تاریخ سند: 17 بهمن 1346
موضوع: مراد رزم آور عطف 59384 ـ 21/1/46
متن سند:
رونوشت گزارش خبری شماره 3804 از آلمان به کل هشتم گیرنده 315 منبع یکی از ایرانیانی که از شرق به غرب آمده
مراد رزم آور سروان توپخانه ارتش بود که در سال 1318 افسر شد و قبل از شهریور 20 در پادگان رضاییه که فرماندهی آن با سرلشگر معینی بود خدمت می کرد و چون شخص جاه طلبی بود در صدد استفاده برآمد و با نجمی علوی خواهر بزرگ علوی که ضمناً خواهرزاده سرلشگر معینی است ازدواج کرد.
واسطه این ازدواج هم سرهنگ وزیری بود که او نیز شوهر یکی دیگر از خواهران بزرگ علوی بوده است.
سرهنگ وزیری همان است که با سپهبد رزم آراء ارتباط نزدیک داشته است.
پس از وقایع شهریور که ورق برگشت و زندانیان سیاسی آزاد شدند او از طریق دیگر به تلاش افتاد و از طرفی توسط بزرگ علوی برادرزنش به حزب توده نزدیک شد و از طرف دیگر توسط همسر بزرگ علوی که گویا دختر سیدمحمد صادق طباطبایی رئیس مجلس وقت بود با گروه متنفذین آشنایی یافت و تصور میکنم در آن زمان به تدریج با مقامات جاسوسی شوروی طرح آشنایی ریخت و اطلاعات خود را در اختیار آنان گذارده باشد (البته دلیلی بر این امر ندارم و فقط استنباط من است) پس از غائله خراسان او نیز در زمره افسران متواری به شوروی رفت و در مردکان نزدیک شهر باکو در باغی اقامت داشت که به قراری که افسران دیگر اظهار می داشتند هر چندگاه یکبار غیب می شد و شاید به ملاقات مامورین امنیتی شوروی می رفت.
مراد رزم آور در اردیبهشت ماه سال 1325 از شوروی به آذربایجان ایران آمد و پس از مدتی کوتاه در زمان حکومت فرقه به معاونت اداره آختاریش (اداره جستجو اطلاعات) که در حقیقت باید آن را اداره امنیت حکومت فرقه دانست منصوب شد.
(ریاست آن اداره با شخصی بود به نام سلطان کارگر که نام کوچکش را نمی دانم.
این شخص بعد از شکست فرقه و فرار سران آن به شوروی رفت و در همان ابتدای امر مفقود الاثر شد و تاکنون کسی خبری از او ندارد).
مراد رزم آور در دوران معاونت اداره آختاریش چه کارهایی کرده بر من معلوم نیست ولی همین قدر میدانم که پروندهای علیه مرحوم محمود قاضی اسدالهی ساخته و ضمناً گزارش داده که عدهای از افسران علیه فرقه دسته بندی دارند که جهانگیر فهم ستوان دوم سابق توپخانه نیز ازجمله آنان بوده است.
از جریان فعالیتهای مخفی او در اداره آختاریش بی اطلاعم.
پس از فرار به شوروی رزمآور و زنش در مدرسه حزبی به تحصیل پرداختند و همسرش از همان ابتدای امر در رادیوی باکو به سمت گوینده مشغول کار شد و خود او نیز در آنجا کار می کرد و ضمناً ارتباط او با مقامات امنیت آذربایجان احساس می شد پس از آمدن ملامصطفی بارزانی به آذربایجان رزم آور با او طرح دوستی ریخت.
گویا از سال 1955 یا 1956 به بعد رزم آور به مسکو رفت و در آنجا تحصیل و از رساله خود دفاع کرد و در انستیتوی ملل آسیا بکار پرداخت.
پس از جریان حوادث ژوئیه سال 1958 عراق و سر کار آمدن عبدالکریم قاسم رزم آور به اتفاق ملامصطفی بارزانی به نام دکتر بارزانی و همسرش نجمی رزم آور به عراق رفت خودش و دخترش ویکتور رزم آور گذرنامه عراقی گرفتند.
به قراری که شنیده ام همسرش نجمی رزم آور نیز ابتدا گذرنامه عراقی داشت و بعد گذرنامه ایرانی گرفت.
رزم آور در عراق با حزب توده و مقامات امنیت شوروی ارتباط داشت.
و به قراری که افواها شنیدهام (شاید از پورهرمزان و یا از اشخاصی که در عراق بودند مثل رضا قاضی شنیده باشم) او با اینسیموف که کارمند کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی بود و مدتی به عراق رفته بود و از آن پس گویا به سمت کاردار سفارت شوروی در تهران کار می کرد ارتباط داشته است.
از جریان فعالیت او در عراق اطلاعی ندارم ولی آنها که بودند از او بدگویی میکنند.
در این زمینه حسن نظری- اطلاعات زیادی می تواند داشته باشد ـ چون در عراق بوده و با او نزدیکی داشته است.
در عراق گویا به علت همین ارتباطات با مقامات شوروی و جاسوسی بوده که ملامصطفی بارزانی نسبت به او بدبین می شود.
مراد رزم آور هنگامی که در عراق بوده همسرش نجمی رزم آور را به شوروی می فرستد و او مدتی طولانی به حساب دولت شوروی در مهمانخانه مسکو زندگی می کرده و کار نمی کرده و از دولت پول می گرفته که خود از نوادر امور است و نشان می دهد که کارهای آنان چندان بی حساب نبوده است.
پس از سقوط حکومت عبدالکریم قاسم رزم آور به مسکو می آید ولی قبل از آمدن به مسکو قبلاً مدتی در برلن شرقی بوده و بعداً هم به مسکو رفته در برلن آپارتمان او محفوظ مانده و دائماً مسافرت می کرده و گویا با کردها و کنگره آنها ارتباطی هم داشته است.
رزم آور تا این اواخر خود را عضو فرقه دموکرات کردستان و از یاران ملامصطفی میدانسته و از حزب توده دوری می جسته ولی این اواخر مجدداً به حزب آمده و در جلسات حزبی شرکت دارد.
چنانچه ذکر شد رزم آور دختری دارد
به نام ویکتور که جهت او گذرنامه عراقی به نام ویکتوریا بارزانی گرفته بود.
مدتی قبل خسرو آذری فرزند عباس آذری عضو کمیته مرکزی فرقه دمکرات که مانند پدرش مهندس راه آهن است با ویکتور دختر رزم آور ازدواج کرده و از او فرزند ذکوری دارد به نام ژیان چندی قبل (گویا در تابستان و پائیز سال 1346) اقوام نجمی رزم آور (علوی) به برلن غربی آمدند و نجمی رزم آور برای ملاقات با آنها به آنجا رفت و پس از مراجعت گفته بود که بزودی برای دختر و دامادش گذرنامه ایرانی خواهد فرستاد که فعلاً در آنجا اقامت و کار کنند.
به قراری که نجمی رزم آور میگفت مدت اعتبار گذرنامه او تمام شده است ولی با وجود این مقامات شوروی آن را به رسمیت نشناخته و بدون داشتن مدرکی ورقه اقامت در شوروی به او برای مدت چند سال دادهاند مراد رزم آور همچنان در انستیتوی ملل آسیا کارمند علمی است و ماهی 300 روبل از آنجا می گیرد.
از درآمدهای دیگر او بی اطلاعم ولی وضع زندگی او در شوروی از همه بهتر است.
حتی از کسانی که ماهی هزار روبل درآمد دارند.
نجمی رزم آور همسر رزم آور نیز از شعبه کمک به مهاجرین سیاسی وابسته به انجمن صلیب سرخ و هلال احمر شوروی نیز ماهیانه 120 روبل کمک خرج می گیرد و البته در بین ایرانیان بی سابقه است و خود نشان می دهد جریان ساده نیست.
رزمآور چند ماه پیش مسافرتی به خارج از شوروی کرده و چنانچه می گفت گویا به آلمان شرقی رفته بود و قرار بود به ماموریت طولانی برود که بیمار شد و مراجعت کرد.
ولی به نظر بنده حرفها و گفتههای آنان باور کردنی نیست و بیشتر روی معالج خودشان چیزهایی میسازند و می گویند.
رزمآور با کردهای عراق که در مسکو تحصیل می کنند و نیز با عراقیهای مقیم مسکو رفت و آمد زیادی دارد.
ضمناً مراد رزم آور از نزدیکان دکتر رادمنش است و با او مکاتبات سری دارد و اغلب با هم خلوت میکنند.
ولی از چگونگی ارتباطات آنها بی اطلاعم فقط تصور میکنم رزم آور در عراق و شاید سایر نواحی نیز عامل ارتباطاتی برای حزب توده است و در حدودی که مقامات شوروی مقتضی بدانند به آنها کمک می کند.
مراد رزم آور در ایران با کامبخش نزدیکی داشته ولی به تدریج از او دور و به رادمنش نزدیک شد و اکنون از نزدیکان رادمنش است.
اصل در پرونده ر ـ ز
35
پرونده رضا رادمنش ضمیمه و ارائه شود.
6 /1 /47
منبع:
کتاب
چپ در ایران - حزب توده در آلمان شرقی به روایت اسناد ساواک صفحه 196