شود.
رئیس بخش 322 رشیدی
توضیحات سند:
1.
جمشید اعلم، فرزند اسداللّه در سال 1284 در تهران متولد شد.
وی پس از طی دورهی مقدماتی، مقطع متوسطه را در دبیرستانیهای علمیه و دارالفنون به پایان رساند و جهت ادامهی تحصیلات به فرانسه رفت.
اعلم در شهر لیون (لیسه آمپر) در دانشکدهی ادبیات، زبان فرانسه را تکمیل کرد و با تخصص گوش و حلق و بینی از دانشکدهی پزشکی فارغ التحصیل شد و پس از ازدواج با دختری فرانسوی تبار به ایران مراجعت کرد.
وی ابتدا در بهداری ارتش مشغول خدمت شد و بعد از آن در بیمارستان شماره یک شهرداری به کار پرداخت.
در سال 1316 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و از سال 1327 در دانشکدهی پزشکی به تدریس پرداخت.
جمشید اعلم مشاغل مهمی چون: تدریس تعلیمات سریری، تدریس در هنرسرایعالی، پزشک و رئیس بیمارستان وزیری با حق آموزش، رئیس بخش گوش و حلق و بینی بیمارستان فارابی، رئیس بیمارستان امیراعلم، عضو شورای مرکزی دانشگاهها، صاحب امتیاز مجلهی راه علم با روش علمی، نمایندهی مجلس شورای ملی و سنا از شهرستان قزوین را عهده دار بود.
او در سال 1339 به اسرائیل سفر کرد.
ساواک وی را اهل مشروب، پول و مقام، خودخواه، شوخ، متکبر و ضعیف کش معرفی کرده است.
او همچنین نشانهای 2 و 3 همایون، 2 و 3 و 4 و 5 تاج از طرف محمدرضا پهلوی و تعدادی نشان از کشورهای خارجی دریافت کرد.
اعلم در تشکیلات فراماسونری عضویت داشت و در سال 1350 به دلیل سخنرانی علیه امام خمینی (ره) در مجلس سنا، توسط مردم غیور و مسلمان تهدید شد و جهت حفظ جانش از ساواک درخواست کمک کرد.
با پیروزی انقلاب اسلام جمشید اعلم دستگیر و بنابر رأی دادگاه انقلاب محکوم به اعدام شد.
2.
علامه محمد علی وحیدی، معروف به علامه وحیدی روحانینمایی بود که در جوانی جزو نزدیکان آیتالله شهرستانی به شمار میرفت، اما به علت خیانت و جعل نامهای در حمایت از شخص بزهکاری با مهر آیتالله شهرستانی، آیتالله شهرستانی وی را از خود راند و مهر خود را نیز شکست.
از نکات جالب توجه زندگی وحیدی این است که سپهبد امیراحمدی (از نزدیکان رضا شاه) طی تلگرافی او را مجتهد قلمداد میکند و علامه وحیدی نیز از حرف او برای اجتهاد خود استفاده میکند و بر همین اساس نیز نیابت تولیت مدرسهی سپهسالار به وی سپرده میشود.
وی با کنار گذاشتن لباس روحانیت وارد مجلس شورای ملی شد و در دورهی بیستم مجلس به هنگام آغاز نطقش گفت: «به نام خدا و شاهنشاه».
او پس از اظهار این جمله که «شاه خدای روی زمین است»، مورد اعتراض سردار فاخر حکمت (1) قرار گرفت.
حکمت به وی گفت اینجا خانهی ملت است و کسی حق ندارد سخنان کفرآمیز به زبان آورد و او را وادار به ترک تریبون کرد.
شاه و دستگاه تبلیغاتی او از وحیدی به عنوان یک مجتهد و مرجع تقلید یاد میکردند.
وحیدی برای نخستین بار از پشت تریبون مجلس به حضرت امام (ره) اهانت کرد.
سخنانش به قدری توهینآمیز و بیشرمانه بود که ساواک آن را موجب گسترش اعتراضات مردم و روحانیت دانست.
3.
دکتر عیسی صدیق، معروف به صدیق اعلم فرزند عبداللّه صدیق التجار اصفهانی در سال 1273 ﻫ ش در تهران متولد شد.
وی تحصیلات ابتدایی را در مدارس ادب کمالیه و دارالفنون به پایان برد، سپس در سال 1290 به فرانسه سفر کرد و پس از اخذ گواهینامه آموزگاری و لیسانس در رشتهی ریاضی در سال 1297 به ایران مراجعت کرد صدیق اعلم تا سال 1309 در وزارت فرهنگ مشاغل مختلفی را به عهده گرفت و در همان سال به دعوت دانشگاه کلمبیا در نیویورک به آمریکا سفر کرد و موفق به اخذ درجه دکتری در فلسفه گشت.
او در بازگشت به ایران مأمور تأسیس دانشگاه تهران شد و تا سال 1319 با سمت استادی فعالیت داشت و از سال 1320 تا 1340 شش بار به وزارت فرهنگ منصوب شد و مدتی هم ریاست دانشگاه تهران را به عهده داشت.
وی در سال 1328 به نمایندگی مجلس موسسان، سپس در اولین دورهی مجلس سنا به این مجلس راه یافت و در دوره های دوم، سوم، چهارم و پنجم نیز در این مجلس بود.
وی در سال 1346 به نمایندگی مجلس سوم موسسان از تهران و از سال 1351 به عنوان عضو شورای عالی آموزش و پرورش کشور انتخاب شد و مدتی هم عضو پیوسته و نایب رئیس فرهنگستان ایران (1314) بود.
وی در 14 آذر 1357 درگذشت.
(آیندگان، ش 686، سال 49؛ فصلنامهی یاد، ش 24، سال 70 ؛ مجلهی وحید، ش 246، 247)
4.
جهانشاه صمصام بختیاری، فرزند مرتضی قلی، متولد 1289 ﻫ ش، پس از گذراندن تحصیلات خود، دارای سمتهای استاندار استانهای کرمان، کردستان، کرمانشاهان و خوزستان، سناتور انتصابی، آجودان کشوری محمدرضا شاه و دارای نشانهای تاج و همایون بود.
وی در زمان استانداری کرمان و خوزستان متهم به چند مورد هتک ناموس و سوء استفاده مالی و وارد کردن اشیای قاچاق از کویت بوده است.
وی در سال 1355 فوت کرد.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
5.
امیرعباس هویدا، فرزند حبیب اللّه (عین الملک) از مبلغان فعال تشکیلات بهائیت در سال 1298 ه ش متولد شد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطهی خود را در مدرسهی فرانسوی بیروت به پایان رساند و سپس به بلژیک رفت و در دانشگاه آزاد بروکسل در رشته علوم سیاسی و اقتصاد درس خواند.
در سال 1321 به ایران برگشت و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد.
در سال 1324 در اولین مأموریت سیاسی خارج از کشور، به پاریس رفت و با حسنعلی منصور آشنا شد.
در سال 1329 عبداللّه انتظام به وزارت خارجه رسید و هویدا را به ریاست دفتر خود انتخاب کرد.
در مهر ماه 1330 هویدا به پیشنهاد کمیسار عالی پناهندگان سازمان ملل متحد به مدت 5 سال مأمور خدمت در این سازمان شد و در سال 1335 با درخواست منصور که سفیر ایران در آنکارا بود، به عنوان رایزن سفارت ایران در ترکیه انتخاب شد.
در سال 1336 عبداللّه انتظام مدیر عامل شرکت ملی نفت شد و هویدا را به عضویت هیأت مدیرهی شرکت نفت انتخاب کرد.
هویدا در اوایل سال 1340 در زمرهی موسسان کانون مترقی به ریاست یار دیرین خود، حسنعلی منصور، درآمد.
و در سال 1342 در کابینهی حسنعلی منصور به سمت وزارت دارائی برگزیده شد و به مدت 15 ماه در این مقام بود تا اینکه منصور به قتل رسید.
شاه برای جلب رضایت آمریکییان یکی از همکاران نزدیک منصور را به جانشینی او انتخاب کرد و او ـ امیر عباس هویدا ـ کاملاً مطیع شاه بود و همان اعضای کابینه منصور را در کابینهی خود ابقا کرد.
در فروردین سال 1346 امام خمینی (ره) از نجف نامهی مفصلی به هویدا نوشت و وضعیت کشور و حضور بیگانگان به ویژه آمریکا را گوشزد کرد، اما نامهی امام بی جواب ماند، لیکن مسائلی را که امام بیان کرده بودند، دهان به دهان در میان مردم پخش شد و زمینه حرکتهایی که در سالهای دههی 50 شکل گرفت را فراهم کرد.
هویدا در سه بخش مهم سیاست خارجی، امور اقتصادی و مسائل نظامی مسلوب الاختیار بود و فقط در صحنهی سیاست داخلی و نمایشهای انتخاباتی حضور داشت.
هویدا رهبری حزب ایران نوین را به عهده داشت و دکتر کلالی را به مقام دبیر کلی حزب تعیین کرد.
دکتر کلالی حزب را به صورت احزاب چپ سازماندهی کرد و آن را گسترش داد و به کانون قدرت مستقلی تبدیل کرده کم کم خود شاه را به وحشت انداخت، سپس خود هویدا دبیر کلی را به عهده گرفت و کنگرهی بزرگ حزبی را در دیماه 1353 با دعوت از نمایندگان احزاب بزرگ جهان تشکیل داد.
پس از مدتی علم نزد شاه رفت و تشکیل حزب واحد رستاخیز را به شاه تلقین کرد.
شاه در سال 1353 تشکیل حزب رستاخیز را اعلام و هویدا را به دبیرکلی حزب معرفی کرده و کم کم ستارهی بخت هویدا پس از 12 سال افول کرد و شاه به هویدا تکلیف کرد که استعفا دهد و او را به جای علم که در بستر بیماری بود به عنوان وزیر دربار انتخاب کرد.
ازهاری، نخست وزیر وقت، هویدا را مقصر همهی فجایع کشور معرفی و به ظاهر او را بازداشت کرد تا اینکه در روز 22 بهمن به دست نیروهای انقلاب افتاد و پس از یک محاکمه در روز شنبه 18 فروردین 1358 هویدا اعدام شد.
هویدا در یک خانواده بهائی به دنیا آمد و پدرش جزو مبلغان و داعیان فرقهی ضالهی بهائیت به شمار می رفت.
هرچند که هویدا می خواست به ظاهر بهائی قلمداد نشود، اما ارتباطات او با افراد فرقهی بهایت قطعی بود.
او در مدتی که مأمور به کمیسار عالی پناهندگان بود با سازمانهای فراماسونری ارتباط برقرار میکرد و یکی از اعضای برجسته فراماسونری در اروپا و استاد اعظم لژ بزرگ ملی فرانسه بود.
ر.ک: رجال عصر پهلوی؛ امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
6.
فتحالهد فرود، فرزند فضلالله در سال 1283ه ش در تهران به دنیا آمد.
وی تحصیلات عالی را تا لیسانس حقوق ادامه داد و سمتهایی ازجمله: مدیر شرکت سهامی تثبیت نرخ غله، عضو هیأت مدیرهی شرکت سهامی بیمه، شهردار تهران، نماینده دورههای 14، 18 و 19 مجلس شورای ملی، سناتور مجلس سنا و ...
را عهدهدار بود.
ساواک در سند بیوگرافی او آورده است: «فردی با نفوذ در میان مردم و در سیاست متمایل به سیاست انگلیس است.
وی به خاطر به دست آوردن آرا مردم ضمن شرکت در جلسات مذهبی، جلسات متعددی متشکل از کارگران، فرهنگیان، بازاریان، ارتشیان بازنشسته و وعاظ وابسته به رژیم در منزل خود تشکیل میدهد و این گردهمآیی بعدها منجر به تشکیل جمعیت مجاهدین و مدافعین قانون اساسی و حزب خلق گردید.
عمده فعالیت مشارالیه این بود که ضمن حمایت از شاه مخالفتهایی با دولتهای وقت (اقبال، شریفامامی، مخصوصاً دکتر امینی) مینمود لکن این فعالیتها در زمان روی کار آمدن علم و منصور (سالهای 42 و 44) به حداقل رسید و در زمان هویدا به کلی قطع گردید.
یادشده یک بار در سال 1340 دستگیر و اتهام وی در مورد عوارض زمینهای شخصی به نام مهرابی بوده و بار دیگر در بهمن ماه همان سال به اتهام شرکت در تظاهرات دانشگاه تهران بازداشت گردید که ادارهکننده جلسات نامبرده (جمعیت و حزب مذکور در بالا) عدهای از افراد توده بودهاند.
وی از فئودالهای منطقه ساوه بود و کشاورزان منطقه از دست او شکایاتی نمودهاند.
» فرود با دختر علمالسلطنه (منشی مظفرالدین شاه) که از ملاکین و سرمایهداران بنام بود ازدواج کرد و این امر یکی از عوامل مؤثر در کسب قدرت برای نامبرده بود.
وی از فراماسونرهای قدیمی و باسابقه و استاد لژهای تهران و آریا بود و در سطح بینالمللی (گراند لژ آلمان) نفوذ قابل توجهی داشت.
فتحالله فرود تحصیلات خود را در مدارس نظام و حقوق به پایان رساند و تا سال 1311 افسر ارتش بود، ولی پس از اتمام دانشکدهی حقوق به شغل وکالت دادگستری پرداخت.
در کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران، دربارهی وی چنین آمده است: « در سال 1343 (1964) سازمانهای فراماسونری انگلیسی، در صدد بر آمدند نام باشگاه رازی را به انجمن طرفداران حکیم ذکریای رازی تغییر داده و همه فعالیتها و دعوتنامهها و کارهای ماسونی لژهای تا بعد را تحت عنوان نام جدید از سر گیرند.
برای این منظور از بیست و سه نفر از فراماسونهای عضو لژ تهران که نخستین لژ انگلیسی در ایران است دعوت بعمل آمد و آنان بدین شرح و به عنوان هیئت مدیره انتخاب شدند.
1ـ...
.
23ـ فتحالله فرود.
»
وی همچنین از بنیانگذاران لژ کوروش بود که در نشریههای رسمی لژ معرفی شده است.
وی در سال 1368 درگذشت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
منبع:
کتاب
مسعودیها به روایت اسناد ساواک صفحه 131