تاریخ سند: 30 تیر 1341
متن سند:
از ساعت 2119 روز 5 شنبه 28 /4 /41 برای تشکیل جلسه هفتگی مسجد
هدایت به تدریج عده ای از دانشجویان دانشگاه و فرهنگیان و اعضای مکتب
توحید و بازاریان وابسته به نهضت آزادی ایران که جمعا در حدود 300 نفر
می گردیدند در مسجد هدایت اجتماع نموده و در ساعت 20 آیت الله سیدمحمود
طالقانی وارد مسجد شده ابتدا با یکی از معممین در حدود ده دقیقه به طور
خصوصی صحبت کرد و
سپس نماز جماعت مغرب و
عشا آغاز گردید.
سیدمحمود طالقانی بین دو
نماز در حدود 20 دقیقه با
مهندس مهدی بازرگان که
در صف نماز ایستاده بود
صحبت خصوصی نمود و
پس از پایان نماز
سیدمحمود طالقانی
سخنرانی هفتگی خود را با
ذکر آیاتی چند از کلام اللّه
مجید آغاز و اظهار داشت
این آیاتی که تلاوت شد
مربوط به جهاد است یعنی
جهاد با دشمن بی دین و کفار
این مردم نه به حرف حسابی گوش می دهند و نه کسی آنها را به راه راست هدایت
می کند.
تبلیغات سوء دشمن همه را بیچاره نموده است دولت های بزرگ از قبیل
آمریکا و روس به نام حمایت از سرمایه داری یا کارگران و غیره خود را برای
مبارزه و جنگ آماده می کنند ولی در باطن منظور آنها توسعه نفوذ و بسط
مملکت و کشورشان می باشد اما در دین مبین اسلام این بلوک بازی نیست.
هر
کس نظم محیطی را به هم زد و به حریم و حدود قومی تجاوز نمود بایستی او را از
بین برد و ریشه کن نمود آنهایی که به نام سوءظن به دانشگاه و مسجد مأمور
می فرستند خائن هستند آنها باید لانه های فساد را ببندند عده ای صاحب قدرت
و مجسمه پرست جمعی را دور خود جمع نموده و مال و آبروی دیگران را می برند
اینها اگر موفق شوند همیشه مزاحم ما و شما هستند و مزاحمین آزادی را باید
ریشه کن نمود و لانه های فساد را خراب کرد.
یک عده سازمانی به نام کنترل
مجالس و محافل یک طور عمل می کنند سازمان های دیگر هم به نام حمایت از
دستجات به نحو دیگر ادعا می نماید لعنت بر آنها که همه دروغ می گویند.
شما
نگاه کنید و به بینید سال گذشته ما برای فاتحه قبور شهدای سی ام تیر به ابن بابویه
رفتیم همه ما را گرفته و در کامیون ریختند و بردند و امسال گفتیم بهتر است که در
مسجد مجلس فاتحه ای برپا کنیم و قرآنی خوانده شود فوری آقای علم1 که
هنوز نفس تازه نکرده دستور داد که سه روز مسجد بایستی بسته باشد خداوند
نفسش را بگیرد اینها هستند که به حریم ما خیانت می کنند ما که از این حرفها
عقب نمی کشیم این هم پرونده ای است برای ایشان مانند نخست وزیر فقید سابق.
هر کس چند روزی می آید و یک نوع بازی سر مردم درمی آورد خانه خدا که
حریم مسلمانها می باشد نبایستی بسته شود ما که نمی خواستیم کار خلافی بکنیم
ما می خواستم برای مردمی که در راه حق و حقیقت کشته شدند مجلس فاتحه
بگیریم ولی این آقای علم که هنوز به جایی نرسیده دستور تعطیل و بستن مسجد
می دهد معلوم است که عمر این دولت هم چند روزی بیشتر نیست.
از آقایانی که
حرفهای مرا ثبت و گزارش می کند بالای آن غیرتی که ندارند خواهش می کنم
چیزی اضافه نکنند زیرا آنها بالاخره روزی شناخته می شوند و این فرمایش
حضرت علی است که اگر شخصی به شما یک بار ضربه ای زد شما هم باید عین
همان ضربه را به او بزنید و اضافه بر آن حقی ندارید بنابراین شما هم
پرونده سازی نکنید.
ساعت 15 /22 بیانات ناطق خاتمه یافت و حاضرین به
تدریج مسجد هدایت را ترک نمودند.
توضیحات سند:
تاریخ : 29 /4 /41
شماره : 1815
موضوع : اظهارات آقای
طالقانی واعظ
طبق اطّلاع واصله، ساعت
45:20 روز 28 /4 /41، آقای
طالقانی، واعظ و پیش نماز
مسجد هدایت، ضمن سخنرانی
مذهبی خود در مسجد مزبور،
اظهار داشته: قرار بود جهت
شهدای سی ام تیر، روز شنبه
مجلس فاتحه در این محلّ
برگزار شود.
ولی السّاعه
یادداشتی به دستم رسید که به
دستور دولت، فردا و پس فردا ـ
که مصادف با روز 30ام تیر
است ـ مسجد، تعطیل و
برگزاری مراسم، ممنوع است
نامبرده، در پایان صحبتهای
خود، اظهار نموده: «ای دولت
تازه علم، با عقل باش.
»
به سابقه، ضمیمه و ارائه شود.
6 /5
فعلاً بایگانی شود؛ 321
1ـ دولت اسداللّه علم، از 30ام
تیر 1341 تا هجدهم اسفند
1342، قدرت داشت و
امیراسداللّه علم ـ که بعد از
استعفای دکتر امینی از مقام
نخست وزیری، در بیست و
ششم تیرماه 1341، به جانشینی
وی برگزیده شد ـ هفدهمین
نخست وزیر دوران سلطنت
محمّدرضا شاه است که قریب
بیست ماه در این مقام باقی ماند
و بعد از آن نیز، در فاصله
سالهای 1345 تا 1356، قریب
یازده سال، وزیر دربار و محرم
اسرار شاه بود.
علم، قبل از
احراز مقام نخست وزیری و
وزارت دربار نیز، از محارم شاه
بود و قریب سی سال، یکی از
بازیگران اصلی صحنه سیاست
ایران، به شمار می آمد.
امیراسداللّه علم، در سال 1298،
در بیرجند متولّد شد.
پدرش
محمّدابراهیم علم، معروف به
شوکت الملک بود که این لقب و
امیری قائنات را، در زمان
سلطنت مظفرالدین شاه، از برادر
بزرگترش امیراسماعیل خان
علم، به ارث برده بود.
امیر
شوکت الملک علم، مانند برادر
ارشد و اجدادش، با انگلیسیها ـ
که نسبت به ثبات و امنیّت منطقه
سیستان و بلوچستان، در
مجاورت افغانستان و هند،
حسّاسیّت زیادی نشان می دادند
روابط نزدیک داشت و در
جریان جنگ جهانی نیز، با
نیروهای انگلیسی ـ که بخش
مهمّی از خاک ایران را تحت
اشغال خود داشتند ـ همکاری
می کرد.
امیراسداللّه علم، به توصیه
پدرش، در سال 1318، در 20
سالگی با ملک تاج، دومین
دختر قوام الملک شیرازی،
ازدواج نمود و از این ازدواج
پسری، متولّد نشد که بر مسند
پدر جای گیرد و علم، تنها دارای
دو دختر شد.
امیراسداللّه علم، در
سال 1321، از دانشکده
کشاورزی کرج فارغ التّحصیل
شد و چون وضع تهران، آشفته و
تحت اشغال نیروهای بیگانه بود،
عازم بیرجند شد.
امیر
شوکت الملک ـ که قبل از پسرش
به بیرجند رفته بود ـ در سال
1323، در همانجا درگذشت و
علم، اداره امور املاک وسیع
پدرش را به عهده گرفت.
در
اواخر سال 1324، علم، ضمن
مسافرتی به تهران، به ملاقات
قوام السّلطنه نخست وزیر وقت ـ
که تازه از سفر مسکو، به تهران
بازگشته بود.
قوام السّلطنه، این
جوان 26 ساله را، ظاهرا به
واسطه سابقه دوستی و آشنائی با
امیر شوکت الملک و شاید هم به
توصیه انگلیسیها ـ که در آن
زمان، نقش حسّاسی در سیاست
ایران داشتند ـ برای فرمانداری
کلّ سیستان و بلوچستان در نظر
گرفت.
اسداللّه علم، در صحنه سیاست :
اسداللّه علم ـ که در سی ام تیر ماه
سال 1341، به نخست وزیری
برگزیده شد، اوّل کاری که کرد،
یاران گرمابه و گلستان خویش را
از قبیل «دکتر باهری»، «ناتل
خانلری»، «متّقی» و «رسول
پرویزی»، گرد خود جمع کرد.
او، نه کاری به احزاب موافق و
مخالف و گروههای سیاسی
داشت و نه آدمی بود که به طور
حاد در کارهای سیاسی دخالت
مستقیم نماید.
فقط و فقط، مجری
اوامر ملوکانه بود.
اسداللّه علم، بسیار زود به
وزارت رسید و نخستین بار در
29 سالگی، در کابینه دوم ساعد
(آبان 1327 ـ فروردین 1329)،
وزیر کشاورزی شد.
او، در
کابینه علی منصور (فروردین ـ
تیر 1329) نیز، این سمت را
حفظ کرد و پس از آن، در دولت
رزم آرا (تیر ـ اسفند 1329)،
وزیر کار شد.
در همین زمان بود
که به اتّفاق رزم آرا وارد مسجد
شاه می شد که نخست وزیر مقتدر
و چهره آینده دار استعمار غرب،
مورد اصابت گلوله استاد خلیل
طهماسبی قرار گرفت و معدوم
شد.
در سالهای 1329 ـ 1339،
علم، از نزدیکترین یاران
محمّدرضا پهلوی بود و در
ماجرای 25 ـ 28 مرداد 1332،
نقش فعّالی ایفا نمود.
امّا از نظر
باند و دسته بندی، علم،
وسیع ترین باند را در کشور
ایجاد کرد و در همه استانها،
دارای مهره ها و عوامل خود بود
که آنها را، به وکالت یا مقامات
عالی می رساند.
مهمترین پایگاه
علم، در خراسان و شرق کشور،
فارس بود؛ در خراسان و سیستان
و بلوچستان، به علّت اینکه پایگاه
اصلی خانواده اش بود و در
فارس، به علّت وصلت با خانواده
قوام شیرازی.
علم، پیش از انقلاب، به مرض
سرطان مرد و روزهای انقلاب را
ندید.
او، در وزارت دربار، چهار
معاون داشت که یکی از آنها،
قائم مقام و جانشین او محسوب
می شد و در غیاب علم، وظایف
او را انجام می داد.
این اوّلین بار
بود که چنین سمتی در وزارت
دربار ایجاد شد.
نظریّه دیگر در
مورد مرگ، این است که وی، در
سال 1354، بر اثر بیماری
سرطان خون (لوسمی)، در یکی
از بیمارستانهای آمریکا، به طرز
فجیعی درگذشت و کفاره
گناهانش را پس داد.
اسداللّه علم، پس از 20 ماه
زمامداری (از 30 تیر 1341 الی
18 اسفند 1342)، کنار گذاشته
شد و به جای او، حسنعلی
منصور، به نخست وزیری رسید.
(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،
جلد اول، خاطرات حسین
فردوست، ص 258) و
(تاریخ معاصر ایران از کودتای
28 مرداد تا اصلاحات ارضی،
نوشته پیترآوری، ترجمه محمّد
رفیعی مهرآبادی، ص 9) و
(بازیگران عصر پهلوی، ج اوّل،
ص 643)
(از سیّدضیاء تا بازرگان،
نویسنده ناصر نجمی، ج 1 و 2) و
(از کودتای سوم اسفند 1299 تا
آذر 1358، ص 1570) و ؛ ظهور
(سقوط سلطنت پهلوی، ج 2،
صص 238 و 255)
منبع:
کتاب
آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 213