تاریخ سند: 30 اسفند 1337
موضوع : منبر شیخ عباسعلی اسلامی
متن سند:
شماره : 326 ـ ه
به عرض عالی می رساند : بعدازظهر روز پنجشنبه گذشته مورخ 28 /12 /37 در
مجلس ختم مرحوم حاج غلامرضا خان سعیدی در مسجد ارک جمعیت زیادی
آمده از روحانیون سید ابوالقاسم کاشانی، حاجی آقا نورالدین رفیع1، شیخ
محمد شریعت سنگلجی، حاج قائم مقام الملک رفیع سناتور و رضا مزینی معاون
وزارت فرهنگ آمده بودند و تعداد جمعیت به پانصد نفر می رسید.
شیخ عباسعلی اسلامی منبر
رفت و بیشتر صحبت ایشان
در اوضاع عمومی روز وضع
مردم بوده است اظهار
داشت آقایان بالاخره این
مرگ دامن گیر همه می باشد
و چنین مجالسی برای همه
تشکیل می شود و هیچ کس
باقی و برقرار نخواهد ماند و
همه از دار دنیا بیرون
خواهیم رفت و این دنیا
برای هیچ کس وفا و بقائی
نخواهد کرد شاه، گدا
نخست وزیر و سناتور وکیل
هیچ کس نمی تواند بگوید
من باقی خواهم ماند.
دنیایی
که به این حالت است چرا ما نباید عبرت بگیریم آقایان من قوام السلطنه را در
حالت اقتدار دیدم و در اواخر عمر هم دیدم که مرد زبونی و بیچاره شده بود و در
تخت خواب خوابیده بود بدانید این قدرت های دنیا موقتی است آخر این چه
وضعی است درست شده است آقایان در این شب عید یک عده در شمال شهر به
کیفها و عیش ها مشغول و یک عده دیگر هم آه ندارند با ناله سودا کنند سر برهنه
پابرهنه با یک چشم غضبناک و افسرده خاطر دارند به اوضاع نگاه می کنند وضع
فرهنگ ما هم که معلوم است روزبروز دارند درس بی عفتی و بی ناموسی به
جوانان مملکت یاد می دهند وضع زمامداران ما هم که معلوم هست چند روز
پیش در روزنامه اتحاد ملی2 خواندم دولت برای پروژه ذوب آهن /186 ملیون
تومان خرج کرده است بانک ایران و انگلیس در تهران ساختمانی را اجاره کرده
است که یک میلیون و چهارصد هزار تومان از بابت سر قفلی داده است بخدا
همین چیزها است که توده ای و کمونیست درست می کند.
آقایان به خدا ما
روحانیون نظری نداریم و این حرفهای ما را از روی سیاست تلقی می کنند و
داریم شما را نصیحت می کنیم و مخصوصا در این مجلسی که آقای قائم مقام
سناتور هستند این حرفها را
می گویم که ایشان به رجال
این مملکت بگویند و به
آینده خودشان بیمناک
باشند به خدا روزی برسد که
ما روحانیون نباشیم و اثری
هم از استقلال این مملکت
باقی نماند و همین نسل های
ما با این وضعی که دارند
پیش می روند برای ما و شما
به جای مجلس ختم تار
ویلن بیاورند بزنند چنانچه
چند روز پیش در یکی از
روزنامه ها خواندم برای
مجلس ختم هنرمندی یک
عده با تار و ویلن رفتند
بالای قبرش.
آقایان این همه هنرهایی که ایرانیان از قبیل صنایع قالی بافی دارند
چرا اسمی برده نمی شود مگر اینها هنرمند نیستند امروز به جای این هنر یک عده
زنان هرجائی و آوازه خوان را به عنوان هنرپیشه به ما معرفی می کنند آقایان باید
از شما سئوال کنم ما کاری به دین و قرآن و مذهب جعفری نداریم آیا شما وجدان
و عاطفه دارید اگر وجدان و عاطفه دارید آخر این چه وضع ناهنجاریست که در
این مملکت پیش آمده است بچه های ما را متدین به این مدارس می فرستیم
لامذهب بیرون می آیند و در انظار هم معروف است روحانیون ساکت هستند
آقایان ما ساکت نیستیم خود من تا حال در تهران و سایر شهرستانها 170 مدرسه
باز کرده ام و در این مدارس غیر از درسهایشان قرآن می خوانند و مسائل دین
می گویند ما روحانیون زیر بار هیچ چیز نمی رویم برای من چندین بار از بعضی
جاها پول آوردند قبول نکردم آقایان زمامداران ما با این همه وسایل فرهنگی و
بودجه ای که دارند محصلین اغلب توده ای و کمونیست می شوند در حالیکه
وسایل همه شان مرتب می باشد ولی ما روحانیون در این مدارس قدیمی مرطوب
با شب و روز 15 ریال زندگی کردیم کمونیست نشدیم آقایان بعد از رفتن
پیشه وری3 از آذربایجان
من طبق دستور آیت الله
کاشانی به آذربایجان رفتم و
موقعی که به آنجا رفتم
همین آقای دکتر اقبال
نخست وزیر امروز استاندار
آنجا بود روزی بازدید از
ایشان کرده و همین موضوع
مدارس را به ایشان گفتم
تمام حرفهای مرا تصدیق
کردند و امروز نمی دانم که
اوضاع چطور شده است که
هیچ کس در فکر این مردم
بدبخت نیست و در هر
ساعت خطر دارد ما را
تهدید می کند آقایان به خدا
محبوبیت در میان مردم به وسیله سر نیزه فایده ای ندارد سعی کنید مردم قلبا شما
را دوست داشته باشد خلاصه صحبت های اسلامی در اطراف موضوعات فوق
بوده است.
اسلامی گفت آقایان در کجای دنیا اجازه می دهند که چندی پیش حیدری نامی
را یک عده روز روشن از خیابانهای تهران کشیده و به جاده کرج می برند و بطور
فجیعی می کشند در مملکتی که اینطور باشد چگونه می توان به اوضاع اطمینان
پیدا کرد.
الف ـ 14 745 بخش 2 بایگانی شود.
11 /1 /38
توضیحات سند:
1ـ آیه اللّه حاج آقا نورالدین
شریعتمدار رفیع در سال 1318
ق در شهر رشت متولد شد.
مقدمات را در مدرسه مستوفی
آن شهر خوانده آنگاه به تهران
آمده و سطوح را از محضر
اساتید فن فرا گرفت.
حکمت و
شرح منظومه را از مرحوم حاج
آخوند هیدجی آموخته سپس
برای تکمیل معلومات به نجف
مهاجرت و قریب پانزده سال از
محضر آیات عظام اصفهانی،
نائینی و آقا ضیاءالدین عراقی
استفاده کرده و تقریرات آنان را
برشته تحریر درآورده سپس به
تهران مراجعت و در خیابان
صفی علیشاه سکونت و به
خدمات دینی پرداخت.
وی در
سال 1386 ق رحلت و
جنازه اش به نجف حمل و در
صحن مطهر دفن گردید.
2ـ اتحاد ملی :
نوع و روش : سیاسی، اجتماعی،
اقتصادی
صاحب امتیاز : سید
محمدهاشمی، احمد هاشمی،
مجید هاشمی
مدیر مسئول : سید
محمدهاشمی، احمد هاشمی،
مجید هاشمی
سردبیر : احمد هاشمی، مجید
هاشمی
تاریخ انتشار : 1322 ـ 1352
محل انتشار : تهران
فاصله انتشار : هفتگی
وابسته به : حزب اتحاد ملی
(ر.ک : راهنمای مطبوعات
ایران، سید محمد صدری
طباطبایی نائینی، چاپ اول،
زمستان 1378، ص 48)
3ـ سید جعفر پیشه وری در سال
1272 ش در روستای زاویه
خلخال به دنیا آمد.
در سال 1284
ش به همراه پدر و مادر به باکو
رفت و در آن جا به تحصیل و کار
پرداخت.
در حوالی انقلاب
روسیه (1917 م) به کمونیسم
جلب شد.
وی در سال 1297 در
سن 25 سالگی، عضو کمیته
مرکزی حزب عدالت گردید.
در
سال 1298 سردبیری روزنامه
حرّیت را به عهده داشت.
در
اردیبهشت 1299 ارتش سرخ در
جریان جنگ با روسهای سفید
وارد خاک ایران شد و به همراه آن
تعدادی از رهبران حزب عدالت،
از جمله پیشه وری، وارد گیلان
شدند.
و در 30 خرداد 1299 در
بندر انزلی اولین کنگره حزب
کمونیست ایران را به پا داشتند.
در این کنگره، پیشه وری عضو
کمیته مرکزی و یکی از چهار رهبر
اصلی حزب شد و در کنار «حیدر
عمواوغلی (تاریوردیف)،
سلطان زاده (آواتیس میکائیلیان)
و کامران» به انتشار روزنامه
حزب، در رشت پرداخت.
او در
مرداد 1299 در دولت «کودتای
سرخ» احسان اللّه خان دوستدار،
سمت کمیساریای کشور را به
عهده گرفت.
در پی شکست
نهضت جنگل مدتی به باکو رفت
و مدیریت روزنامه اکینجی را به
دست داشت و سپس به عنوان دبیر
مسؤول تشکیلات تهران، به
ایران آمد.
در این دوران، او
سرمقاله های روزنامه حقیقت به
مدیریت «سیدمحمد دهگان» را
می نوشت.
پیشه وری در سال
1304 رابط حزب کمونیست
ایران و کمینترن بود.
در سال
1306 در کنگره دوم حزب
کمونیست ایران - معروف به
کنگره ارومیه که در شهر
رستوف در نزدیکی مسکو برگزار
شد، مجددا دبیر کمیته مرکزی و
مسؤول تشکیلاتی حزب در
تهران شد.
و در 6 دی ماه 1306
توسط شهربانی دستگیر شد.
او
در تمام دوران زندان حتی منکر
عضویت در حزب کمونیست بود،
تا بالاخره در اسفند 1318 در
دادگاه جنایی به جرم عضویت و
تبلیغ فرقه اشتراکی، طبق قانون
1310، به 10 سال زندان محکوم
گردید.
پس از آزادی در سال
1319 به کاشان تبعید شد.
و
سپس در مهرماه 1320 در جلسه
مؤسسان حزب توده شرکت کرد و
جزء رهبران اولیه حزب انتخاب
شد و به همراه ایرج اسکندری
اولین مرامنامه حزب را نوشت
ولی به علت اختلاف با اردشیر
آوانسیان به زودی کناره گرفت.
در خرداد سال 1322 انتشار
روزنامه آژیر را در تهران آغاز
کرد.
وی در انتخابات مجلس
چهاردهم از حوزه تبریز انتخاب
گشت ولی در 23 تیر سال 1323
اعتبارنامه او رد شد.
در کنگره
اول حزب توده (10 مرداد 1323)
به عنوان نماینده سازمان حزبی
آذربایجان حضور یافت ولی در
این جا نیز اعتبارنامه او رد شد.
در مرداد 1324 روزنامه آژیر
توقیف شد و پیشه وری به
آذربایجان رفت و در شهریور
1324 فرقه دمکرات آذربایجان
را بنیان گذارد و در 21 آذر
1324 حکومت خودمختار فرقه
را ایجاد کرد.
پیشه وری در پی
شکست فرقه در 21 آذر 1325 به
باکو رفت و سرانجام در 20 تیر
ماه 1326 در یک سانحه اتومبیل
به قتل رسید.
منبع:
کتاب
حجتالاسلام حاج شیخ عباسعلی اسلامی به روایت اسناد ساواک صفحه 73