تاریخ سند: 25 خرداد 1345
موضوع : قرآن های اهدایی شاهنشاه آریامهر عطف به شماره 23124/316 ـ 18/3/45
متن سند:
شماره : 961 /21
از : ساواک قم
به : مدیریت کل اداره سوم 316
آقای نجفی قرآن از طرف شاهنشاه آریامهر را
پس از دو روز بعد از دریافت به آستانه جهت
نگهداری و گذاردن روی مرقد مطهر اهدا
نمودند و آقای شریعتمداری نیز قرآن اهدایی
را به دارالتبلیغ1 فرستادند که نگهداری شود
ولی آقای گلپایگانی قرآن اهدایی را در منزل
خود نگهداری نموده اند
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت قم ترابی
رونوشت در پرونده های نامبردگان ضمیمه گردید بایگانی شود
آقای صالحی 11 /4
توضیحات سند:
1ـ تصمیم آقای شریعتمداری بر تأسیس دارالتبلیغ در آن مقطع حساس تاریخی، یعنی در زمانی که هنوز آثار
جنایات رژیم پهلوی در واقعه پانزده خرداد 42 بر در و دیوار فیضیه نمایان بود، آنهم در یک اقدام شتابزده (به
نحوی که بخشی از مبلغ آن با قرض تأدیه گردیده بود) و دور از شور و صلاحدید علمای دیگر (که معمولاً در آن
ایام جلسات هفتگی آقایان علمای طراز اول برقرار و تشکیل آن نیز دور از دسترس نبود) نمی توانست خالی از
تأمل باشد.
آنگاه که رژیم پهلوی روحانیت شیعه را مانع اصلی بر سر راه طرحهای استعماری و سکولاری خود
می دید، همواره بر آن بود تا با برنامه ریزیهای سیاسی از رهگذر نفوذ در حوزه های علمیه ضمن آن که پوششی
برای ضدیت خود با دین در میان مسلمانان ساده لوح دست و پا می نماید، در عین حال با وابسته کردن
روحانیت شیعه به خود، اسباب بی اعتباری آنان را در جامعه فراهم آورد.
طرح رژیم در خصوص تأسیس «دانشگاه اسلامی» و پیگیریهای جدی ساواک برای تحقق آن در مشهد مقدس
و نیز طرح و راه اندازی دسیسه ای تحت عنوان «سپاه دین» از جمله توطئه هایی بود که شاه علیه روحانیت و
حوزه های علمیه برانداخت، حضرت امام خمینی که این قبیل توطئه های رژیم را پیش بینی می کردند، به
مناسبتهای مختلف اقدام به افشاگری آنها نمودند، ایشان طی نطق شدیداللحنی طرح دانشگاه به اصطلاح
اسلامی رژیم را رسوا ساخته و مشت او را در راه اندازی چنین توطئه ای باز کردند، معظم له با تطبیق دادن این
توطئه شاه برای تأسیس دانشگاه اسلامی با نقشه معاویه در قرآن سرنیزه کردن، افکار عامه را به شدت علیه آن
شورانیدند.
حضرت امام خمینی در تاریخ 25 /2 /42 پس از آزادی از زندان طی نطقی فرمودند:
«...
می خواهند آقایان (خنده دارد واقعا) دانشگاه اسلامی تأسیس کنند، شنیده ام چندین میلیون هم بودجه
برایش درست کرده اند، شما اگر برای اسلام دلسوز هستید خوب این دانشگاه ما آنجاست چرا خرابش
می کنید؟...
مگر می شود با دانشگاه اسلامی اسلام را شکست داد؟ مگر ما می گذاریم شما دانشگاه اسلامی
درست کنید؟ ما تفسیق می کنیم آنکه وارد بشود در آن دانشگاه، بین ملت از بین خواهد رفت، مگر اینها
می توانند که اسلام و مسلمین و علمای اسلام را تحت وزارت فرهنگ قرار بدهند.
غلط می کند آن وزارت
فرهنگی که دخالت در امر دیانت و اسلام می کند.
مگر ما می گذاریم این مطالب بشود».
حضرت امام خمینی دسیسه دیگر شاه را که با پوشش «سپاه دین» برنامه ریزی و راه اندازی کرده بود، اینگونه
برملا ساختند :
«.
.
نغمه سپاه دین در شرایطی ساز می شود که دستگاه جبار هر روز ضربه های پیگیری به پیکر اسلام وارد
می کند...
اینک بر مسلمین غیور و خصوص نسل جوان و روشنفکر است که با کمال جدیت از این نغمه ناموزون
خانمانسوز اظهار تنفر کنند و مساجد و محافل دینی را هرچه بیشتر گرم کنند، و علاقه خود را به اسلام و علماء
اعلام و وعاظ و خطباء محترم دامت برکاتهم، بیش از پیش ابراز نمایند و با این اظهار علاقه مشتی محکم به
دهان عمال استعمار خذلهم اللّه بکوبند».
ر.ک: صحیفه نور، جلد 1، صص 79 / 74 و سید حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، جلد
1، صص: 2 /671.
امام خمینی در پیامی به دانشجویان مقیم آمریکا و اروپا و کانادا، باز انگشت روی طرحهای شیطنت آمیز رژیم
پهلوی گذاشته، نقشه های او را در تسلطش بر حوزه های علمیه و به قبضه در آوردن مساجد و محافل اسلامی
را، با این بیانات افشاء کردند:
«در این میان اسف بارتر وضع ایران است که رژیم آن مأموریت دارد با چاپ قرآن، تظاهر به اسلام به اسم «سپاه
دین» سازمان اوقاف و عناوین فریبنده دیگر، یکباره اسلام را ریشه کن سازد، ملت اسلام را بیش از پیش به ذلت
و اسارت بکشد، مسجد و محراب پیامبر اسلام را به صورت بنگاه تبلیغاتی دربار ضد اسلامی خود در آورد، و
برای اجرای این نقشه های شوم به کمک و مساعدت روحانی نماهای خود فروخته و سرسپرده، نیاز کامل دارد،
و با همکاری آنان می خواهد «مساجد و دیگر محافل اسلامی را قبضه کند» مراسم مذهبی را تحت نظارت و
مراقبت خود درآورد، و به «حوزه های علمیه دست یابد».
ر.ک: کوثر، جلد 1، صفحه: 26، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
و علی دوانی، نهضت روحانیون ایران،
جلد 6، صفحه: 48
شاه و طراحان سیاستهای او از دیرباز می دانستند که عالمان راستین، دیانت، آزادگی و عزت نفس را از مکتب
حضرت امام جعفربن محمد الصادق (علیه السلام) آموخته اند، زندگی و تحصیل در حجره های نمور و طاقت
فرسا را بر مواهب شاهانه ترجیح داده، و به تجربه آموخته بود که طلاب و عالمان راستین حتی از حضور و رفت
و آمد در مدارسی که توسط مؤمنان و عالمان فرهیخته و به منظور تحصیل طلاب علوم دینی تأسیس شده بود،
لیکن اوقاف حکومت پهلوی مدیریت آنها را غاصبانه بدست گرفته بود، خودداری و کمال احتیاط را به عمل
می آوردند، و مردم مسلمان نیز عالمان شاه پرورده را همچون بلعم باعورا، دور از حوزه دین دانسته، طرد آنان را
واجب می دانستند، با این وصف طبیعی و بدیهی می نموده که هر اقدامی عملی رژیم در حوزه های علمیه با
شکست قطعی مواجه گردد، و راز عدم موفقیت نظام پهلوی در تأسیس دانشگاه اسلامی و امثال آن را (که طرح
راه اندازی آنها از بدو مبارزات 15 خرداد با فوریت هرچه تمام در دستور کار رژیم بوده است) در همین راستا
ارزیابی می گردد.
از این رو، اقدام آقای شریعتمداری در تأسیس دارالتبلیغ در چنین شرایط و عدم توجه ایشان
به پیشنهادات علمای موجه حوزه علمیه قم و به ویژه پس از غائله 24 /9 /43 که افرادی به طرفداری ایشان
جمعی از طلاب را به جرم حمایت از امام خمینی به باد کتک گرفته و آنان را مضروب و مجروح کردند (که
بخشهایی از آن در این مجموعه اسنادی اشاره شده است) و نیز مشی منفی گرایانه ایشان در هماهنگی با علماء
حوزه های علمیه، در خصوص مصالح ایجابی حوزه و نهضت اسلامی.
نگرانیهایی را برای علمای متعهد حوزه و
خصوصا حضرت امام خمینی بوجود آورده بود.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 556