تاریخ سند: 4 دی 1347
موضوع: شیخ غلامحسین جعفری
متن سند:
به: 316 شماره: 33885 /20ه 3
از: 20 ﻫ 3
نامبرده بالا در ساعت 1245 روز 29 /9 در مسجد جامع گرمخانه در حال ایستاده اظهار داشت من سخنران و منبری نیستم که به طور مرتب صحبت کنم من قدری درباره وضع روز صحبت میکنم.
آقای حجازی به من تلفن کرد و گفت شیخی به من گفته است آقای جعفری خودش اینطور میکند که در آخر ماه رمضان مانع منبر رفتن ما بشود تا پول را ندهند.
گردن آن شیخ خورد [خُرد] و شکسته باد من 800 تومان به او دادم بعد گفت من وظیفه شرعی و دینی خود میدانم که دفاع از اسلام کنم نامبرده اضافه نمود شیخ احمد کافی به من تلفن کرد که من هم ممنوع از منبر رفتن شدم.
خوب باشد من از کربلا و نجف و کاظمین در حرم ائمه استخاره کردم که دیگر به ایران نیایم دیدم استخاره بد آمده است.
مردم این مسجد را تنها نگذارید این سنگر اسلام است آن وقت که مرا گرفته بودند به من گفتند ما تمام آخوندها را ساکت کردیم و تو یکی ماندهای خواستند مرا تطمیع کنند ولی من گفتم اهل این حرفها نیستم من وظیفه دارم باید بگویم که شما با دین بازی نکنید و بیدینی را رواج ندهید یکی از آقایان گفت فلانی اینطور حرف نزن برای تو خطر دارد و شما را نفله میکنند گفتم کی این امر خیر اتفاق میافتد و خوش به حال من که در راه دین شهید شوم من با آغوش باز استقبال میکنم بعد که مرا زندانی کردند دیدم این آقا در همه جا هست گفتند فلانی ما به تو ماهی 20 هزار تومان میدهیم که دیگر حرف نزنی گفتم من اهلش نیستم.
بعد اشاره به یک نفر ژولیده که در عقب جماعت نزدیک در نشسته بود کرد و گفت آن آقای سوزمانی (سازمانی)1 میگوید بس است تمام کن در پایان درباره تعمیر مسجد صحبت کرد و از حاضرین خواست کمک کنند.
تهامی 3 /10 اداره کل سوم 4 /10 /47
توضیحات سند:
1.
آیتالله جعفری به مأمورین سازمان امنیت میگفت: «سوزمانی» تا نخوت آنها را به حقارت بدل سازد و نشان دهد که نباید از آنها ترسید و ابهتی از آنان در نظر داشت.
آقای عزتشاهی در خاطرات خود به این مطلب اشاره نموده است.
رک: خاطرات عزتشاهی، صفحه 37
* به : 316 ـ از : 20 ﻫ 3 شماره : 33886 /20 ﻫ 3 ـ تاریخ : 4 /10 /47 ـ موضوع : شیخ غلامحسین جعفری
نامبرده بالا در ساعت 1245 روز 29 /9 در مسجد جامع گرمخانه شروع به صحبت کرد و ضمن گفتار خود اظهار داشت به من میگویند حرف نزن صحبت نکن مگر من چه میگویم من راجع به دین و رفتار مردم حرف میزنم مگر میشود من حرف نزنم فقط عمامه به سر و عبایی به دوش کنم و بیایم نماز بخوانم و بروم آخر ما مسئولیت داریم تمام علماء و تمام وعاظ مسئولیت دارند که به مردم بگویند چرا ما را تهدید میکنید ما که چیزی جز راجع به دین و احکام به مردم نمیگوییم مثل این که بعضی از مأمورین سازمان به آنها میگویند اینطور گزارش بدهید و آنها هم گزارش دادهاند که من در سیاست دخالت میکنم و سیاسی حرف میزنم.
من در اینجا چند مرتبه قسم خوردم که در امور سیاسی دخالتی ندارم و چیزی راجع به سیاست نگفتهام و قسم میخورم که نگویم اما سیاست ما سیاستی است که به مردم باید کمک شود و مساعدت شود فکری به حال بیچارگان باید کرد سیاست ما این است که هر چه میخواهیم نگویم نمیتوانم چه کنم مأمورین گزارش را طوری دیگر میدهند.
مرا تهدید کردند تطمیع کردند چیزی نگویم اما میگویم من راجع به دین و احکام قرآن میگویم اگر اینجا کسی نیاید مسئول من هستم چرا مردم میترسند و فرار میکنند اگر یادتان باشد یکی دو سال قبل مرا متهم کردند مگر غیر از من به دیگران کاری داشتند شما نباید مسجد را تنها بگذارید گر چه معلوم نیست سرنوشت با جعفری چه کند اما شما وظیفه دارید دین و عفت خود را حفظ کنید.
مأمورین طوری دیگر گزارش میدهند خدا شاهد است من دخالتی در سیاست ندارم و سیاسی هم حرف نمیزنم و نخواهم زد اما میگویم ما برای دین و احکام صحبت میکنیم شما مرا یاری کنید و نگذارید فساد زیاد شود من میدانم که در بین آنها هم کسانی هستند که از فساد و بیعفتی بدشان میآید اما کسانی هم هستند که طوری دیگر گزارش میدهند.
دیشب شیخ احمد کافی به من تلفن کرد که مرا از منبر رفتن ممنوع کردند من مگر چه میگویم درد دل میکنم راجع به دین میگویم نامبرده در پایان درباره حکومت معاویه صحبت کرد و گفت معاویه برای مدتی دست از سیاست کشید و گفتند چرا از سیاست کنار رفتی جواب داد اگر از سیاست کنار بروم برای همیشه راحت خواهم بود پس کسانی که بخواهند راحت باشند باید از سیاست کنارهگیری کنند.
اداره کل سوم 4 /10 /47
تهامی 4 /10
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 192