صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

میر محمد صادقى ساعت و مورخه فوق به منزل خادمى تلفنى تماس گرفت

تاریخ سند: 16 مرداد 1357


میر محمد صادقى ساعت و مورخه فوق به منزل خادمى تلفنى تماس گرفت


متن سند:

ساعت 22 مورخه 16 /5 /37 13570516

میر محمد صادقى ساعت و مورخه فوق به منزل خادمى تلفنى تماس گرفت و چون آقاى خادمى گوشش نمى‌شنید آقاى مقتدایى از جانب آقا با ایشان صحبت مى‌کردند و آقا را در جریان امر مى‌گذاشتند.
میر محمد صادقى: پس از احوالپرسى اگر نظرتان باشد آن روز که ما آنجا بودیم با تقوى و همه ایشان گفتند که اگر بازار را باز کنند شما با چند نفر دیگر و خانواده آقاى طاهرى را دیدید و دیدید که فحش به اعلیحضرت نمى‌دهد ایشان را آزاد مى‌کنیم (یا مى‌کنند) منتها ایشان گفتند که من طاهرى را بر دارم ببرم سمنان یا مشهد جایى غیر از اصفهان ببرمش گفتیم خیلى خوب و یک اعلامیه‌اى آقاى خادمى دادند و بازار را باز کردند و ما هم آمدیم تهران و آقاى طاهرى را دیدیم و دیدیم که ایشان به کسى فحش نمى‌دادند نه به اعلیحضرت بلکه به هیچ کس .
مقتدایى‌: آقاى تقوى مى‌گفت که طاهرى در حضور میر محمد صادقى فحاشى کرده.
میر محمد صادقى‌: بیخود مى‌گوید هیچ چنین چیزى نیست و حالا دوباره آمده‌اند پیش آقا و آقاى تابش را رو کار کرده‌اند که تابش به آقاى خادمى بگویید که حالا آقایان بروند مسجد و دو سه نفر هم باز بروند پیش طاهرى و اگر طاهرى فحش نمى‌دهد آزادشان کنید و مى‌خواهند که باز مسجدها را هم آقایان بروند و بعدش هم بگویند که طاهرى فحش مى‌داد. پس هیچ نتیجه‌اى برده نشده در حالى که اینطور نیست و وقتى ما رفتیم آقاى طاهرى را از بیمارستان زندان که تحت نظر بود آوردند که ما ببینیمش و نه فحش داد و نه حرف زد خیلى هم تشکر کرد و ما هر چى هم به این و آن گفتیم گفتند نخیر فعلاً باید باشند و قرار براى ایشان صادر شده و باید 10 تا 15 الى 20 سال زندان برایش ببرند.
مقتدایى‌: این آقا (تیمسار) [تقوى] به آقاى خادمى گفته بود آقاى مهندس میر محمد صادقى قرار بود در اولین وهله به من خبر بدهد ولى ایشان از خجالتشان به من خبر ندادند.
میر محمد صادقى‌: هیچ چنین چیزى نیست بنده به ایشان خبر دادم و تلفن کردم و گفتم آقا را دیدم حالش هم بد بود و ممکن است آنجا بمیرد بگذارید ما ورش داریم ببریم ولى آنها جواب ندادند اینها را به آقا بگو(منظور خادمى است) و پس از اینکه مقتدایى گفته‌هاى مهندس صادقى را براى خادمى تعریف کرد.
خادمى به مهندس‌: پس حالا باید چه کار کرد.
میر محمد صادقى‌: هیچى باید به ایشان تلفن کنند و بگویند که تا طاهرى نیاید اصفهان ما نمى‌رویم مسجد و هر کس برود مسجد خائن به اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر است و بعد خائن به امام زمان.
خادمى: آخر ائمه جماعت وِلمان نمى‌کنند.
مهندس میر محمد صادقى: پس ائمه جماعت نگویند ما ائمه جماعتیم پس این عبا و عمامه مال چیست؟ و اگر خودشان مى‌خواهد بروند پس چرا مِنتش را سر مردم مى‌گذارند.
و صادقى ادامه مى‌دهد که من از دست اینها عصبانى هستم به نظر من ائمه جماعت اگر خودشان مى‌خواهند بروند بروند ولى آقا اعلامیه ندهند که آبروى خودشان را نبرند.
خادمى: اگر ما اعلامیه دادیم که نروند آن وقت آنها یکى یکى خودشان بروند آن وقت شکست است.
میر محمد صادقى: چطور مى‌توانند بروند جرأت نمى‌کنند بروند آخر اینها مال این شهرند و اگر آقا صریحا بگویند نروید نمى‌توانند بروند همه مراجع تقلید گفته‌اند مگر پس آن چیه.
آقاى مقتدائى به میر محمد صادقى: آقا مى‌گویند که امروز یک نفر تلفن کرده و گفته آقا روز عاشورا امام حسین نماز جماعت خواند و کشته شده‌اند.
محمد صادقى مى‌گوید من همانم که همیشه خیر شما را مى‌خواستم.
مقتدائى به صادقى: حالا آقا مى‌گویند که چون خودش (تیمسار) پیشنهاد کرده که دو نفر بیایند و بروند پیش ایشان و اگر چنانچه فحش به همان نداد ایشان قول داده که من ایشان را آزاد مى‌کنم و گفته که آقاى میر محمد صادقى نتوانسته این کار را عملى کنند چون در حضور ایشان طاهرى فحش داده و اما حالا یکى دو نفر را که اون مى‌خواهند تعیین بفرمایند و بیایند و برگردند تا ببینیم چطور مى‌شود.
میر محمد صادقى: پس بگویید نماز جماعت نباید بروند تا آنها بیایند و طاهرى را ببینند و برگردند و این درس را یک دفعه اینها پیاده کرده‌اند و به من گفتند که آقا برو منتهى گفتند که آقا بگویند بازار را باز کنند و بعد تو برو ماهم گفتیم به آقا و بازار را باز کردند و ما آمدیم.
مقتدائى: پس شما بگویید جماعتها را شروع نکنند تا اینها بروند و برگردند.
میر محمد صادقى: بله ضمناً به آقا بگویید که به حضرت عباس و واللّه‌ و باللّه‌ آقاى طاهرى به کسى فحش نداده و بگویید که آیا مرا قبول دارى یا آنها را.
مقتدائى پس از مشورت با خادمى به صادقى گفت: ما مى‌گوییم که امشب تابش تلفن کند به اون آقا و خودش گفته بوده که مقدمات کار آن یکى دو نفر که مى‌خواهند بروند خودم فراهم مى‌کنم که بروند پیش ایشان و یک تعهد از آقاى طاهرى بگیرند که فحش به اون مقام ندهد و اگر طاهرى چنین تعهدى پیش نماینده آقاى خادمى داد ایشان (تیمسار) گفته من قول مى‌دهم که طاهرى آزاد و خودشان و خانمشان چند روزى بروند یا دو سه هفته بروند جائى بعد بیایند اصفهان.
میر محمد صادقى: ولى جماعتها را نروند تا اینها برگردندها.
مقتدائى: خیلى خوب پس ما مى‌گوییم تابش همین امشب تلفن بکنند و یکى دو سه نفر تعیین بشوند حتى تیمسار گفت که یکى از هواخواهان خود آقاى طاهرى هم همراهشان باشد که بروند تهران و تماس بگیرند و چنانچه فحاشى در کار نیست به ایشان خبر بدهند که ما رفتیم و شما به قولى که دادى وفا کن.
میر محمد صادقى: پس ضمناً به آقا بگویید آبرویى که براى روحانیت آن چند روزه در آنجا درست شده حفظ کنید. خدا حافظ. 

منبع:

کتاب آیت‌الله حاج آقاحسین خادمی به روایت اسناد ساواک صفحه 364


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.