تاریخ سند: 7 بهمن 1343
موضوع: پرونده درباره اظهارات آقای سید حسن شالی واعظ
متن سند:
شماره: 7521 /5 تاریخ:7 /11 /1343
از: شهربانی قزوین
به: ریاست سازمان اطلاعات و امنیت قزوین
موضوع: پرونده درباره اظهارات آقای سید حسن شالی واعظ
روز 7 /11 /43 مأمور ویژه شماره 76 دایره اطلاعات گزارش داد که لیله گذشته (7 /11 /43) عدهای به نام هیئت جوانان به عنوان قرائت قرآن مجید در منزل آقای سید مهدی زرآبادی پیشنماز واقع در بخش 1 خیابان سعدی اجتماع ساعت 20 قرائت قرآن شروع و آقای سید حسن معروف به (شالی) واعظ تفسیر قرآن کرده ساعت 23:30 چراغها را خاموش نموده و آقای شالی به خواندن دعا مشغول ضمن دعا اظهار داشت که این آقای خمینی گناهش چه بوده که او را تبعید نمودند خدایا همه پرچمهای ایران و کشورهای دیگر را واژگون کن و عزیز مصر ما را به سلطنت برسان تا مختار خروج کند ما سر این مامورین خائن را کنده به پای او افکنیم و زن و بچههای اینها را به اسیری ببریم و درب هر خانه مؤمن یک سگ گذاردهاند. خدایا پرچمدار ما را به زودی برسان تا ما تقاص خود را از اینها بگیریم مگر آیتاله خمینی گناهش چه بود مدتی در اینجا زندانی و از اینجا به جای دیگر تبعید کردند آنهایی که قلم بد و زبان بد دارند به حرمت دوازده امام نیست و نابود بگردان. لذا برای احضار سید حسن موسوی که سوابق آن طی شماره 5977 /5 – 16 /8 /43 به آن ساواک اعلام شده با اخذ نمایندگی از دادسرای قزوین به منزلش واقع در بخش 2 خیابان مولوی منزل حاجی میرزا نصراله شهیدی رفته مشارالیه در منزل نبوده که در این مورد صورت مجلس تنظیم گردیده است مامور جهت احضار آقای سید مهدی زرآبادی صاحب منزل مزبور اعزام مراجعت آقای سید علی زرآبادی فرزند سید مهدی 32 ساله که خود را بانی مجلس معرفی نمود به شهربانی دلالت و از وی بازجوئی گردیده اظهار میدارد قرائت قرآن هیئت جوانان در شب 23 ماه مبارک رمضان (6 /11 /43) در منزل ما بود و آقای شیخ محمد علی نام مسئول قرائت قرآن را گوش میکند و یک نفر سید معمم که آقای شالی میگویند در منزل ما شرکت داشت و بعد از قرائت قرآن دعا میکرد و میگفت خدایا صاحب
زمان ما را برسان. ولی نسبت به اظهارات دیگر آقای شالی مدعی است چون بچهام را بردم به مادرش بدهم چیزی از صحبتهای او درک نکرده و در خاطر ندارم. چون اطلاع رسید که آقای حاج سید حسن موسوی در مسجد سلطانی طاق آقای شیخ رحیم سامت به منبر میرود لذا مجدداً مأمورین دایره مربوطه با لباس سویل جهت احضار وی به مسجد سلطانی رفته ساعت 15:30 روز جاری (7 /11 /43) به شهربانی دلالت و در بازجوئی معموله اظهار میدارد که شب 23 ماه رمضان افطار مهمان آقای سید مهدی زرآبادی بودم چون برف به شدت میبارید و کفش پایم نعلین بود در آنجا ماندم بعد در مجلس قرائت قرآن منزل آنها شرکت و چند آیه از قرآن مجید معنی کردم چون شب قدر بود معمولاً در این شبها چراغها را در مجالس شیعه خاموش میکنند لذا احیاء گرفته چراغها را خاموش کردیم و دعا به حال مسلمانها و رفع گرفتاریهای آنها از قحطی و ناراحتی دیگر کرده و دعا کردیم که فرج صاحب زمان که آرزوی همه شیعیان است بیاید ما مسلمین را از این گرفتاریها خلاص کند و ما زیر پرچم او باشیم و منکر مفاد گزارش مأمور شده مدعی است که من در دعا همه آیات را که آقای آیتاله خمینی را هم در اعداد آنها است دعا میکنم و نظری به کسی نداشته و ندارم و اضافه نموده که منظورم مأمورین شیطان بوده که جهت مأمور توهم شده است و عزیز مصر هم مقصودم امام زمان میباشد مضافاً به استحضار میرساند در تاریخ 27 /10 /43 و 1 /11 /43 آقای محمد علی موحدیان فرزند علی اکبر شاگرد خرازی محصل (مسئول و سرپرست هیئت مزبور) کتباً به شهربانی اطلاع داده که طبق سنوات قبل مجلس قرائت قرآن به طور سیار هر یک شب در منزل یکی از اولیای اطفال و افراد انجمن قرائت قرآن در ماه رمضان منعقد و آقای شیخ سیف اله نورانی1پس از قرائت موعظه خواهد نمود که تعهدات لازم نیز از آنها اخذ گردیده است بدین منظور یک نفر مامور ویژه در تمام مجالس آنها گمارده شده و انجام وظیفه مینماید که شب 7 /11 /43 جریان ماوقع فوق را گزارش نموده و مورد تأئید است. اینک پرونده امرکه حاوی 10 برگ است ضمن اعزام و معرفی آقایان سید علی زرآبادی و حاج سید حسن موسوی شالی جهت اقدام قانونی به آن ساواک تسلیم و تقاضای تعقیب شدید نامبردگان را خواستار است.
رئیس شهربانی قزوین- سرهنگ ابراهیم فریدی
گیرندگان:
-تیمسار ریاست محترم اداره اطلاعات شهربانی کل کشور تعقیب گزارش شماره 5977 /5- 16 /8 /43 و 6320 /5- 2 /9 /43 جهت استحضار
-فرمانداری محترم شهرستان قزوین تعقیب نامه شماره 5977 /5-16 /8 /43 جهت استحضار
توضیحات سند:
1. حجتالاسلام والمسلمین سیفالله نورانی، معروف به عبدالله نورانی، فرزند الماس در سال 1318ﻫ ش در قزوین به دنیا آمد. وی پس از طی دوره ابتدایی و فراگیری مقدمات علوم اسلامی به شهر قم مهاجرت کرد و در مدرسه خان سکنی گزید. سطوح عالیه تحصیلات حوزوی را نزد اساتید حوزه علمیه قم فرا گرفت. حجتالاسلام نورانی در تاریخ 10 /4 /42 به علت سخنرانی علیه رژیم پهلوی و انتقاد به عملکرد آنها توسط شهربانی قزوین دستگیر و مدت 10 روز بازداشت شد. مجدداً در تاریخ 10 /9 /42 به علت سخنرانی و به اصطلاح تشویش اذهان عمومی توسط شهربانی قزوین دستگیر و به ساواک تحویل داده شد که نهایتاً بنا به حکم اداره دادرسی ارتش تبرئه شد. وی چندین بار توسط ساواک احضار و در خصوص سخنانش مورد تذکر واقع شد. حجتالاسلام نورانی مدتی نیز ممنوعالمنبر بود. (اسناد ساواک- پرونده انفرادی)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان قزوین، کتاب 1 صفحه 248