صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: سید عبدالرضا حجازی

تاریخ سند: 10 تیر 1341


موضوع: سید عبدالرضا حجازی


متن سند:

گیرنده: ساواک تهران فرستنده: اداره کل سوم شماره: 10124 /333 به قرار اطلاع واصله بعدازظهر روز 31 /3 /41 عبدالرضا حجازی درمسجد ارک ضمن سخنرانی اظهار نموده دلیل متزلزل بودن وضع اقتصادی بازار اینست که ربا در تار و پود بازاری رخنه نموده و این هم به دستور آقای ما آمریکا و اسرائیل است که یهودی‌ها را تقویت می‌کنند و اضافه نمود شوروی که یک کشور کمونیستی است، صرف‌نظر از این‌که در آن‌جا سرمایه‌دار پیدا نمی‌شود با این وصف علمای این کشور ربا را حرام کرده‌اند چون پولی که از ربا به دست می‌آید در ازاء کار نیست و حرام است.
اگر می‌خواهید معنی کار و کارگر را بفهمید کتاب کاپیتال (سرمایه) نوشته کارل مارکس1 را مطالعه کنید تا به وضع خراب مملکت ایران آگاه شوید.
با شرح مراتب فوق خواهشمند است دستور فرمایند نامبرده را احضار و تذکر لازم به وی داده شود.
از طرف مدیر کل اداره سوم.
ب.
امجدی2 6 /4 /41 دکتر فروزین3 به ساواک بخش 3 اعلام شود، محترمانه ایشان احضار گردند.
11 /4 /41

توضیحات سند:

1ـ کارل مارکس در سال 1818 در شهر ترابر از شهرهای پروس، کنار رودخانه راین آلمان در خانواده‌ای مرفه، تحصیل‌کرده، ولی غیر انقلابی به دنیا آمد، پدرش یک قاضی یهودی بود که در 1824 به مذهب پروتستان گروید.
مارکس تا پایان دوره دبیرستان در ترابر به سر برد سپس به ترتیب به دانشگاه‌های بن و برلین رفت و به مطالعه در علوم حقوقی و عمدتاً تاریخ و فلسفه پرداخت.
در 23 سالگی دکترای فلسفه گرفت.
در آن زمان در برلین یک ایده‌آلیست هگلی بود و جزء انجمن «هگلی‌های چپ» به پرچمداری برونو بوئر که فعالیت آنها متمرکز بود بر: «استنتاج‌های انقلابی و آته آلیستی از فلسفه هگل».
مارکس در بدو امر به قصد اخذ مقام پروفسوری به منظور تدریس در دانشگاه عازم بن شد، ولی از آن‌جا که دولت دو فیلسوف مطرح آن زمان، یعنی لودویک فویر باخ را از دانشگاه اخراج و برونو بائر را ممنوع‌التدریس کرده بود، از فکر کار آکادمیک دست کشید و در سمت مقاله‌نویس با عده‌ای از رادیکا‌ل‌های بورژوازی منطقه راین‌که با انجمن در تماس بودند، در اول ژانویه 1842 در کلن اولین شماره نشریه مخالفی را به نام «راینیش تسایتونگ» منتشر ساختند.
اکتبر همان سال مارکس سردبیر نشریه شد.
تجربه کوتاه کار روزنامه‌نگاری به مارکس یاد داد که به اندازه کافی با اقتصاد سیاسی آشنایی ندارد، لذا در این خصوص به مطالعه، تحقیق و بررسی پرداخت که تا پایان عمرش ادامه داشت.
در پاییز 1843 مارکس به منظور چاپ یک مجله رادیکال در خارج به همراهی آرنولدروژه به پاریس رفت، اما صرفاً یک شماره از مجله مورد نظر به نام «سالنامه‌های آلمانی – فرانسوی» منتشر شد.
علت عدم ا نتشار در مرحله اول مشکلات پخش مخفی آن در آلمان و در وهله دوم اختلاف نظر با آرنولدروژه بود.
در سال 1844 با فردریک انگلس که برای چند روز به پاریس آمده بود آشنا شد و از آن پس، دوستی دیرینه‌ای بین آن دو به وجود آمد که تا پایان زندگی مارکس ادامه داشت.
در سال 1845، پیرو درخواست مؤکد دولت پروس، مارکس به عنوان یک انقلابی خطرناک از پاریس تبعید شد و به بروکسل رفت.
در سال 1847 به همراه انگلس عضو انجمن مخفی‌ای به نام «اتحادیه کمونیست‌ها» شدند.
در اولین کنگره اتحادیه در همان سال موظف شدند «مانیفست حزب کمونیست» را تهیه و تنظیم نمایند، که در سال 1848 منتشر شد.
احیای تدریجی جنبش‌های دموکراتیک در دهه 50 و 60 مارکس را دوباره به فعالیت عملی کشاند، که حاصل آن تشکیل انترناسیونال اول (28 سپتامبر 1864) در لندن بود.
مارکس قلب و روح این انجمن و نویسنده اول خطابیه انجمن و تعداد بی‌شماری قطعنامه‌ها، اعلامیه‌ها و بیانیه‌ها بود.
و به دنبال سقوط کمون پاریس (1871) اثر مشهورش را به نام «جنگ داخلی در فرانسه» (1871) منتشر کرد.
ولی کار مداوم و طاقت‌فرسا در انترناسیونال و نیز کار پیگیرانه‌تر تئوریک در بازسازی اقتصاد سیاسی و تکمیل «سرمایه» از سویی و از دست دادن همسر (در 1881) و دخترش (در 1883) از سوی دیگر، زندگی مارکس را – که دائماً با انواع بیماری‌ها دست و پنجه نرم می‌کرد – بسیار سخت و دشوار کرده بود، و در نهایت: بعدازظهر مارس 1883 پس از صرف نهار به خواب رفت و از این خواب دیگر بیدار نشد.
(رک: کارل مارکس و دیدگاه او در دو جلد، نوشته مرتضی محیط، نشر اختران) 2ـ سرتیپ مصطفی امجدی مدیر کل وقت اداره کل سوم ساواک (مسئول امنیت کشور) از منسوبین بختیار (اولین رئیس ساواک) بود که ارتباط بسیار نزدیکی با وی داشت و در تخلفات و جنایات دوران بختیار سهیم بود.
به گفته فردوست: «ساواک در واقع بختیار بود.
علوی‌کیا و دو برادر امجدی (سرلشگر امجدی و سرتیپ مصطفی امجدی) کل این تشکیلات بازیچه امجدی‌ها بود که به نفع بختیار کار می‌کردند.
» پس از واقعه 15 خرداد 1342، به دلیل این‌که ساواک و علی‌الخصوص ادارۀ کل سوم نتوانسته بود اطلاعات دقیق و پیش‌بینی از وقوع حادثه داشته باشد، محمدرضا دستور برکناری امجدی را صادر کرد و مقدم جایگزین وی گردید.
فردوست در این زمینه می‌گوید «حدود ساعت 8 شب 15 خرداد 42 در ملاقاتی که من و اویسی با محمدرضا داشتیم، دستور برکناری امجدی را داد و من فردای آن روز وی را برکنار کرده و مقدم را جایگزین او نمودم، ولی به امجدی قول دادم که پس از گذشت چند ماه در محل دیگری شغل مناسبی برایش پیدا خواهم کرد.
او تشکر کرد و من نیز به وعده خود وفا کردم و مدتی بعد ترتیبی دادم که رئیس یکی از مناطق سه‌گانه شیلات شمال شود، از شغل جدید خود بسیار راضی بود و سال‌ها تا زمانی که خواست، در این شغل ماند و بسیار ثروتمند هم شد.
» 3ـ سیف‌الله فروزین فرزند یحیی در سال 1299 ه‍‍.
ش در شهرستان رشت متولد شد، نام خانوادگی قبلی وی امیر طالشی بود که به فروزین، تغییر داد.
مشارالیه که دارای مدرک دکترای حقوق از کشور فرانسه بود، در تیرماه سال 1336 با درجه سرهنگ دومی توپخانه، به ساواک منتقل شد و پس از طی دوره دانشگاه فرماندهی و ستاد در اداره کل سوم ساواک مشغول به خدمت گردید و در سال 38 با قبول سرپرستی امور تلویزیون در ساواک، از 3000 ریال فوق‌العاده شغل برخوردار شد.
دکتر فروزین در مرداد ماه سال 40 به سمت ریاست اداره سوم کل سوم منصوب شد و در سال 42 به عنوان جانشین مدیر کل، نامه‌های اداری را امضا می‌کرد و در اسفند ماه 1343 به عنوان مدیر کل اداره یکم منصوب شد.
و در سال 42 به فرمان شاه با حفظ شغل سازمانی در ساواک، مأمور تشکیل دادگاههای فرمانداری نظامی تهران و حومه شد و مدتی نیز ریاست دایرۀ قضایی را به عهده داشت و در سال‌های آخر عمر ساواک به سمت معاونت اداری ساواک منصوب شد و نشان‌ها و تقدیرنامه‌های مختلفی دریافت کرد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و پس از مدتی مورد عفو جمهوری اسلامی قرار گرفت.
(اسناد ساواک، پرونده‌های انفرادی)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 24

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.