تاریخ سند: 28 آذر 1344
گزارش
متن سند:
محترما به عرض می رساند : اینجانب منوچهر آزمون در سال 1957 در
آلمان غربی با درجه دکتر در اقتصاد سیاسی به عنوان کارمند قراردادی به
عضویت سازمان اطلاعات و امنیت کشور پذیرفته شد.
در سال 1959 به امر
تیمسار ریاست وقت سازمان و به پیشنهاد اداره کارگزینی از قراردادی به رسمی
تبدیل و طبق حکم موجود با
رتبه 3 و حقوق ماهانه
/18000 ریال تا سال 61 ـ
1960 در نمایندگی ساواک
در آلمان غربی انجام وظیفه
نمود.
در سال 1961 به تهران
منتقل و در اداره کل هفتم به
ریاست بخش کمونیزم
منصوب گردید.
بعد از مدتی خدمت در مرکز
اداره کارگزینی به این عنوان
که مدارک دکترای اینجانب
به تصویب شورایعالی
فرهنگ نرسیده است نسبت
به رتبه و مقدار حقوق
دریافتی اینجانب معترض و طی نامه ای ابلاغ گردید که تا مدارک دکترای مربوطه
از تصویب شورای عالی فرهنگ نگذرد حکم سال 1959 معلق خواهد ماند.
اینک که ارزشنامه تحصیلی اینجانب به تصویب شورایعالی فرهنگ رسیده و
عین آن تقدیم گردیده است از رؤسای معظم خود که در تمام موارد نظر عطوفت و
عنایت نسبت به خدمتگذاران صدیق و صمیمی مبذول می فرمایند استدعا
می نماید هر طور که صلاح و مقتضی است امر و مقرر فرمائید اداره کارگزینی
رتبه های عقب افتاده بنده را ابلاغ نماید.
1
چاکر خود را همیشه و در همه احوال فدائی شاهنشاه آریامهر2 و خدمتگذار
دولت معظم له می داند.
مطیع اوامر صادره می باشد.
دکتر منوچهر آزمون
توضیحات سند:
1ـ اقدامات ساواک و
تصمیم گیری درباره آزمون
بدینشرح است :
نامبرده در تاریخ 19 /3 /38
تقاضای استخدام نمود و
تیمسار قائم مقام وقت ساواک
مقرر فرمودند «چون مدتها به
طور غیر رسمی در اختیار
سازمان بوده و مأمور آلمان
باقی خواهد ماند در مورد
استخدام او اقدام شود
19 /3 /38» لذا در خرداد ماه
39 به استناد مدارک ارائه شده
(دکتری) با رتبه 3 استخدام
گردید.
2ـ پس از مراجعت به ایران
چون مدارک تحصیلی ایشان به
گواهی شورایعالی آموزش و
پرورش نرسیده بود.
لذا بعد از بررسی ابلاغ شده تا
تصویب شورایعالی آموزش و
پرورش، مانند یک نفر دیپلمه
استخدام خواهد شد.
3ـ چون نامبرده مطالبه حقوق
دکتری را داشت، تیمسار قائم
مقام وقت مقرر فرمودند : «به هر
حال فعلاً به طور قراردادی با او
رفتار کنید، 15 /10 /40» لذا
از بدو استخدام به قراردادی با
/18000 ریال حقوق تبدیل
شد.
4ـ طبق گزارشی ادعا نموده،
مدت 5 سال (از سال 36) که به
طور مأمور ویژه در آلمان
خدمت می کرده جزو خدمت در
ساواک محسوب و از همان سال
با رتبه 1 استخدام تا بتواند پس
از 4 سال به رتبه 2 مفتخر شود.
لذا پس از بررسی و اظهار نظر
نماینده بازنشستگی کل کشور
مقرر شد از تاریخ 1 /1 /37 با
رتبه 1 استخدام و از 1 /1 /41
به رتبه 2 ترفیع یابد و از
1 /1 /44 نیز به رتبه 3
مفتخر شد.
5 ـ اداره کل آموزش ضمن
ارسال گزارش نامبرده در
1 /4 /44 تقاضا نمود در مورد
رسمیت مدارج تحصیلی او
اقدام شود.
نامبرده در گزارشی
ضمن اعلام وضع زندگی و
تحصیلی خود از بدو تحصیل در
آلمان تقاضا داشته کارگزینی
مدرک تحصیلی او را به رسمیت
بشناسد و رتبه را براساس حکم
رسمی سال 1959 ابلاغ و در
غیر این صورت به خدمتش در
ساواک خاتمه داده شود.
6ـ گزارش وضع استخدامی و
خدمتی و تقاضائی که نموده بود
بطور مشروح به عرض رسید.
پی نوشت فرموده اند :
«کمیسیون مربوطه با حضور او
موضوع بررسی و نتیجه گزارش
شود.
29 /4/» مراتب در
کمیسیون بررسی و سه پیشنهاد
بشرح زیر ارائه شد: الف ـ در
صورت امکان مدارک تحصیلی
ارائه شده رسمی شناخته شده و
بر طبق آن رتبه استحقاقی داده
شود.
ب ـ چنانچه قبول تقاضای بالا
مورد تصویب نباشد و با توجه
به اینکه تائید مدارک مزبور از
طرف شورایعالی آموزش و
پرورش در حال حاضر
غیرممکن و یا احیانا احتیاج به
زمان بسیار دارد و از طرفی
ادامه خدمت با عنوان دیپلمه
برایش مقدور نیست اجازه داده
شود برای مدتی به یکی از
پایگاههای ساواک در
کشورهای بیگانه مأمور گردد تا
ضمن انجام وظیفه بتواند با نام
نویسی در یکی از دانشگاهها،
مدرک تحصیلی دیگری که
متناسب با شأن او مورد قبول
وزارت آموزش و پرورش
باشد تهیه نمایید.
ج ـ چنانچه تقاضای بالا هم مورد
تصویب نباشد به خدمتش در
ساواک خاتمه داده شود که
معظم له پی نوشت فرموده اند :
«چون بند الف و ب مردود است
مراتب به همین نحو ابلاغ، تا هر
طور مصلحت خود بداند مراتب
گزارش نماید 2 /5/».
اوامر در
23 /5 /44 به اداره کل آموزش
ابلاغ گردید.
7ـ اداره کل آموزش در
24 /9 /44 ارزش تحصیلی او را
ارسال و در ارزشنامه تحصیلات
خارجی مشارالیه ذکر گردیده.
(درجه دکتری در علوم اقتصاد.
مورخ 15 سپتامبر 1957).
نامبرده در 1106، جلسه
شورایعالی آموزش و پرورش
مورخ 14 /9 /44 مورد
رسیدگی واقع و ارزش
تحصیلات مشارالیه دکتری در
اقتصاد شناخته شد.
8ـ نامبرده ضمن گزارش وضع
استخدامی و اینکه ارزش
تحصیلات او بشرح بالا به
تصویب شورایعالی وزارت
آموزش و پرورش رسیده،
استدعا دارد هر طور که صلاح و
مقتضی است رتبه های عقب
افتاده او ابلاغ شود.
9ـ نظر نماینده بازنشستگی کل
کشور سئوال شد، ایشان اظهار
نمودند ارزش تحصیلی فقط از
تاریخ تصویب شورایعالی
آموزش و پرورش دارای ارزش
است.
10ـ مراتب در شورایعالی
ساواک مطرح و شورا پس از
رسیدگی پیشنهاد نمود از نظر
توجه به پرونده از روزی که
شورایعالی آموزش و پرورش
مدرک تحصیلی او را گواهی
نموده ملاک عمل می باشد و دادن
رتبه مقرراتی دارد که خلاف آن
نمی توان اقدام کرد به علاوه
وضع مکتسبه را که قانونی شده
نمی شود عوض نمود بالنتیجه
وضع موجود را نمی توان
تغییرداد پیشنهاد شورا مورد
تصویب واقع و به مشارالیه ابلاغ
گردید.
11ـ نامبرده در تاریخ
7 /12 /44 تقاضا نمود با
منعکس ساختن سوابق خدمت و
رضایت ساواک به وزارت
آبادانی و مسکن منتقل شود.
12ـ تقاضای وی در کمیسیون
مطرح و کمیسیون با توجه
باقداماتی که روی پرونده
استخدامی نامبرده به عمل آمده و
توجه به تصمیم شورایعالی
ساواک مورخ 18 /10 /44 و
تقاضای انتقال وی اقدام و
پیشنهاد نمود که مراتب به عرض
رسید با انتقال مشارالیه موافقت
نفرمودند.
2ـ گر چه راجع به محمدرضا
پهلوی و وضعیت اخلاقی، دینی،
سیاسی او بحثها و تحقیقهای
مفصلی انجام گرفته و منتشر شده
است ولی لازم است در این
پاورقی مختصرا به چند نکته
اشاره کنیم.
محمدرضا پهلوی
فرزند ذکور ارشد رضاشاه و
دومین و آخرین پادشاه از سلسله
پهلوی بود.
بیگانگی او از دین و
فرهنگ ملی، از پدرش نیز بیشتر
و شدیدتر بود.
او از کودکی تحت
سرپرستی زنی فرانسوی که به
لحاظ ازدواج با یکی از پسران
خانواده ارفع الدوله، خانم ارفع
نامیده می شد قرار گرفته و تا
زمانی که محمدرضا برای
تحصیل به سوئیس رفت سرپرستی
او را به عهده داشت.
این خانم از
جمله معدود زنانی بود که حتی
چند سال قبل از کشف حجاب،
بدون حجاب از خانه خارج
می شد و او تنها زنی بود که در
زمان تغییر سلطنت و تفویض آن
به رضاشاه در مجلس مؤسسان
شرکت داشته و...
حال چنین
شخصی با چنان تربیتی و مربیانی
در مورد حجاب و چادر، چه
نظری غیر از آنچه در این سند
ابراز کرده و حکومت سی و هفت
ساله او نشان داد، می تواند داشته
باشد.
او اقدامات پدرش را در
قضیه کشف حجاب ستوده و چنین
می گوید: «...
مسئله کشف حجاب
نمونه ای از همان اقدامات
اصلاحی بود...
» و سپس عقیده
خود را راجع به حجاب که مظهر
کامل آن چادر است چنین ابراز
کرده، می گوید: من شخصا با
چادر از جهات بسیار موافق
نیستم...
» وی درباره
برخوردهای خشن مأمورین با
زنهای با حجاب در زمان سلطنت
پدرش می گوید : «...
پدرم
دستور منع حجاب را صادر کرد.
به موجب این دستور هیچ زن و یا
دوشیزه ای حق پوشیدن چادر و
نقاب نداشت و اگر زنی با روبند
و چادر در کوچه پیدا می شد...
جبرا چادر او را بر می داشتند و تا
زمانی که پدرم سلطنت می کرد
در سراسر کشور این منع برقرار
بود...
» و برای اینکه خود را
فردی منطقی و دمکراتیک
معرفی کند این روش پدر را نقد
کرده، می گوید: «عاقلانه آن بود
که اقدامات اصلاحی با رویه
دمکراسی تعقیب شود تا نتایج
عالیتری عاید کشور گردد...
همین که پدرم از ایران خارج شد
در اثر پاشیدگی اوضاع در
دوران جنگ [جهانی دوم]
بعضی از زنان مجددا به وضع
اول خود برگشتند و از مقررات
مربوط به کشف حجاب عدول
کردند.
ولی من و دولت من از
این تخطی چشم پوشی کردیم و
ترجیح دادیم که این مسئله را به
سیر طبیعی خویش واگذاریم و
برای اجرای آن به اعمال زور
متوسل نشویم...
» ولی حقیقت
همان است که در این سند به آن
توجه شده است.
محمدرضا نه
تنها کشف حجاب را پیگیری
جدی می کرد بلکه کشف لباس را
ترویج می نمود و عریانی را
تبلیغ.
همانند پدر با استفاده از
رادیو، تلویزیون، سینما،
روزنامه ها و مجلات، جشنهای
فرهنگ و هنر، جشن دوهزار و
پانصد ساله و...
مبارزه با زنان
محجبه در مدارس، دانشگاهها،
ادارات و...
عملاً همان
محدودیتها و تضییقات را بوجود
آورد، فقط مأمورین، زنان با
حجاب را ضرب و شتم ظاهری
نمی نمودند.
تشویق حکومت او
باعث رشد فزاینده کاباره ها،
کافه ها، قمارخانه ها و مراکز فساد
شد و جوانان پاک این مملکت را
آن چنان آلوده کرده بود که تمام
ذکر و فکر آنها پیگیری همین
موضوعات بوده و از سرنوشت
خود و کشور غافل و دور مانده
بودند و همان هدف استعماری
دوران رضاشاه در دوران
محمدرضا پیگیری و دنبال
می شد، کار به جایی کشیده شده
بود که بنا بود در چند سال اواخر
حکومت او، مظاهر فساد غربی
در این کشور جنبه قانونی و
رسمیت پیدا کند و برای آن آیین
نامه اجرایی تنظیم و ابلاغ
نمایند!!...
و نکته دیگر اینکه،
محمدرضا پهلوی که زندگانی و
سلطنت خویش را مدیون
آمریکائیها می دانست همواره از
آنان تعریف و تمجید کرده است.
اینک بخشهایی از سخنان وی
در تجلیل از فرهنگ و تمدن
آمریکایی ها ملاحظه خواهید
کرد.
امّا علیرغم این همه، مردم
ایران روحیه ضد استعماری خود
را علیه آمریکائیها همواره حفظ
کردند.
مبلغین مسیحی آمریکائی از
پیشروان ایجاد روابط بین ایران
و آمریکا بودند.
نخستین دسته
مبلغین آمریکائی در سال 1207
هجری به کشور ایران قدم نهادند
و دیری نگذشت که مدرسه ای
تأسیس نموده و تدریجا چندین
مدرسه و بیمارستان در این
کشور به وجود آوردند که از
جمله دبیرستان معروف البرز
تهران است که بسیاری از رجال
امروزی ما در آن تحصیل
کرده اند.
مبلغین انگلیسی و سایر
کشورهای اروپائی نیز مدتها در
کشور ما اقامت و فعالیت
داشته اند.
چنانکه قبلاً اشاره شد
«ژان گرینلا» در قرن چهاردهم و
عده زیادی از مبلغین غربی دیگر
در قرن هفدهم میلادی به کشور
ما آمدند و بتدریج در ایران نفوذ
پیدا کردند.
سفارت آمریکا در
تهران به سال 1883 میلادی
تأسیس گردید و نخستین وزیر
مختار آمریکا «س .
ج .
و بنجامین»
بود که دو کتاب درباره ایران
برشته تحریر درآورده است.
از
قرن نوزدهم تا امروز روابط
دوستانه کشور ما و آمریکا
پیوسته رو به توسعه رفته و روز
بروز نزدیکتر و دوستانه تر شده
است.
باید در اینجا گفته شود که در سال
1909 «هواردباسکرویل» که در
دبیرستان آمریکائی تبریز سمت
معلمی داشت جان خود را برای
حفظ مشروطیت ایران در
مبارزه ای که بین مشروطه طلبان
و طرفداران ارتجاع درگرفت
نثار نمود.
اینک برای فهم نفوذ تمدن غرب
در ایران باید به خاطر داشت که
در حال حاضر، مسئله تجدد علمی
و صنعتی با مفهوم کنونی برای
خود ملل مغرب زمین نیز تازگی
دارد، چنانکه وضع زندگی
امروزه آمریکا با پنجاه سال پیش
تفاوت فاحش یافته و حتی از ده
سال قبل تا امروز نیز تغییرات
بزرگ کرده است.
من سه نوبت
در سالهای 1328 و 1334 و
1337 به امریکا مسافرت کرده ام
ولی در مسافرت دوم و سوم خود
تغییرات مهم و تحولات جدیدی
را مشاهده کردم که در سفر اول
ابدا مشهود نبود.
موجبات و
عوامل محرک این تحولات سریع
و عظیم کاملاً آشکار است، زیرا
هزینه ای که آمریکا فعلاً در راه
بررسیها و تحقیقات علمی و
پیشرفت فنون و صنایع متحمل
می شود چندین برابر مبلغی است
که پیش از جنگ دوم جهانی در
این راه به مصرف می رسانید و به
همین نسبت هم نتایج حاصله از
آن افزایش یافته است.
پس تمدن
جدید در آمریکا به وضع
بی سابقه ای رو به پیشرفت و
تکامل است و همین وضع نیز در
کشورهای اروپائی مانند
انگلستان و فرانسه و آلمان و
روسیه و سایر ممالکی که بدانجا
مسافرت نموده ام کم و بیش
مشهود بوده است.
برخی از متخصصین علم اقتصاد و
مهندسین آمریکائی و اروپائی
درباره ترویج و اشاعه تمدن
غربی در کشورهائی که از لحاظ
اقتصادی در حال توسعه هستند
نظریات و عقاید مخصوصی
دارند.
اینها معتقدند که اینگونه
کشورها آماده قبول علوم و
فنون امروزی نیستند و باید
از مراحل اولیه آن شروع کنند و
بدوا فنونی را که مثلاً در موقع
جنگهای داخلی آمریکا متداول
بوده است بکار بندند.
برخی از
این اشخاص برای مثال به کشور
ما اشاره نموده و می گویند هنوز
روستائیان ایران بوسیله
گاوآهن های چوبی که فقط تیغه
آنها آهنی است زمین را شیار
می کنند و باید گاوآهنی را که
آمریکائیها در آغاز جنگهای
داخلی خود بکار می بردند بآنها
داد و نباید وقت را با نشان دادن
طرز کار تراکتور و وسایل جدید
تلف نمود، زیرا آنان هنوز طرز
بکار انداختن این وسایل را
ندانسته و نمی دانند چطور از
آنها نگاهداری کنند، بر همین
قیاس این عده از اقتصادیون و
مهندسین معتقدند که کشورهائی
که در حال توسعه هستند باید از
استعمال وسایل پیچیده و
فوق العاده فنی امروزی مانند
آنتی بیوتیک و الکترونیک و
هوانوردی خودداری کنند و بهتر
آن است که بدوا با وسایل
مقدماتی تمدن بکار مشغول
شوند و تدریجا با دستگاههای
عظیم آشنا گردند.
من این عقیده را اقلاً در مورد
ایران کاملاً و قطعا مردود
می شمارم و شواهد بسیاری دارم
که چند فقره از آنها برای روشن
شدن موضوع کافی است.
محمدرضا پهلوی ـ کتاب
مأموریت برای وطنم صفحات
255 تا 257.
(ر.ک : ظهور و سقوط سلطنت
پهلوی، فردوست، جلد اول،
صفحات 27 و 28 و حجاب و
کشف حجاب در ایران، فاطمه
استاد ملک، صفحه 61 ـ
مأموریت برای وطنم، محمدرضا
پهلوی، صفحات 464 تا 468 و
تاریخ سیاسی معاصر ایران، دکتر
مدنی، صفحات 121 و 122).
منبع:
کتاب
منوچهر آزمون به روایت اسناد ساواک صفحه 100