تاریخ سند: 12 مرداد 1357
سید محمدتقی حسینی طباطبایی پیرو : 6456/11 ه ز ـ 2/5/37
متن سند:
از : 11 ه ز ـ 11 ه
به : 11 ه 312 شماره : 6480 /11 ه ز
سید محمدتقی حسینی طباطبایی به اتفاق برادرش سید محمدحسین که به علت
تصادف برادرش با یک نفر موتور سوار و مصدوم نمودن وی در مشهد در آن
شهرستان بسر می بردند در تاریخ 10 /5 /37 به زابل وارد گردیده و عده ای از مردم
در منزل نامبرده با وی دیدار و ملاقات می نمایند.
گفته می شود که بستگان شخص
معدوم حاضر شده اند با دریافت مبلغ یکصد و بیست هزار ریال از سید محمدتقی و
برادرش به آنها رضایت نامه بدهند که مبلغ شصت هزار ریال آن نقدا پرداخت نموده
و برادرش آزاد شده است و قرار است بقیه پول را نیز متعاقبا برای بستگان مصدوم
بفرستند.
مشارالیه در گفتگویی در مورد وقایع اخیر مشهد اظهار نموده حدود چهل
نفر کشته شده و تعداد زیادی از افراد را نیز زنده بگور کرده اند و در مورد فوت شیخ
احمد کافی1 نیز اظهار داشته که فوت وی مشکوک بوده و احتمالاً او را به قتل
رسانده اند زیرا شخصی را که با شیخ کافی تصادف کرده و باعث مرگ او شده
است آزاد کرده اند.
نظریه شنبه : اظهار مطالب فوق از طرف نامبرده صحت دارد.
نظریه یکشنبه : باتوجه به دسترسی و صداقت شنبه اظهار مطالب فوق از ناحیه
مشارالیه به احتمال زیاد صحت دارد.
سعید
نظریه 11 ز : در مرخصی می باشد.
توضیحات سند:
1ـ مرحوم حجت الاسلام حاج
شیخ احمد کافی، یکی از
خادمین مذهبی و علاقه مندان
خاندان نبوت بود که مرکز
اجتماع بزرگ مؤمنین را در
تهران به نام «مهدیه» تأسیس
کرد.
او از واعظین و خطبای
نامی تهران بود که آوازه
شهرتش در تمام ایران پراکنده
گردید.
در سال 1350 هجری
قمری در مشهد مقدس چشم به
جهان گشود و در خاندان فضیلت
و تقوی پرورش یافت.
در سال
1366 برای تکمیل مبانی علمی
در معیت جد خود، مرحوم
آیت الله کافی به نجف اشرف
عزیمت کرد و از محضر حضرت
آیت الله خویی استفاده کرد.
شیخ
احمد کافی در یک تصادف
رانندگی در جاده مشهد در سال
1357 کشته شد و به هنگام
تشیع جنازه در شهر مشهد،
تظاهرات خونینی صورت
گرفت.
به نقل از: مرکز بررسی اسناد
تاریخی وزارت اطلاعات.
شهید حجت الاسلام سید
عبدالکریم هاشمی نژاد.
ص
1303 برای اطلاعات بیشتر
رجوع کنید به: مرکز بررسی
اسناد تاریخی حجت الاسلام
حاج شیخ احمد کافی.
تهران
مرکز بررسی اسناد تاریخی
وزارت اطلاعات، 1383
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی صفحه 426